به گزارش خبرگزاری برنا، کوین دیبروین، ستاره تیم منچسترسیتی انسانی به شدت درون گراست و این مساله بارها برایش دردسرساز شده است. دیبروین یک بار برای وبسایت پلیرز تریبون در این خصوص مطلبی نوشته که به این موضع اشاره کرده است.
در متن دیبروین آمده است: «از زمان کودکی، آرام و بسیار خجالتی بودم. پلی استیشن یا دوستان نزدیک نداشتم و تنها با فوتبال احساساتم را بروز میدادم. یک کلمه هم حرف نمیزدم اما داخل زمین چمن کلمات به انرژی در پاهایم تبدیل میشد. وقتی چهارده سال داشتم توانستم به خنک بلژیک بروم. من در حالت عادی خجالتی هستم و حالا تصور کنید به یک محیط جدید بروم و حتی لهجهام مورد تمسخر قرار گیرد. در دو سال حضور در خنک تنهاترین بازیکن آکادمی بودم.
سال اول حضورمن در آکادمی در یک اتاق که در آن تنها یک میز و یک سینک وجود داشت گذشت و در سال دوم توانستم در کنار فاسترها (خانوادههایی که از باشگاه پول میگرفتند تا بازیکنان جوان در خانهشان اسکان یابند) زندگی کنم. باز هم همیشه تنها بودم اما همهچیز عالی میگذشت. تابستان با خانواده فاستر خداحافظی کردم.
زمانی که به خانه برگشتم مادرم گریه میکرد. تعجب کردم. احساس کردم کسی فوت کرده است. پرسیدم چه شدم؟ و مادرم پاسخ داد: فاسترها دیگر نمیخواهند تو پیش آنها بمانی. من گفتم چرا؟ مادرم گفت: به خاطر جوری که هستی. آنها فکر میکنند تو بیش از حد ساکتی و نمیتوانند با تو ارتباط برقرار کنند. شوکه شدم. احساس بسیار بدی داشتم. من که هیچ آزاری نداشتم.
من سوپر استار نبودم. باشگاه هم نمیخواست دچار چالش شود و به خانواده دیگری برای سرپرستی من مبلغی پرداخت کند. به همین دلیل من را به یک خوابگاه فرستادند.
یک عبارت در مغز من حک شده بود: به خاطر جوری که هستی!
به خنک برگشتم و عضو تیم دوم باشگاه شدم. آتشی درون من باعث شده بودم تلاشم چندین برابر شود. لحظهای که همه چیز عوض شد در خاطرم هست. جمعه شب بود و من هنگام بازی روی نیمکت ذخیرهها بود. با شروع نیمه دوم به زمین رفتم. گل اول را زدم.. آنها مرا نمیخواهند؟... گل دوم را زدم. من برایشان مشکل ایجاد میکنم؟ گل سوم را زدم... من بیش از حد ساکتم؟ گل چهارم را زدم... به خاطر جوری که هستم؟ گل پنجم را زدم.
تمام رفتارها با من تغییر کرد. دو ماه بعد در تیم اصلی باشگاه بودم و خوب مشخص است! باشگاه به خانوادهام اطلاع داد میخواهند به یک خانواده دیگر بابت سرپرستی من پول دهند. یک روز بعد فاسترها به باشگاه آمدند. فاستر خانم به من گفت همه چیز یک سوءتفاهم بود و ما میخواهم تو برگردی.
اما آنها قلب مرا شکستند!
این تجربه باعث انگیزه من شد اما متاسفانه هنوز هم بسیاری از رسانهها درباره شخصیت من سوال میکنند. فکر میکنم همه درباره من درست میگویند. من با همه تفاوت دارم. من احساسم را با فوتبال بروز میدهم.»
انتهای پیام/