آخرین فوت‌ها برای احیای آتش فتنه‌ی ۱۴۰۱

|
۱۴۰۱/۱۲/۱۶
|
۱۵:۵۷:۱۰
| کد خبر: ۱۴۴۵۹۱۰
آخرین فوت‌ها برای احیای آتش فتنه‌ی ۱۴۰۱
علی ستاری فعال رسانه‌‌ای استان هرمزگان در یادداشتی به سناریویِ ترکیبی دشمن در فتنه‌ی ۱۴۰۱ پرداخت.

به گزارش خبرگزاری برنا از هرمزگان، ماجرای مهسا امینی با تمام درست و غلط‌هایی که داشت این فرصت را برای شبکه‌ی طراحی عملیات دشمن داد تا برنامه‌ریزی‌های چندین ساله‌ی خود را که به دنبال فرصتی برای پیاده‌سازی بود به مقام اجرا در بیاورد، اتاق فکر دشمن این بار دقیق‌تر از دفعات پیشین عمل‌کرد و تلاش کرد یک موضوع را به ابعاد مختلف گسترش دهد و آتش فتنه‌ها را هر بار به انحای مختلف روشن نگه‌دارد، از ویژگی‌های این فتنه، این بود که جریان نفوذ برای اینکه اجازه ندهد به تعبیر خودشان " انقلابشان با شکست روبرو شود" بسیاری از مهره‌های در آب نمک خوابیده شده که از خواص هم بودند را به میدان آوردد و چهره‌ی واقعی خیلی‌ها در این جریانات از حول اینکه " این بار دیگر کار تمام است" برای ملت بزرگ ایران روشن شد و خودی‌ها از نخودی‌ها و بیخودی‌ها شناخته شدند، جریان اپوزیسیون در این تحرکات برای زنده‌نگه‌داشتن خود دست به کارهای زیادی زد کارهایی که هنوز هم ادامه دارد اما از یک جایی به بعد با عدول از اصول خود ابتکار عمل را از دست داد، ابتکار عملی که به نظر می‌رسد دشمن در تحرکات جدیدش تلاش دارد دوباره آن را به دست بگیرد.

اولین سرنخ‌های فتنه‌ی جدید در ایران را زرابراهیمی بازیگر فیلم موهون عنکبوت مقدس روی زمین انداخت، آن جایی که گفت " انقلاب بعدیِ ایران یک انقلابِ زنانه خواهد بود " او تاکید می‌کند که " این انقلاب با پس گرفتن آزادی‌هایی رخ می‌دهد که در جمهوری اسلامی از زنان دریغ شده است." بنابراین اگر ما به مطالب وایرال شده‌ی قبل از جریان مهسا امینی در فضای مجازی دقت کنیم خواهیم دید که " موضوع زنان و دختران " در دستورکار خط دشمن و نفوذ بوده، مسئله‌ای که شاید حضور زنان در ورزشگاه‌ها و تلاش برای ایجاد مقاومت یا القای مخالفت جمهوری اسلامی با این امر یکی از پیش‌زمینه‌های آن‌ها بود، در حالی که تمام گفتارِ مسئولین تاکید بر آماده‌سازی زمینه و بسترها برای حضور بانوان حکایت داشت، لز همین برهه به بعد کلیپ‌هایی با موضوعات خشونت علیه زنان و تقبیح گشت ارشاد در نوبت‌های مختلف در فضای مجازی پخش و دست به دست می‌شد تا احساسات مردم به ویژه زنان و دختران را جریحه‌دار کند، اما این انبارِ احساسیِ باروت نیاز به یک کوکتل مولوتوف داشت، که حادثه‌ی مهسا امینی این بهانه را برای ریختن پیاده نظام به کف میدان داد و ایران در معرض چالشی تمام عیار قرار گرفت!

