به گزارش برنا؛ بیشترین کاری که بزرگترها در ارتباط با فرزندانشان انجام میدهند این است که احساسات آنها را انکار میکنند.
مثلاً کودکی که میگوید من این غذا را دوست ندارم، معمولاً مادر پدرها به کودک این گونه پاسخ میدهند که: «نه اینطور نیست. این غذا خیلی خوشمزه است و تو غذاهای خوشمزه را دوست داری!» در مقابل این حرف که او میگوید: «حاضر نیستم داروهایم را بخورم، میگوییم این داروها که اصلاً تلخ نیست. من را بگو که تو را به دکتر بردهام و برایت نگرانم. باید از آنها استفاده کنی!».
خودتان را جای او بگذارید
حالا فرض کنید که رئیس شما در اداره کار اضافهای را از شما میخواهد و تاکید میکند که تا پایان روز باید تمام شود و شما که قصد دارید حتماً آن را انجام دهید، سرتان شلوغ است و فراموش میکنید. درست وقتی که میخواهید به منزل بازگردید، رئیستان از راه میرسد و شما سعی میکنید تمام مشغلههای روز خود را برایش بازگو کنید تا به او نشان دهید آن کار برایش مهم بوده. اما برای انجامش فرصت نکردهاید.
پیش بینی
در این حالت چه اتفاقی میافتد؟ قطعاً رئیس شما سوت زنان از اتاق بیرون نمیرود. حرفهای شما را قطع میکند و داد میکشد: «این دلایل به درد من نمیخورد شما حقوق میگیرید که کارتان را درست انجام دهید» و حتی اجازه نمیدهد سخن دیگری بر زبان بیاورید. اگر در خانه این اتفاق را برای اعضای خانواده بازگو کنید، بازخوردهای مختلفی میگیرید.
پاسخهای متفاوت
آنها احساسات شما را انکار میکنند. مثلاً میگویند: «هیچ دلیلی ندارد که عصبانی باشی. حتماً خستهای و همه چیز را بزرگنمایی میکنی. بخند و میبینی که وقتی میخندی، دنیا قشنگتر میشود.» در این حالت شما چه پاسخی میدهید یا دوست دارید چگونه برخورد کنید؟
پاسخ فیلسوفانه
پاسخ فیلسوفانه به این موقعیت شما این گونه خواهد بود: «زندگی همین است. هیچ وقت همه چیز به دلخواه ما پیش نمیرود.
باید یاد گرفت که چگونه کارها را از راه درستش انجام دهیم. در این دنیا هیچ چیز کاملی وجود ندارد.» با شنیدن چنین جملاتی چه واکنشی از شما سر میزند؟
نصیحت و اندرز
حالا فرض کنید یکی از عزیزان شما شروع به نصیحت میکند: میدونی به نظر من فردا صبح یک راست برو به دفتر رئیست و بگو: «من اشتباه کردم» بعد سریع کارهایی که فراموش کرده بودی را انجام بده. کارهای دیگر همه را کنار بگذار و اجازه نده موقعیتت به خطر بیفتد. اینطوری میتوانی شغلت را حفظ کنی و به رئیست اطمینان بدهی چنین مسألهای دیگر پیش نمیآید.
سئوال
یکی از عزیزانتان به صورت سئوالی به شما این گونه میگوید: «بگو ببینم این کارهای اضطراری که باعث شد سفارش رئیس را فراموش کنی، چی بود؟ مگه نمیدانستی که اگر دستورات کارفرمایت را انجام ندهی چه عواقبی برایت دارد؟ چرا در پایان وقت اداری نرفتی و با رئیست طوری صحبت نکردی که از دلش در بیاوری؟» در مقابل این حرفها واکنش شما چیست؟
واکنش دفاعی
ممکن است یکی از عزیزان شما از رئیستان دفاع کند و بگوید: «او را درک میکنم حتماً فشارهای سختی را تحمل کرده. باز شانس آوردی که در لحظه تو را اخراج نکرد.» در این صورت چه واکنشی نشان میدهید؟
تأسف
ممکن است خواهر یا برادرتان برای شما اظهار تأسف کند و با این جملهها شما را تحت تاثیر قرار دهد که: «ای بیچاره! چه اتفاق وحشتناکی! واقعاً برایت ناراحتم نکند با خبر اخراج مواجه شوی!»
روانکاو کم تجربه
حتی در چنین مواردی بعضی از عزیزان سعی میکنند نقش یک روانکاو آماتور را برای شما بازی کنند مثلاً به شما بگویند: رئیس شما در نقش پدر قرار گرفته. شما به عنوان یک پسر از اینکه او را رنجاندهاید، نگرانید و در زمانی که او شما را سرزنش میکند، دوران کودکیتان و خاطرات مردود شدن به ذهنتان خطور میکند.
من عصبانی هستم
قطعاً پس از هر کدام از این عکسالعملها حال خوشی نخواهید داشت. وقتی آشفته و عصبانی هستید و در واقع به نوعی لطمه دیدهاید، تنها چیزهایی که نمیخواهید بشنوید این است: «پند و نصیحت، پاسخهای فیلسوفانه و روانشناسانه». این گونه بازخوردها فقط باعث میشود شما عصبانیتر بشوید. اگر کسی شما را سئوال پیچ کند، حالت دفاعی به خود میگیرید و بیشتر از هر چیز انکار احساساتتان از جانب دیگران شما را از کوره به در میبرد. اکثر افراد در چنین مواردی دوست دارند این گونه بحث را خاتمه دهند: «فراموشش کن. لزومی ندارد دربارهاش حرف بزنیم.»
واکنش صحیح
حالا تصور کنید کسی واقعاً به حرفهای شما گوش بدهد. واقعاً دردهای درونیتان را بفهمد. در مورد آنچه واقعاً شما را آزار میدهد، صحبت کند. چنین کاری باعث میشود کم کم آشفتگیهای شما کمتر شود.
آرام شوید و به تدریج بتوانید مشکلات را حل کنید و با خود بگویید که: «رئیسم معمولاً خوب رفتار میکند شاید بهتر بود که زودتر آن کار را انجام میدادم. حتماً فردا صبح به اداره میروم» یا شاید بگویید: «به دفترش میروم و در مورد اینکه رفتارش تا چه حد باعث آزار من شده با او صحبت میکنم و به او میگویم از حالا به بعد اگر انتقادی از من داری ممنون میشوم که به صورت خصوصی به من بگویی!» جریان برای کودکان ما هم همین گونه است.
انتظار کودکان
کودکان میخواهند که ما برایشان دوگوش باشیم برای شنیدن و جوابی از روی همدلی به آنها بدهیم تا بهتر و بیشتر رشد کنند. برای اینکه همدلی را به اجرا در بیاوریم باید تکرار و تمرین کنیم.