ابتکار اداره کل سلامت شهرداری تهران و همکاری شبکه سلامت سیما روی آنتن رفت

|
۱۴۰۲/۰۶/۰۱
|
۱۶:۳۵:۴۶
| کد خبر: ۱۵۱۸۹۶۸
ابتکار اداره کل سلامت شهرداری تهران و همکاری شبکه سلامت سیما روی آنتن رفت
به مناسبت فرارسیدن روز پزشک در ابتکاری از سوی اداره کل سلامت شهرداری تهران و با مشارکت شبکه سلامت سیما در محل موزه علوم پزشکی مراسم روز پزشک برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری برنا، درمراسم روز پزشک که خانواده شهید شاخص مدافع سلامت، پزشکان سرشناس بهداری مقاومت، پزشکان فعال جهادی، متخصصان رشته های سوختگی و زنان، پزشکان جوان و نخبه علوم پزشکی و نیز دکتر صاحب مدیرکل سلامت شهرداری تهران، زهره الهیان نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، نورمحمدی مدیرعامل شرکت شهر سالم و نصیری رئیس سازمان مدیریت بحران شهر تهران حضور داشتند، میهمانان با گرامیداشت روز و هفته پزشک از خاطرات فعالیت خود در این حرفه و نیز مسایل و مشکلاتی که با آن دست و پنجه نرم می کنند سخن گفتند. مهمانانی که با مرور خاطرات هر یک از آنان، بخشی از کتاب سلامتی مردم نیز با آن ورق زده شد.

 

یاد آن ۳۰۰ نفر

هنوز کسی نمی دانست کرونا چیست و چرا و چگونه جان نازنین آدم های عزیز را دسته دسته می گیرد و بازماندگان را وادار می کند غریبانه پیکر باقی مانده از جان پرکشیده عزیزشان را به خاک بسپارند. دلهره و ترس چنان به جان زنده گان افتاده بود که «مرام قوم و خویشی« را تبدیل به «مسلک دوری و دوستی» کرده بود. در این میان، بودند کسانی که ترس داشتند، نگران خانواده اشان بودند اما، قسمی که شرافتمندانه در روز تحلیف به عنوان پزشک یاد کرده بودند و وجدانی که بیدارشان نگاه داشته بود آنان را در خط مقدم درمان بیمارانی که نفس کشیدن زجرشان می داد، پابند کرده بود. بندی که بارها ثابت شد در روزهای سخت گذشته، از جنگ تحمیلی گرفته تا سیل و زلزله و هر حادثه طبیعی و غیر طبیعی دیگر نگسست حتی به بهای شهادت در راه خدمت.

ویروس تاجدار، پیر و جوان، زن و مرد نمی شناخت و بی رحمانه تاخت و تاز می کرد و در جولانش جان 300 پزشک و کادر درمان را گرفت. شهدایی مانند شهید دکتر محمد زارع جوشقانی، رییس بیمارستان شهید لبافی نژاد که تا پای جان برای درمان بیمارانشان می جنگیدند و هراسی از بیماری به دل راه نمی دادند. شهدایی که با جنگشان با کرونا  به ما آموختند که نباید یادمان برود چه کسانی در عرصه سلامت کوشیدند تا آمار مرگ آفرینی ویروس تاجدار که روزی ۷۰۰ قربانی را هم به نام خود ثبت کرده بود به صفر برسد.

شهیدی که مسولیت های بلندمرتبه ای در نظام سلامت داشت و می توانست حضور در بیمارستان و جان بخشی به بیماران را نادیده بگیرد و خود را پشت درهای مدیریت بیمارستان مخفی کند تا ویروس به جانش نیفتد اما چنین نکرد و در خط مقدم ایستاد تا سربازان جان برکف نظام سلامت دوشادوش او به جنگ کرونا بروند و آن را شکست دهند. اتفاقی که فرزند شهید جوشقانی که دست بر قضا حالا در همان بیمارستان و در همان رشته ای که پدر در آن تخصص داشت مشغول خدمت به بیماران است. او از روزهایی که پدر نیست، اینطور یاد می کند:«پدر برایم مانند یک کوه بود. با شوق به بیمارستان می رفتم و دوست داشتم کنارش روزهای زیبایی را بسازم.» آرزوهای زارع جوشقانی با آمدن کرونا نقش برآب شد. روزهایی سختی در پیش ب.د و او این روزها را اینطور به یاد می آورد:«وقتی پدر رفت، غصه های زیادی بر سرم آوار شد. دیدن در و دیوار بیمارستان یا میز خالی پدر آزارم می داد. اما  بعد از اینکه بر خودم مسلط شدم عهد کردم تلاش کنم تا شاید مانند پدرم شوم. هر چند هر چه می کوشم می دانم به پای پدرم نمی رسم و نمی توانم حتی شبیهه او شوم.»