جریان دشمنی با نظام اسلامی در استراتژی‌ای که در پیش گرفته بود، تلاش داشت شعارهای اولیه انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن را با طرح‌واره‌سازی و تله‌‌های ذهنی کاملا از بین ببرد، نابود کردن مولفه استقلال کشور در اذهان مردم به ویژه نسل جوان با القای این موضوع که کشور به نوعی مستعمره‌ی چین و روسیه شده است و قراردادها و معاهدات با این کشورها ایران فروشی است، حمله به مولفه‌ی آزادی با القای تعریفِ ناصحیح از این موضوع و همچنین کمرنگ کردن مولفه‌ی جمهوریت و اسلامیت با حمله به مردم ‌سالاری و ارزش‌های دینی! اما این استراتژی یک قربانی نیاز داشت تا نهادینه‌سازیِ تعابیر دشمن به صورت دقیق در ذهن مخاطبین انجام شود و آن هم قربانیِ امنیت و القای ناامنی در ابعادِ مختلف بود، اولین نوع از ناامنی در این جنگ روانی و شناختیِ گسترده، ایجاد زاویه بین مردم و حافظان نظم و امنیت بود، پدر و مادرها به نوعی و دخترانِ جامعه به نوعی دیگر باید باور می‌کردند که " پلیس خود عامل ناامنی است" و مادامی که پلیس در غالب گشت ارشاد در خیابان‌ها حضور دارد امنیت جانی برای دختران وجود ندارد؛ تعمیق این موضوع بیشترین اثر را روی روان دختران و مادران داشت اما منجر به نصب یک تله‌ی انفجاری روی اعصاب مردان و پسران هم می‌شد و خواه و ناخواه یک کلنجار و آشفتگی ذهنی به بار می‌آورد، پیاز داغِ این حربه، سناریوی کشته‌سازی بود اما حساب شده‌تر از تجربه‌های پیشین!

دشمن دقیقا همان جنگ روانی‌ای را که بین جوانان راه انداخته بود تا از آن ها به عنوان پیاده نظام استفاده کند، همان جنگ روانی را هم بین نیروهای حافظ امنیت به راه انداخته بود تا این حس را القا کند که مقصر تمامِ این آشوب‌ها و مشکلات آن‌ها هستند و بقیه در مورد آن‌ها چنین فکری می‌کنند، تا پلیس خود را در این میدان یکه و تنها ببیند و غالب شدن احساسات و هیجانات به جای تعقل ابتکار عمل را از دست مدافعین امنیت بگیرد، مسئله‌ای که برخی از تریبون‌‌دارهای داخلی مکرر بر آن می‌دمیدند و کاملا واضح بود که تلاش آن‌ها برای از بین بردن تمرکز نیروهای حافظ امنیت بود، اما موقعیت حساب‌نشده‌ی این پازل، ورود به موقع مقام عظمای ولایت بود که علی‌رغم تمام بی‌مهری‌ها به نیروی انتظامی، پدرانه از این نیرو حمایت کرد و تکلیف جدیدی را روی دوش مردم گذاشت، چرا که یکی از حربه‌های دشمن در جنگ رسانه‌ای این است که قلیلِ خود را در قالبِ اکثریت نشان می‌دهد و این نمایش در صورتی که پاسخی در خور نیابد، سمی مهلک از خود تولید می‌کند اما تدبیر رهبر معظم انقلاب، پروپاگاندای رسانه‌ای را مغلوب کرد و نشان داد ملت ایران پشتیان و ممنونِ نیروهای حافظ امنیت هستند.

با الگویِ فتنه‌های پیشین با حضورِ مردم در صحنه باید همه چیز به اتمام می‌رسید اما این جنگ‌ترکیبی بود و از طرفی همه‌ی گروه‌های مخالف نظام پای کار بودند بر همین اساس با هدف بر هم زدن امنیت، پروژه‌ی ناامن‌سازی به دست عوامل داعش در حرم مطهر حضرت شاهچراغ علیه‌السلام کلید خورد اما شاید این یک خطای محاسباتی برای دشمنان بود، این عملیات قرار بود، ناکارآمدی نیروهای امنیتی و انتظامی در تامین امنیت را هدف بگیرد اما بیشتر موجب همبستگیِ ملی در کشور شد و آشِ ضد انقلاب آنقدر شور شد که داعشی بودنِ مهاجمان را هم تکذیب کردند و تلاش کردند این جنایت را به گردن نظام بیاندازند اما و مکروا و مکرالله و الله خیر الماکرین!

موج انزجار بر علیه جریان نفاق و آشوبگران به راه افتاد و باری دیگر ملت بزرگ ایران صف خود را از اغتشاشگران جدا کردند و آتش فتنه را خواباندند، سال‌ها برنامه‌ریزی و کلی هزینه برای دشمن نباید اینگونه به پایان می‌رسید بنابراین  با اسکی‌سواری روی موضوعی که پرانتزش را از چند هفته قبل باز کرده و در آب نمک خوابانده بودند، شعله‌ی فتنه را در سیستان و بلوچستان با استفاده عوامل نفوذی خود ابتداعا برای ایجاد جنگ مذهبی در کشور کلید زدند، اما باز هم هوشیاری مردم و علمای راستین و خون پاک شهدای امنیت مانع تحقق اهداف شد و با تدبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی در اعزام نمایندگان ویژه به استان سیستان و بلوچستان جلوی این جنگ مذهبی گرفته شد و از تبدیل آن به جنگ قومیتی ممانعت به عمل آمد، در این بین دشمنِ مستاصل دست به ترور ناجوانمردانه‌ی مولوی ریگی زد اما باز هم نتوانست کاری از کار پیش ببرد و این مسائل موجب شد که خطبه‌های احساسیِ برخی از خطبای تفرقه‌افکن نیز رنگ ببازد.

