به گزارش خبرگزاری برنا از لرستان ،در روز قدس امسال، فریادها، مشتها و غیرت مثالزدنی از مردم دیدم که به خاطر خونهای به ناحق ریخته شدهی مردم مظلوم غزه هویدا بود، لذا این حركت ارزشمند مرا برآن داشت تا در چرایی دفاع ازفلسطین و فلسطینیها چند سطری بنگارم.
تا آنجا که شنیدهام و خواندهام در فرهنگ مردم ایران همنوعنوازی و کمک به مظلوم افتخار ملت ایران بوده و هست.
در آموزههای دین مبین اسلام کمک به ابناء بشر مایه کسب رضایت خداست و در مذهب شیعه نیز، دفاع از مظلوم را عین ایمان دانسته و سکوت بر برابر ظلم را مشارکت در ظلم تعبیر کردهاند.
انسانیت نیز همدردی با دردمندان را نیک میداند. پس چرا از گره کردن مشت و برآوردن فریاد خود در دفاع از مظلومیت مردم فلسطین دریغ کنیم؟ قبل از انقلاب هم موضوع فلسطین برای ملت ایران اهمیت داشت به نحوی که از مراجع عظام و علمای حوزه گرفته تا اساتید دانشگاه و بازاریان دیندار و روشنفکران سیاسی، متفقالقول نسبت به ظلم روا داشته شده در حق فلسطینیان ابرازنگرانی میکردند!
آیا با سکوتمان در برابر مظلومیت اطفال به مسلخ برده شده فلسطین میتوانیم خود را با افتخار، متعلق به سرزمینی به نام ایران بدانیم که در فرهنگش دستگیری از دستان نیازمند سرآمد است؟ آیا میتوانیم خود را مسلمان بدانیم در حالی که در دستورات دینمان، جامعه خاموش به قبرستان تشبیه شده است؟ آیا میتوانیم خود را انسان بدانیم در حالی که مهمترین راه تعالی انسانیت، مساعدت در حق مظلوم است؟
پس ایرانیت و اسلامیت و انسانیت ما دفاع از غزه و لبنان و همه مظلومان عالم را تجویز میکنند.
از زمان اعلامیه جیمز بالفور وزیر خارجه انگلیس در 17 اکتبر 1917 که مهاجرت یودیان به سرزمین فلسطین آغاز شد و از سال 1948 که صهیونیزم شروع به کشتار فلسطینیان کرد، حدود 97 سال میگذرد.
در این مدت، تمام مدعیان دروغین حقوق بشر با تانک در برابر فلاخن و با موشک دوربرد در برابر سنگ و کلوخ، متحد شدهاند تا با دفاع از صهیونیزم به قول امام راحل(ره) غده سرطانی علیه مسلمین در این منطقه رشد دهند. پر واضح است كه هدف آنها فقط نابودی اسلام است نه چیزی به نام سرزمین و خاک.
پس از 97 سال این سنگ است که ماندگار است نه باروت! روز قدس، بسیاری از اصلاحطلبان دوستدار نظام که این حکومت را با عمق جان دوست دارند دیدم که مشتهایشان را گره کرده، سینه راستبر و حنجره را صاف کرده و دوشادوش مردم، فریاد دفاع از فلسطین و تنفر از رژیم اشغالگر اسرائیل سر میدادند. یقینم همچون گذشته حاصل شد که اطلاحطلبان حقیقی دلسوخته و دلدار(علیرغم آنچه افراطیون میگویند) مانند همیشه دلدادهی نظام هستند و همیشه پای کارند و قفل دخیل آرزوهای انسانی و دینی و انقلابی خود را به درخت انقلاب بستهاند.
با توجه به حضور ایران در جامعه جهانی نمیتوانیم نسبت به فعل و انفعالات سیاسی پیرامون خود بیتفاوت باشیم.
اگر ما گرفتار ظلم شویم آیامنتظرمساعدت دنیا نخواهیم بود؟ اینک اهالی غزه را به جای خود بگذاریم آیا آنان نیازبه همدردی ما ندارند؟ در بند سوم کنفرانس جهانی حقوق بشر در وین بر آزادیهای اساسی ملتها تأکید شده و بدون تبعیض از نظر زبان، نژاد، دین یا ملیت، همه کشورها را موظف به رعایت حقوق همه انسانها و ملتها میداند(مصوبه این کنفرانس برگرفته از اسلام ماست که فقط تقوا نشانه برتری است نه رنگ و نژاد وثروت وملیت).