وقتی فرزند شهید از پدرش حرف می زند، مادر که کنارش نشسته است دلدار اوست. مادری که ۵ فرزند تحصیلکرده تربیت کرده است. او خستگی ناپذیری را بارزترین ویژگی شخصیتی همسر شهیدش می داند:«صبح که از خانه بیرون می رفت، تا ۱۱ شب و گاهی دیرتر به خانه می آمد. با اینکه خسته بود، سهم بچه ها را از وجودش با بازی و گفت وگو ادا می کرد تا حضورش کنار بچه ها قوت قلبشان باشد.» سخت است که بتوان میان پدر بودن، همسر بودن و پزشک بودن به گونه ای تعادل برقرار کرد که همه از وجودت بتوانند لبریز و سیراب شوند. حالا جای پدر خالی است و از او نام نیک بر زبان جاری و عکسی زیبا در یادها به یادگار باقی مانده است. جوشقانی و دیگر شهدای مدافع سلامت نام هایی نیستند که بتوان آن ها را به راحتی از یاد برد.

موضوعی که مدیرکل سلامت شهرداری هم بر آن تاکید دارد و می گوید نام هایی مانند شهید جوشقانی و شهدای مدافع سلامت نام هایی هستند که جامعه پزشکی به آنان می بالد:«شهدای مدافع سلامت کسانی نیستند که بتوان آن ها را فراموش کرد. چرا که مجاهدت کادر درمان در روزهای کرونا بود که از سلامت مردم مراقبت کرد و نگذاشت جان های بیشتری قربانی کرونا شود.» دکتر حمید صاحب حرفش را اینطور ادامه می دهد:«شهدای مدافع سلامت، فخر جامعه پزشکی کشورند و آنان با وجود همه مشکلاتی که دارند تا پای جان و به شکلی شایسته از سلامت مردم صیانت کردند و بار دیگر ایثار و فداکاری خود را به مردم اثبات کردند.»

حرف هایی که آقای صاحب می زند را در روزهای سخت کرونا مردم هم با رفتار خود نشان دادند. بارها مردم از کادر درمان به اشکال مختلف قدردانی کردند و نشان دادند که جایگاه پزشکان آنگونه که نمایانده می شود نیست بلکه، فراتر و رفیع تر از آن چیزی است که تصور می شود.»

لبخند امید

در بخش دیگری از ویژه برنامه سرو سپید میهمانی از راه دور آمده بود. میهمانی که روایتی جالب از روزهای کرونا داشت. درست درهمان روزهای اوج کرونا، درست در همان روزهایی که کسی فکرش را نمی کرد ویروسی که معلوم نبود از کجا آمده و چطور می توان با  تیغ مرگبارش مقابله کرد. در ایامی که حتی تصور اینکه روزگاری فرا برسد که زندگی به دوره قبل از کرونا باز گردد خیالی باطل و دور از ذهن به نظر می رسید؛ اتفاقی زیبا به ثبت رسید. در مشهد الرضا(ع) اتفاقی رخ داد که تصویرش به نماد امید و جاری ماندن زندگی در اوج ناامیدی و روزگار سیاه مرگ کرونا تبدیل شد.

بسیاری تصویر ثبت شده از سوی«سیده زهرا میر اعلایی» را در بیمارستانی در مشهد از دکتر« فرزانه سبحانی» را تجلی امید دانستند و بسیاری در جهان این عکس را آغازی بر پایان پاندمی کرونا دانستند.

در تصویر ثبت شده، کودک که از ورودش به دنیای کرونا زده زمینی ها چند ثانیه بیشتر نگذشته بود ماسک دکتر را از دهانش برداشت تا لبخندی زیبا شکل بگیرد و تصویری ماندگار از آغاز «امید» ثبت شود. اتفاقی که سبحانی که تخصص زنان و زایمان دارد درباره اش می گوید:«وقتی نوزاد به دنیا آمد دست و پا می زد. ناگهان احساس کردم ماسک N95 را که به صورتم زده بودم کسی می کشد. دیدم نوزاد با اینکه حتی چشمانش باز نشده ماسک را به دست گرفته و آن را به زور می کشد. ماسک تقریبا از صورتم کنار رفته بود. در همین لحظه از زور زیاد نوزاد و شرایطی که پیش آمده بود خنده ام گرفت و با خنده من دیگر اعضای تیم اتاق عمل هم خنده اشان گرفت.»

