به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ فیلم سینمایی «آسمان غرب» به کارگردانی و نویسندگی محمد عسگری و تهیهکنندگی حبیبالله والینژاد پرترهای از شهید علی اکبر شیرودی است که بخشی کوتاهی از رشادتهای این خلبان را در سه روز ابتدایی جنگ به تصویر کشیده است. این فیلم در چهل و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر رونمایی شد و علاوه بر دریافت سیمرغ بهترین فیلم از نگاه ملی و جایزه شهیدقاسم سلیمانی، در بخشهای بهترین کارگردانی جلوه گاه شرق و بهترین صداگذاری نیز سیمرغ دریافت کرد. اکنون «آسمان غرب» روزهای اکران عمومی خود را سپری میکند و ما نیز به همین بهانه با محمد عسگری؛ کارگردان این فیلم به گفتگو پرداخته ایم.
مصاحبه با همرزمان، مطالعه و مشاهده عینی؛ سه ضلع پژوهش فیلم بودند
بعد از فیلم «اتاقک گلی» که فیلم موفقی در جشنواره فیلم فجر بود، چه شد که برای ساخت فیلم بعدی خود سراغ پرترهای از شهید شیروری رفتید؟
این فیلم براساس آن چه که در ذهنها از یک فیلم پرتره محور وجود دارد، نیست. قصه فیلم مربوط به رخدادی است که در اوایل جنگ اتفاق میافتد و خوشبختانه و برحسب اتفاق، علی اکبر شیرودی؛ قهرمان آن برهه از رخدادی بوده که ما بنا داشتیم فیلم آن را تولید کنیم. در این باره باید گفت تعریفی که از فیلمهای پرتره وجود دارد اصولا به زندگی فرد در ادوار مختلف میپردازد؛ اما در «آسمان غرب» چنین نیست و این فیلم به برش کوتاهی از زندگی حماسه وار و دلیرانه شهید شیرودی در آن روزهای نخست جنگ میپردازد.
برای اینکه به شخصیت شهید شیرودی نزدیک بشوید، به غیر از گفتگوهایی که با پسر ایشان داشتید، از چه منابعی بهره بردید؟
کمک اصلی که در نوشتن این فیلمنامه به من شد، گفتگو با همرزمان شهید شیرودی که در آن بازه زمانی در کنار ایشان بودند، بود. این عزیزان شاهدان عینی اتفاقات رخ داده در آن برهه بودند و بخشی از تحقیقات ما از گفتگو با این همرزمان شکل گرفت که بخش عمدهای از مشکلات و گرههایی که در ذهنم وجود داشت را حل کرد. بعد از آن تحقیقاتم با مراجعه به اسنادی که از آن زمان باقی مانده بودند رفته رفته تکمیل شد. در ادامه به کتابهایی دسترسی پیدا کردم که به این ماجرا اشاره داشتند که در روزهای نخست جنگ در محور غرب کشور چه اتفاقاتی رخ داده است. منظورم از روزهای نخست همان ده روز ابتدایی است نه شش ماه اول جنگ! ما تمرکز کامل مان را روی روزهای ابتدایی جنگ و وقایع و اتفاقاتی که شیرودی آنها رقم میزد، گذاشتیم. بخش دیگر پژوهش نیز با رفتن به منطقه و مشاهدات عینی و گفتگو با روستاییانی که سر پل ذهاب (در اطراف لوکیشنی که اتفاق رخ داده بود) بودند تکمیل شد. در حقیقت پژوهش و تحقیق برای این فیلم دارای سه ضلع بود.
پروسه پژهش چقدر زمان برد؟
تقریبا چهار ماه طول کشید. از گفتگوهای اولیه تا پژوهش، تحقیق، نگارش و بازنویسی مجدد چهار ماه زمان سپری شد تا اینکه ما به قصهای از فیلمنامه رسیدیم که میشد آن را به مرحله تولید رساند.
می خواستم فیلم شهید همت را بسازم
از زمان «اتاقک گلی» در فکر ساخت فیلمی از شهید شیرودی بودید؟
بعد از این که فیلم «اتاقک گلی» تمام شد و در جشنواره فیلم فجر حائز رتبه شد، در حقیقت دوست داشتم روی شخصیت شهید همت کار کنم و از آنجایی که میدانستم یکی از نسخههای فیلمنامهای که راجع به ایشان نوشته شده نزد آقای والی نژاد هست، به ایشان مراجعه کردم و گفتم من علاقه مندم فیلم شهید همت را بسازم و اگر شما دوست دارید با هم در این مسیر هموار شویم که ایشان فیلمنامهای را از شهید همت به بنده دادند و مطالعه کردم، اما فیلمنامه خیلی از آن چیزی که من میخواستم دور بود و فاصله داشت.