جریان نفاق داخلی و دشمن خارجی یکی پس از دیگری نقشه‌های خود را نقش بر آب می‌دید و حتی سرمایه‌گذاری‌اش بر روی دانش‌آموزان نیز جواب نداد و در راهپیمایی سیزده آبان مشت محکمی از این قشر بر دهانشان کوفته شد تا اینکه سناریوی جدیدی برای ایجاد جنگ روانی و القای دوباره‌ی حس ناامنی جهت بازگرداندن آشوب‌ها به ماهیت اولیه‌اش یعنی انقلاب زنانه در دستور کار قرار گرفت، شاید مسمومیت یا بدحالی‌هایِ اولیه در مدارس دخترانه یک اتفاقِ کاملا اتفاقی بوده است اما گمانه‌زنی‌ها و واکنش‌های بعدی، دشمن را بر این داشت تا این مسئله را با روش‌های مختلف تبدیل به یک روالِ مستمر کند چنانچه شاید دیگر خبری از مسمومیت هم نباشد اما ضمیر ناخودآگاه دختران مدرسه‌ای با استرس بالایی، برای مسمومیت آماده است بر همین اساس حتی با پخش یک دود یا انفجار یک بمب صوتی می‌توان، در مدارس چالش ایجاد کرد، مانند اتفاقی که در شهر بندرعباس رخ داد، طبق آنچه که اعلام شد عمده مشکل دانش‌آموزان ناشی از استرس و ترس بوده است، ترسی که ناشی از مشاهده یک دود نارنجی رنگ در کنار مدرسه ایجاد شده اما این ترس کار دانش‌آموزان را به بیمارستان کشاند و ماهی‌هایی برای گرفتن در آبِ گل آلود به دشمن داد.

حواشی ایجاد شده در مقابل مدرسه ۱۳ آبان تهران و تحرکات ساختارشکنانه یک زن از ساعات قبل از وقوع حادثه در مقابل مدرسه نشان داد که جریان ضد انقلاب امید زیادی به موضوع مسمومیت‌آفرینی در مدارس برای زنده کردنِ دوباره‌ی آتش فتنه دارد و با این سناریو قصد دارد با نسبت دادن این اقدامات دومینو وار به حاکمیت و نیروهای ارزشی و القائات غیر واقعی، و ایجاد یک همذات‌پنداری بین اتفاقات ایران با عملکرد طالبان در افغانستان و تضعیف ارزش‌های اسلامی از این طریق، دوباره با جریحه‌دار کردن احساسات عمومی و سو استفاده از آن‌ها و چه بسا تحقق نقشه شوم کشته‌سازی و برافراشتن پیراهنِ عثمان، برای کشور چالش ایجاد کنند.

از طرفی همه ما می‌دانیم که اصلی‌ترین بستر برای فعالیت جریان‌های ضد انقلاب، فضای مجازی است و ایجاد این ذهنیت‌ها در جامعه دانش‌آموزی می‌تواند منجر به ایجاد تقاضا برای تعطیلی مدارس و بازگشتی دوباره به فضای مجازی باشد که همه‌ی ما آثارِ آن را در دوران کرونا دیدیم که هم منجر به افت تحصیلیِ دانش‌آموزان شد و هم بستری برای دسترسی‌ِ آن‌ها به آموزه‌های ناصواب ایجاد کرد.

در شرایط فعلی تبیینِ میدانی و حضور در کف جامعه و بین دانش‌آموزان برای تزریق امید یکی از ضرورت‌های جامعه است چرا که دشمن به دنبال احیای نقشه‌ی شکست‌خورده‌ی خود در ماه‌های اولیه‌ی فتنه است و این امر به مثابه‌ی فوت‌هایی است که بر یک آتش خاموش شده به امید دوباره شعله‌ور شدن دمیده می‌شود و این تکلیف ما است که جلوی این نقشه‌ی شوم را بگیریم و اجازه‌ی موج‌سواری به دشمن ندهیم.

یادداشت: علی ستاری

انتهای پیام/

 

نظر شما