خنده ای که سبحانی از آن حرف می زند در وانفسای ترس مادران باردار از احتمال ابتلا خود و فرزندشان به کرونا راه را برای امید دادن به این مادران باز کرد تا آنان بدون ترس و نگرانی در دوره کرونا فرزند خود را به دنیا بیاورند. درست چند ماه بعد از ثبت این تصویر، کرونا همانطور که ناگهان آمده بود، ناگهان هم محو شد و ماسک ها یکی پس از دیگری از صورت ها برداشته و لبخندهایی که نوید آن را نوزاد مشهدی با تولدش داده بود دوباره به چهره ها بازگشت.

نوزادی که حالا باید بیش از 2 سال سن داشته باشد کودکی است که بسیاری او را با سبحانی و لبخندی که آفریده است و امیدی که به جان ناامیدها دمیده است به یاد خواهند آورد. سبحانی اما ماجراهای دیگری هم دارد. او متخصصی است که ۲۵ سال است فرزندان سالمی را در اتاق های عمل بیمارستان های مختلف مشهد به دنیا آورده است. فرزندانی که برخی از آن ها بزرگ شده اند و خود پزشک زنان و زایمان شده اند و دوشادوش او در اتاق عمل کار می کنند.

اتفاقی که سبحانی آن را لذت بخش ترین بخش زندگی پزشکی خود می داند و می گوید:«تصور کنید، کودکی را که به دنیا آورده اید کنار دستت دارد به زایمان مادر دیگری کمک می کند. یا حتی جالب تر از آن مادری که در حال وضع حمل است همان دختری است که خودم به دنیا آوردم. این ها همه جزو لذت های زندگی من است و خدا را شکر می کنم در حرفه ای هستم که تا این اندازه زیبا و امید بخش است.» سبحانی درست می گوید، پزشکانی که از صبح تا شام دستشان تا آرنج در خون بیماران است چه لذتی بهتر و بیشتر از این را باید انتظار بکشند.

روایت اعتقاد تا اعتماد

سرو سپید سهمی هم برای پزشکان در بهداری مقاومت در نظر گرفته بود. چه کسی بهتر از دکتر وحید حمیدی می توانست درباره این موضوع حرف بزند. پزشکی که با زبانی صادق و خاص خودش و بدون تکلف آنچه را که باید بر زبان بیاورد می گوید و از پروتکل های رایج پزشکی در بیان و رفتار و گفتار در او خبری نیست. همین جذابیت ها باعث شده حرفش خیلی خوب به دل میهمانان بنشیند و او در این مراسم بارها از سوی هنمکاران دیگرش تشویق شود. دکتر حمیدی از گذشته از زمانی که جنگ را صدامیان آغاز کردند گفت و از روزهایی حرف زد که پزشکان تا روزها سرپا ایستادند مجروحان جنگی را درمان کنند یاد کرد.

او از روایت هایی پرده برداشت که از اعتقاد پزشکان به کارشان حکایت دارد:« روزهایی بود در جبهه چیزی به غیر از آب قند برای خوردن نداشتیم. با این حال، بارها اتفاق افتاد که مجروح خون نیاز داشت و خونی نداشتیم به او تزریق کنیم. اسنادش هست که پزشکان برای نجات مجروحی که به دلیل خونریزی در حال شهادت بود از خود خون می گرفتند و به مجروح تزریق می کردند تا مجروحشان از دست نرود.»

روایتی که حمیدی از روزهای جنگ می گوید نشان از اعتقاد بالای پزشکان به کارشان دارد. از ۳۲ سال قبل که او رخت سپید پزشکی به تن کرده و از ۲۸ سال پیش تیغ جراحی به دست گرفت، در وادی مقاومت برای نجات مجروحان دنیای اسلام تلاش کرده است.حمیدی مدت ها است که پای کار بیماران است و بیمار را در هر کجا که باشد درمان می کند. او شجاعتی مثال زدنی دارد و از اینکه در نزدیکی داعش اعمال جراحی نیروهای محور مقاومت را انجام داده است به خود می بالد. او با این حال، خود را مدیون یک نفر می داند. همسرش که او نیز پزشک و دختر شهیدی است که همرزمش در جبهه بوده است.

حمیدی می گوید نمی تواند جنگنده نباشد و برای درمان بیمارانی که چشم امیدشان بعد از خدا به او است، جنگنده نباشد:« جریان زندگی به گونه ای نیست که فرصت کار نکردن داشته باشیم. چه بخواهیم چه نخواهیم باید پیروز شویم.» او از قولی که پزشکان به مردم داده اند می گوید و از این حرف می زند که پزشک اجازه ندارند خسته و ناامید شوند و تا زمانی که نفس می کشند باید امید خود را برای حفظ سلامتی مردم به کار بگیرد.