البته یک فیلمنامه دیگری از شهید همت را از سوی روایت فتح به من دادند که بهتر بود، اما باز هم معضلات و مشکلاتی از جمله رضایت خانواده این شهید برای ساخت وجود داشت که در نهایت نشد که در مورد شهید همت کار کنم؛ بنابراین آقای والی نژاد پیشنهاد ساخت فیلم شهید شیرودی را به من دادند. با توجه به اینکه این فیلم یک سال و نیم به صورت معلق مانده بود و پیشتر هم وارد پیش تولید اولیه شده بود، اما به سرانجام نرسیده بود، فیلمنامه نوشته شده را خواندم و گفتم این فیلمنامه زاویه نگاه من نیست اگر دوست دارید من مجددا فیلمنامه را بنویسم و به بعد وارد مرحله تولید شویم که آقای والی نژاد پذیرفتند و این شد که «آسمان غرب» را ساختیم.
داستان پردازیهای شخص شما در نوع روایت تاریخی فیلم دخیل بود؟
بله قطعا، شاید بیش از ۳۰۰ شهید هوانیروز وجود دارد؛ اما میتوانم به جرات بگویم که خیلی از این شهدا زندگی دراماتیکی که تبدیل به فیلم و سینما شود را ندارند. اینکه هدف تمام این شهدا در راستای شهادت، دفاع از کیان، نظام و آرمانها بوده، موضوعی متفاوت دارد، اما نکته من این است که باید جاذبههای سینمایی در داستان هر کدام از آنها ایجاد کنیم. ما سه روز نخست جنگ را شاکله اصلی فیلم قرار دادیم و برای اینکه بتوان از روی این سه روز، فیلمنامه نوشت باید وقایع عجیب آن به مدیوم سینما تبدیل میکردم؛ بنابراین یک بخشهایی از حرکتهای قهرمانانه شهید شیرودی را که پیش از جنگ بود به فیلم اضافه کردم ضمن اینکه یک بخشهایی را هم بعد از سه روز نخست جنگ در فیلمنامه گنجاندم. در حقیقت «آسمان غرب» گلچینی از مجموع حوادث یک سالهای است که شیرودی رقم زده و ما آنها را در سه روز فشرده کردیم و از آن سینما ساختیم.
کارگردانی در آسمان برایم چالش بود
با توجه به اینکه «آسمان غرب» جلوههای بصری خوبی در سکانسهای هوایی داشت، کارگردانی این سکانسها برای شما تا چه اندازه چالش برانگیز بود؟
یکی از چالشهایی که حس من را برانگیخته میکرد که زندگی شهید شیرودی را برای فیلم انتخاب کنم همین چالش کارگردانی در آسمان بود. گفتن آن ساده است. دوربین روی زمین و سه پا و ریل است، اما خیلی از کارگردانی در همین شرایط و روی زمین هم وامانده اند حالا تصور کنید دوربین روی آسمان میرود، نه ریلی وجود دارد و نه سه پایه ای! هیچ چیزی که بتوان به واسطه آن به اجرای درست سکانسهای آسمانی کمک کرد، وجود ندارد. اینها همه سختی کار بودند که هم برای من انگیزه بود و هم موضوعی بود که شاید کمتر و به ندرت در سینمای ایران اتفاق افتاده بود. شاید یک یا دو فیلم داریم که در مورد هلی کوپتر و در ارتباط با آن باشند. این نوع بدعت و عدم وجود این نوع از فیلمها در سینمای ما برای من جذابیت خاصی داشت و وقتی در دل آن رفتم، با بچهها به چیزهایی رسیدیم که متفاوتتر از سینمای قبل از جنگ ما بود.
در «آسمان غرب» اشاره چندانی به زندگی شخصی شهید شیرودی نمیشود، برخلاف آنچه در پرترههای دیگر شهدا دیده ایم که تصویری از زندگی خانوادگی آنها نیز در فیلم وجود دارد؛ اما در این فیلم اینگونه نبود، چرا خیلی به این مساله نورود نکردید؟
وقتی میخواهید شخصیتی را که اتفاقا قهرمان است و مابه ازای تاریخی دارد را کار کنید باید به وجوه مختلف شخصیتی آن دقت کنید. شما براساس دادههای تاریخی که در آن بازه زمانی رخ داده، بارزترین ویژگیهای شخصیتی را جدا میکنید و آنها را در فیلمنامه میآوردید. در همان روزهای نخست وقتی حمله رژیم بعث شکل میگیرد، شهید شیرودی در همین زمینه با خانواده و همسرش به گفتگو مینشیند که نمیتوان این اتفاقات را از تاریخ حذف کرد، حتی همین اتفاقات خانوادگی! من معتقدم بخش عمدهای از زندگی زنانی که همسران خلبانها هستند در تعلیق میگذرد. یعنی هر بار که هواپیما و یا هلی کوپتر بر میخیزند، همسر خلبان شاید آخرین باری است که او را میبیند. اولین حادثه در هلی کوپتر برای خلبان شاید آخرین حادثه باشد. خلبان ها؛ همسران بسیار شجاع و صبور و دلیری دارند که توانستند در دوران جنگ همراه آنها باشند.
