به گزارش برنا؛ سختترین قسمت، تعیین مدتزمان وقوع یک رویداد بود، اما چیزهایی که فکر میکردم تا این زمان اتفاق بیفتد، در بیشتر موارد اتفاق افتادهاند. من میخواهم از این کتاب و سایر کتابهای بعدی برای ساختن پایهای برای پیشبینیهای بعدی خود استفاده کنم، که حداقل یک افق 25ساله خواهد داشت. همانطور که همه میگویند، آینده ریشه در گذشته دارد.
اولین پیشبینی من مربوط به این بود که در جنگ علیه جهادیها چه اتفاقی میافتد. این بخش حدوداً در سال 2005، سالها بعد از 11 سپتامبر 2001، در فضایی پر از ترس و خشم در آمریکا نوشته شده است. پیشبینی من این بود که توانایی القاعده برای حمله به ایالات متحده به سرعت در حال کاهش است. به یاد داشته باشید که این یک پیشبینی در مورد جهان اسلام نیست، بلکه در مورد جهادگران، القاعده و حملاتی مانند 11 سپتامبر است.
در آن زمان، این اعتقاد وجود داشت که جهادگران دوباره حمله خواهند کرد. من نحوه وقوع حمله 11 سپتامبر را بررسی و سه عنصر را پیدا کردم. اول، پایگاههای امنی برای استخدام و آموزش عوامل القاعده وجود داشت. دوم، عوامل عملیاتی بدون شناسایی وارد ایالات متحده شدند و سوم، در نهایت توسط آمریکاییها بهطور مخفیانه در مورد هواپیماها که طبیعتاً مواد منفجره پرنده هستند، آموزش دیدند. پیشبینی مستلزم درک تواناییها و اقدامات ایالات متحده بود. درک تواناییهای آمریکا به دانش داخلی کمی نیاز داشت و درک دومی صرفاً به الزام آشکار ایالات متحده برای جلوگیری از حملات آینده متکی بود. 11 سپتامبر بهعنوان یک حمله یکبارمصرف بسیار خوب عمل کرد.
تکرارش مشکلتر بود. اطلاعات ایالات متحده تا حدی ساختارهای جذب نیروی جهادگران، شناسایی و به آنها نفوذ کرد که جهادگران دیگر نمیتوانستند از وفاداری عناصر خود مطمئن باشند. دوم، برخی اول که به کشورهای خاصی سفر کرده بودند از ورود به ایالات متحده منع شده یا بازداشت شدند. در نهایت، امکانات آموزشی برای خلبانان تحت کنترل شدید قرار گرفت. برای کارم لازم بود درک حداقلی از تواناییهای آمریکا و سازماندهی جهادیها داشته باشم.
بدیهی بود که ایالاتمتحده باید وارد عمل شود و برای ایجاد اختلال در فعالیت جهادیها اقدام کند. کشورهای اسلامی تمایلی به ایجاد پایگاه برای آموزش جهادگران نداشتند. بنابراین، به این نتیجه رسیدم که نه این حمله تکرار خواهد شد و نه حمله موفقیتآمیز دیگری که تعداد زیادی عامل جهادی باشد. کلید این پیشبینی نگاه به جنبههای فنی توطئه 11 سپتامبر، در نظر گرفتن قابلیتهای ضدتروریسم ایالات متحده بود و نتیجهگیری این بود که رویدادی از نوع 11 سپتامبر رخ نخواهد داد.
پیشبینی دوم یک پیشبینی جامع و بلندمدت بود که هیچ تاریخی برای آن ارائه نکردم. در سال 2004 نوشته شد و بر نیروهای اقتصادی تمرکز داشت. چین به وضوح وارد دورهای از رشد چشمگیر شده بود. انتظار داشتم که این رشد منجر به مشکلات اجتماعی و سیاسی اساسی داخلی و خارجی شود. قدرتهای خارجی در برابر رشد چین مقاومت میکردند و نابرابری داخلی باعث ایجاد استرس میشد. پکن تمام تلاش خود را میکرد تا بخشهای مختلف چین را راضی نگه دارد.
نقطه ضعف چین، در داخل کشور و فقیرترین بخش کشور است. رهبری چین در تلاش بود تا منابع را بدون ایجاد مقاومت در مناطق ساحلی به داخل کشور ارسال کند. من پیشبینی کردم که این امر منجر به کاهش رشد اقتصادی چین میشود که ناشی از مقاومت در برابر صادرات چین و کمبود سرمایه در نواحی سواحل است. محدودیتهای ساختاری برای رشد چین وجود داشت.
اولین مورد ایالات متحده بود که پس از جنگ داخلی، اقتصاد درهمشکسته داشت و تقاضای داخلی محدود شد. تولیدکنندگان موجود در حدود سال 1890 به صادرات روی آوردند. در سال 1910، ایالاتمتحده حدود 50 درصد از کالاهای صنعتی جهان را تولید و صادر میکرد. جنگ جهانی اول اقتصاد اروپا را متلاشی کرد، صادرات ایالات متحده را فلج کرد و به رکود بزرگ بین سالهای 1929 تا 1930 منجر شد. این اتفاق چهل سال بعد از آن رخ داد که آمریکا رشد اقتصادی را آغاز کرده بود.
چین نمونه دیگری از اقتصاد وابسته به صادرات بود که گروگان توانایی و تمایل سایر کشورها به واردات بود. من از فرض اینکه یک چرخه 40ساله در کار است، اجتناب کردم، زیرا فقط دو نمونه قبلی داشتم. من چرخه زمانی را درک نکردم و آن را بهعنوان تصادفی نوشتم. حالا با مثال سوم، باید بگویم که درکش نمیکنم اما نمیتوانم انکارش کنم. رشد اقتصادی چین در دهه 1980 آغاز شد و اکنون 40 سال گذشته و در دهه 2020، با رکود اقتصادی مشابه ژاپن مواجه است.
پس از رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم، ایالاتمتحده و ژاپن پس از طی کردن دوران افول اقتصادی، خود به موفقیتهای اقتصادی بزرگی دست یافتند. شکست مدل اقتصادی چین درد زیادی دارد، اما بههیچوجه به تاریخ چین پایان نمیدهد. این البته بستگی به نحوه واکنش مردم چین به سوءعملکرد اقتصادی دارد، که خودش موضوع یک پیشبینی درباره آینده است.