حمیدی حالا از روزهایی می گوید که سختی معیشت دامن بسیاری را گرفته است و مردم و بیماران این سختی ها را بر سر پزشکان خالی می کنند. او از این اتفاق ناراحت نیست بلکه آن را نشانه موهبت الهی خدا به پزشکان می داند. او از اینکه بارها مورد اهانت قرار گرفته است سخن به میان می آورد اما خم به آبرو نمی آورد و حتی از این موضوع خوشحال هم هست. خوشحالی که دلیلش را اینطور بیان می کند:«اینکه مردم یا بیمار با ما اینطور برخورد می کنند نشانه محبت مردم به ما است. بارها پرسیده ام چرا به من اهانت می کنید و پاسخ شنیده ام که چون نزدیکترین فرد به بیمارم و او به من اعتماد دارد. خدا کند این اعتمادها بین ما و بیماران از بین نرود.»

حمید صاحب مدیرکل سلامت شهرداری تهران درباره وحید حمیدی یک جمله دارد:« باید از شجاعت، ایثارگری و توانایی دکتر حمیدی و افرادی مانند او به درستی تجلیل و مکتبی را که چنین پزشکانی در آن زیست کرده اند را به شکل وسیعی میان مردم ترویج کرد تا نسلی از پزشکانی مانند حمیدی با همان شهامت و توانمندی تربیت شوند.»

فعالیت جهادی تا خدمت در عرصه های مختلف

در ادامه این ویژه برنامه تلویزیونی که از شبکه سلامت سیما به مدت ۴ ساعت روی آنتن رفت، فعالیت گروه های جهادی و نیز مجموعه پزشکان جوان و افراد با تخصص های مختلف از سوختگی گرفت تا دندانپزشکی مورد توجه قرار گرفت. علیزاده از رتبه های برتر کنکور در سال های گذشته و متخصص سوختگی و جراحی پلاستیک و از اعضای موسسه خیریه ملی مرهم از انجام روزانه ۴۰۰ عمل جراحی سوختگی تنها در تهران می گوید و دلیل آن را سوختگی با چای می داند. این متخصص جراحی پلاستیک به توجه پزشکان برای انجام مسولیت اجتماعی در حرفه خود اشاره می کند و از این سخن به میان می آورد که در موسسه ملی مرهم با سفر به نقاط دور دست و محروم کشور و انجام هزاران عمل جراحی سوختگی، شکاف کام و لب و نیز خدماتی که سال ها مردم در این مناطق از آن بی بهره بوده اند مسولیت اجتماعی پزشکان به درستی ادا شده است.

ملکی مدیر گروه جهادی الکفیل هم به عنوان بزرگترین گروه جهادی فعال کشور از طراحی اجرای برنامه های خدمات سلامت به مردم گفت. او از اینکه این خدمات به شکل رایگان ارایه می شود و پزشکان حتی هزینه رفت و آمد به محل اجرای برنامه و اردوی جهادی را خودشان می پردازند آن را نشانه اصالت پزشکان و علاقه آنان به ارایه خدمت به مردم خصوصا افراد محروم در نقاط دوردست می داند و می گوید: «بزرگترین تیم دندانپزشکی اسیا بلکه جهان را داریم که با حضور پزشکان متخصص در این مجموعه به شکل مستمر اردوی جهادی برگزار می کنند. خدمتی که به افراد داده می شود یک دستمزد بزرگ دارد و آن هم لبخندی است که مردم به ما هدیه می دهند. دستمزدی که برای دریافتش بسیاری از پزشکان عضو این گروه با دیگر همکاران خود رقابت می کنند.»

سرو سپید تنها توانست گوشه ای از خدمات پزشکانی را به تصویر بکشد که هر یک اندکی از دریای مهر و محبت پزشکان را بیان کردند. چه بسیار اتفاقاتی که به دست پزشکان خیر اندیش کشور رقم می خورد و کمتر کسی درباره اش شنیده است و چه بسیار پزشکانی که خیر خود را در خدمت به مردم در عین گمنامی پیدا کرده اند. بدون شک جامعه پزشکی کشور در مسیر بالندگی جامعه و تضمین سلامت مردم نقشی بی بدیل دارد. نقشی که هرگز نمی توان آن را نادیده گرفت یا تخریب کرد.    

انتهای پیام/

 

نظر شما