دوست داشتم علی رغم اینکه عملیات و کاری که شیرودی انجام داده را در فیلم تصویر میکنم اشارهای هم به خانواده یک خلبان و مشکلات و معضلاتی که همسرش دارد، داشته باشم و به نظرم تا این حد کافی بود.
شهید شیرودی برای طیف جوان یک قهرمان جذاب بود
خیلی از منتقدان بعد از نمایش فیلم در جشنواره بر این باور بودند که میلاد کی مرام آنطور که باید نتوانسته تصویرگر رفتار، اخلاق و منش شهید علی اکبر شیرودی باشد، درست و غلط این ماجرا به کنار، اما میخواهم بدانم شما که در اکران عمومی بارها همراه با مخاطبان تماشاگر این فیلم بودید، بازخورد مخاطبان عام در اینباره چه بود است؟ آیا مخاطب با بازی میلاد کی مرام توانسته با شهید شیرودی همزادپنداری کند؟
تصویری که همواره در سینمای ایران وجود دارد و ایرادی که به جماعت منتقدان وارد است، این است که دوست دارند قهرمانی که در جنگ حضور دارد یک آدم افتاده، سربه زیر و معنوی باشد، اما من میگویم شخصیت پردازی و ویژگیهای شخصیت، ساخت و ساز نقش را برای شما مشخص میکند که چگونه پیکره نقش را بسازید.
وقتی در آن بازه از زمان یک آدمی مدام در حال مبارزه جهت ایستادن و انگیزه دادن به دیگران هست باید از بازیگری که برونگرا است برای نقش آن استفاده شود. شخصیت عملگرا است و خیلی ماخوذ به حیا و ساده و گوشه گیری نیست؛ بنابراین نیاز به حرکتهای برونگرایانه دارد. این از نگاه برخی ناشایست بود، اما من میگویم اگر شما اندکی در خصوص رویدادهای آن بازه از زمان و ویژگیهای شخصیتی شیرودی از جانب همرزمان، خانواده و روستاییان اطراف پادگاه ابوذر که محل اتفاق بوده است را بدانید و پژوهش کنید، متوجه نکته اصلی که شجاعت و غیرت این شخص بوده، میشدید و اینها توجیه برونگرا و عملگرا بودن یک شخصیت است.
من چند اکران مردمی رفتم و دیدم که مخاطبان به ویژه نوجوانان و جوانان چقدر میلاد کی مرام را در این نقش دوست داشتند. شاید آدمهای کلاسیک و سن و سال دار نگاه کلاسیکی از یک قهرمان جنگ را داشته باشند، اما در مورد جوانها و نوجوانان اینگونه نیست. نوجوان امروزی ما که مدام دنبال قهرمان است حتی در بازهای کامپیوتری شخصت یا تیپی را انتخاب میکند که زور بیشتری دارد، شجاعتر و جنگندهتر است. پس با بازی میلاد کی مرام نیز همزادپنداری میکند. همانطور که حتی در انیمیشنها هم با قهرمانان همزادپنداری میکنند.
برای طیف سنی نوجوان و جوان که ما هیچ کاری برای آنها انجام نداده ایم و مدام برای آنها شعار دادیم، شخصت شیرودی و فیلم «آسمان غرب» جذاب و دیدنی است.
باز هم قصد ساخت فیلمهای دفاع مقدسی و پرتره شهدا را دارید؟
هیچکس از آینده خود باخبر نیست. شاید بسازم و شاید نه! اگر اینگونه باشد که یک فیلمی سیمرغ زرین نگاه ملی را بگیرد، اما مسئولین سینما در وسعت یک سینما هم پشت آن نیایند تولید آن با تولید نشدنش هیچ فرقی ندارد. رسالت شما به عنوان مسئول این است که قهرمانی را که در دورهای از تاریخ این مملکت حرکت دلیرانه و حماسه گونهای انجام داده است به تصویر بکشید و پشت آن درآیید، اما وقتی این اتفاق رخ نمیدهد هر کس دیگری هم جای من باشد دلزده میشود.
سیستم تنبل ما در بخش پرزنت و پخش و توزیع یک اثر به اندازه تولید آن قوی نیست. ما در بخش تولید پیشرفتهای خیلی خوبی را داشتیم، اما در بخش توزیع اینگونه نبوده است. حتی اگر حضرت آقا از فیلم «موقعیت مهدی» تعریف و تمجید نمیکردند آن فیلم را هم با تیر میزدند.
انتهای پیام/