حضور در جامعه جهانی، ما را موظف به رعایت این اصل نموده، بهخصوص این که این حضور به نام دین اسلام و فرهنگ ایران و انقلاب آزادیخواه ایران باشد. با وجود همه ارزشهایی که مورد اشاره قرار گرفت، نمیتوان گفت بیخیال غزه و فلسطین! در 8 سال جنگ تحمیلی و بمبباران، جایجای این مملکت آیا هر لحظه منتظر نبودیم که شاید در گوشهای از جهان کسی صدای مظلومیت ما را بشنود و اقدامات صدام و اربابانش را محکوم کند؟ آیا نسلکشی در فلسطین ما را به یاد جنازههای برادرانمان در کربلای ایران نمیاندازد؟ ما چه حالی داشتیم؟ پریشانحالی روزگار ما در جنگ، حال غوغازده امروز مردم غزه است! آیا کودکان غرقه به خون غزه، کودکان در زیر آوارماندهی خودمان را برایمان تداعی نمیکنند؟ ما انسان هستیم، پس هیهات من الذله که اهالی غزه در انسانیت با ما شریکند و به قول شاعر شیرین سخن "بنیآدم اعضای یکدیگرند"، مردم فلسطین در این پیکر با ما شریکند پس ما را نباید بماند قرار! غزه و لبنان، و همه آزادیخواهان و مظلومان عالم برایمان عزیزند، پس جانم فدای انسانیت انسانهای آزادهای که خواب از کف میدهند چون مظلومین عالم بیخوابند! آیا سکوت در برابر ظالم، انکار مقاصد انقلاب و نادیده گرفتن اهداف متعالی دین ما نیست؟ ما برای امام حسین(ع) بر سر میزنیم بنابراین دفاع نکردن از فلسطینیان مغایر مرام حسینی بودن ما است! از بداقبالیمان، در زمان قیام امام حسین نبودیم که ندای هل من ناصرش را پاسخ دهیم، اینک که میتوانیم ندای هل من ناصر برادران همکیش خود را فقط با یک مشت و یک فریاد پاسخ دهیم، چرا باید از آن دریغ کنیم؟ و اما خلط مبحث اختلافات داخلی گروههای سیاسی ایران با همدردی با فلسطینیان: به راستی چرا در بعضی مواقع، اعتراض در موضوعات داخلی ایران به تخطئهی سیاستهای خارجی نظام مبدل میشود؟ در این زمانهی پرآشوب که شعلههای آتش نفاق و نابودی دنیا را تهدید میکند و به شکرانهی حقتعالی مملکت ما امن و آرام است، مظلومان فلسطین چشم امید به مابستهاند، مواظب باشیم که گرفتار گرگصفتان وادی افراط و تفریط نشویم. یعنی اجازه ندهیم کسانی که دشمن ایران نازنین ما هستند در جلد دوست، شعار جدایی ما را از مظلومان بدهند! مواظب باشیم، شعارهای خارج از عرف را به دلسوزان نظام منتسب نکنیم که هدفی جز تفرقه در کار نیست! اختلافات داخلی احتمالی بین نیروهای نظام ایران در رابطه با نحوه مدیریت در جامعه است، چه ربطی به همدردی بامردم مظلوم غزه وفلسطین دارد؟ بعضیها در داخل ایران به اتخاذ یک تصمیم داخلی معترضند و افراط میکنند و اعتراض خود را با اعتراض به همدردی با مردم فلسطین گره میزنند و کرامت انسانی را نادیده گرفته و مخالف کمکهای انساندوستانه کشور ایران هستند که این کار مخالف موازین دین و متضاد با عرف و انسانیت ماست! اما در مقابل، بعضیها در کمک به بیگانگان آنچنان افراط میکنند و کاسهی داغتر از آش میشوند که حاضرند گرد فقر و نداری بر جامعه خود بپاشند و مردم خودمان معاد را بهخاطر معاش از دست بدهند، اما دیگران را نجات دهند و همین فعالان وادی بی در و پیکر افراط و تفریط، در صدد سوختن ساختههای ما هستند. اصلاحطلبان دلسوز نظام، مخالف بیتفاوتی نسبت به همهی مظلومان هستند چه رسد به برادران دینی ما در غزه و لبنان! و اصلاحطلبان واقعی دلسوز جمهوری اسلامی، فلسطین را عضوی از پیکرهی اسلام میدانند. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «هر کس میخواهد گره از کارش گشوده شود و غم از او دور گردد، گره از کار دیگران بگشاید.» بیائید برای رفع گرفتاری خود، به کمک دیگران بشتابیم. بنابراین، شعار «نه غزه، نه لبنان» در قاموس انقلاب نمیگنجد زیرا این انقلاب با هدف جهانی شدن و جهانی نگریستن و جهانی ماندن شکل گرفت که غزه و لبنان هم عضوی از اندام جهان بشریت هستند! ظلم ظالمان پایان ندارد. اگر نسبت به مسائل غزه و لبنان بیتفاوت باشیم، نوبت ما هم خواهد رسید! اینجاست که به قول رهبری معظم نظام باید مواظب غیرخودیها بود، البته ایشان نفرمودند شعار غیرخودیها را به عنوان حربهای علیه خودیها و دوستان نظام به کاربرد، هر کس که نقد منصفانهای داشت را نمیتوان با تمسک به موضوع غیرخودی حذف شود! مواظب تحرکات انحرافیها و تفریط مدعیان دروغگو و افراط کاسههای داغتر از آش باشیم که باعث جدایی نشوند! همه شعارهای نظام و اهداف متعالی این حکومت برای همه دلسوزانش مهم هستند. هم برای اصلاحطلبان واقعی که برای این نظام خون دادهاند و هم برای اصولگرایان منصف که در صحنههای مختلف انقلاب در کناراصلاحطلبان بودند، اما مهمترین موضوع این است که قدم برداشتن ما باید به گونهای باشد که از طرف دیگر بام سقوط نکنیم! "خیر الامور اوسطها" نباید صرفاً برای خوشایند بعضیها به موضوعات داخل پرداخت و از وضعیت جهان خارج غافل بود و نباید آنچنان غرق در مسایل خارج شد که از خواست ملت و برآورده کردن نیاز داخل غفلت نمود، که این موضوع مورد تأکیید رهبری معظم نظام نیز هست و ایشان مدام به مسوولان میفرمایند: «باید تولید علم و ثروت کنیم که به جایگاه والایی برسیم»، لذا برای رسیدن به این منظور، نباید مسایل داخل را فدای سیاست خارجی و موضوعات خارج را قربانی داخل نمود. باید درایت دولتمردان چنان باشد که در داخل کشور، تولید رونق یابد و رشد را در جامعه شاهد باشیم و ازدیاد ثروت کنیم که مشکلاتمان در داخل حل شود به طوری که از ماکو تا شلمچه گرفته و از سراوان تا لرستان، دغدغهی معاش در جامعه خود را برطرف نماییم و در کنار رنگین کردن سفرهی خود، همزمان از مازاد منابع و رشد درآمد ملی، بتوانیم همسایگان خود و مظلومان عالم را از دریچهی رحمت و رأفت دینی، انقلابی و انسانی مساعدت کنیم. پس هم ایران، هم غزه و هم لبنان این حکم عقل است. با این تدبیر، دیگر کسی نمیگوید: «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است»، چون با تعقل میتوان چراغ خانه و مسجد را به هم روشن کرد، البته خیلیها نه مسجد را قبول دارند نه خانه را بلکه فقط به دنبال بهانهاند برای تفرقه! چراغ مسجد و خانه با هم روشن هستند. باید کاری کرد که تعداد چراغهای خانهمان به حدی باشد که اگر یکی از چراغها را به مسجد دادیم خانهمان تاریک نشود. با افتخار تمام، کمک به اهالی غزه در قاموس ماست، اما اگر جیبمان خالی باشد و خدای ناکرده خودمان غرق در گرفتاری باشیم، فایدهای ندارد که با دست خالی فقط شعار حمایت خشک و خالی سر دهیم! بنابراین هم شرمنده مردم مظلوم غزه خواهیم بود هم شرمسار شهروندان خویش. اگر چنین کنیم، دهان یاوهگویان را خواهیم بست و دیگر بهانهای به دست دشمنان دوستنما نخواهیم داد که روشنی مسجد را دلیل خاموشی خانه بدانند. روزقدس خوشحال شدم اصلاحطلبان را دیدم، هم از این جهت که آنها همپا و همگام مردم بودند و هم از این جهت که دیگر آن دسته از اصلاحطلبانی که با انقلاب، در کنار انقلاب و برای انقلاب بودند، هستند و خواهند بود را نمیتوان با انتساب شعارهای غیرمتعارف، دشمن تلقی کرد. خدا کند ایران ما و نظام ما چنان قدرتمند شود که همهی مظلومان عالم را بدون نگاه به مرام و مسلک و دینشان از ظلم و فقر و فلاکت نجات دهد. به امید صلح و آرامش برای جهان و جهانیان. جانم فدای اسلام، جانم فدای مردم ایران، جانم فدای مردم لرستان و جانم فدای همه مظلومان عالم.
والسلام امیرناصرغلامرضایی- کارشناس ارشد علوم سیاسی