بررسی غافلگیری ا ستراتژیک در گفتگوی برنا با مطهرنیا؛/ قسمت اول

غافلگیری اساساً محصول فقدان یک نظام جامع دیده بانی علمی است

|
۱۳۹۳/۰۵/۱۸
|
۱۵:۲۱:۲۴
| کد خبر: ۲۰۹۸۳۱
غافلگیری اساساً محصول فقدان یک نظام جامع دیده بانی علمی است
مطهرنیا معتقد است که غافلگیری اساساً محصول فقدان یک نظام جامع دیده بانی در حوزه فردی و چه در حوزه جمعی و جمعیت ها و چه در گستره هایی بر پهناتر یعنی در جامعه ملی است.

  یک کارشناس بین الملل در گفتگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری برنا، در باره غافلگیری استراتژیک گفت:  غافلگیری اساساً محصول فقدان یک نظام جامع دیده بانی در حوزه فردی و چه در حوزه جمعی و جمعیت ها و چه در گستره هایی بر پهناتر یعنی در جامعه ملی و نظام بین المللی است، من بر این باورم که ظهور و بروز تروریسم در دهه 1990 و سپس انتقال آن به دهه نخست سال 2000 میلادی قابل پیش بینی بود و بسیاری از آینده اندیشان در این زمینه نه تنها غافلگیر نشدند؛ بلکه بیش از گذشته این موضوع را مورد تعمق قرار دادند.


مهدی مطهرنیا در گفتگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری برنا، 
تروریسم را به عنوان محصول باز تعریف شده از متن وقایع اواخر قرن 20 میلادی دانست.
گفتگو با این استاد دانشگاه در ادامه می آید.

 ** به نظر می‎رسد با توجه به ناامنی در منطقه دولتهای به نوعی دچار غافلگیری استراتژیک شده اند؟ نظر شما در این باره چیست؟

غافلگیری اساساً محصول فقدان یک نظام جامع دیده بانی در حوزه فردی و چه در حوزه جمعی و جمعیت ها و چه در گستره هایی بر پهناتر یعنی در جامعه ملی و نظام بین المللی است، من بر این باورم که ظهور و بروز تروریسم در دهه 1990 و سپس انتقال آن به دهه نخست سال 2000 میلادی قابل پیش بینی بود و بسیاری از آینده اندیشان در این زمینه نه تنها غافلگیر نشدند؛ بلکه بیش از گذشته این موضوع را مورد تعمق قرار دادند.

چه تروریسم به عنوان یک محصول باز تعریف شده از متن وقایع اواخر قرن 20 میلادی چه تروریسم به عنوان یک پروژه در جهت گسترش حضور کشورهای منطقه ای و جغرافیای هدف جدید این کشورها یعنی خاورمیانه، هیچ منفعت و سیگنال های جدید و پیشران های متفاوتی دراین زمینه وجود داشت، اکنون هم سیگنال ها و پیشران های دیگری وجود دارد که نشان می دهد که جهان آینده به سمت و سوی چه سناریوهایی تا حدودی حرکت خواهد کرد. لذا آن چیزی که موجب شده است که بسیاری از دولت ها به ویژه دولت های عقب مانده یا عقب نگه داشته شده یا رد حال توسعه و دولت های آنها دچار غافلگیری شوند، فقدان یک نظام اندیشندگی در باب آینده است که من آن را باریخ شناسی نام می‎گذارم، همان گونه که تاریخ به ریخت شناسی به گذشته زمان دقت می‎کند. باریخ به آینده زمان تعمق می‎ورزد. آینده‎ها در پس هم باید مورد توجه قرار گیرند. تأکید می‎کنم آینده ها نه یک آینده چرا که آینده پر از عدم قطعیت است و برای آنکه ما غافلگیر نشویم باید آینده اندیشانه از روش های مختلف در شخصیت علمی استفاده کرد و در فراسوی زمان نیازهای خود را در مساحت‎های مختلف درباره تروریسم آینده‎های ممکن و مطلوب را دنبال کنیم.  آنچه شما می‎گویید تا حدود زیادی درست است؛ زیرا این موضوع در بسیاری از کشورها مورد توجه قرار نمی‎گیرد، نمونه در واقع‎گریز از این غافلگیری را می‎توانیم در ایالات متحده آمریکایی به کار ببریم.

**چه مثالی را می توان در این باره ذکر کرد؟

من شما را به مستند اساسی ارجاع می دهم یکی سند آمریکایی 2020 که در سال 1995 نگارش آن شروع شد و در آن حتی بحران اقتصادی دهه نخست هزاره سوم مورد نگارش قرار گرفت و پیش بینی شد، همان گونه که در سال 2008 شاهد بروز و ظهور بحران اقتصادی در آمریکا بودیم و در نگارش آینده اندیشانه اوضاع آمریکا در جهان در نسخه های دیگر ما شاهد شکل دهی و آینده مطلوبی هستیم که در آن ایالات متحده آمریکا را بزرگترین صادرکننده نفت در جهان ترسیم می شود و هم اکنون براساس پیش بینی های به عمل آمده، آمریکا یکسال جلوتر از پیش بینی های به عمل آمده در این اسناد درباره نفت و گاز در جهان قرار دارد یا ارجاع می دهم شما را به سند امنیت ملی آمریکا در قرن 21 میلادی که مدیریت دو سناتور ایالات ها نیوهنشایر و کلرادو نوشته شده بود. لذا باید این نکته را در نظر بگیریم که امروز برای گریز از غافلگیری استراتژیکی و راه و روش های علمی و پژوهش های بسیار منطقی در سطح کشورهای پیشرو جهان در حال انجام است.

آنها که آینده ها را پیش‎بینی می‎کنند و بر آن هستند که در حوزه آینده‎نگری و آینده‎نگاری عنوان دو پارادایم تکمیل کننده آینده پژوهی پیش‎بینانه آینده‎های مطلوب خود را بسازند؛ بنابراین باید بگویم اگر به اوضاع و احوال دهه 1930 توجه کنید، تئوری‎های سیاسی آمریکا که در سطح جهان مطرح کرد خود تایید کننده ایجاد یک نگرش استراتژیک برای آمریکا بعد از فروپاشی آمریکا بود. تئوری نظم نوین جهانی که از سوی بوش اول در 12 سپتامبر 1990 میلادی مطرح شد، در کنار آن تئوری‎ هانتینگتون درباره برخورد تمدن‎ها و سپس تئوری تنت رییسی اول سیاست GIA تحت اول مبارزه با تروریسم مطرح شد. همگی در خدمت ایجاد Over استراتژیک دیگر در جهان برای آمریکا در فردای پس از فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی بود، هر بسیاری از کارشناسان از جمله بنده در آن سال‎ها بر این نکته تأکید داشتیم که در آینده تحرکات آمریکا به سمت و سوی ایجاد یک دشمن استراتژیک در چارچوب تئوری مطرح خواهد بود، لذا دیدیم که 11 سپتامبر به این موضوع عمل کرد و ایالات متحده آمریکا تئوری شناخته شده آینده نگارانه خود را در پرتو حادثۀ 11 سپتامبر به یک تصویر عملیاتی در سطح بین المللی تبدیل کرد و سپس تروریسم در وجوه گوناگون زمینه های حضور جدی ایالات متحده آمریکا را در منطقه خاورمیانه به عنوان پل یا تونل عبور از منطق امنیتی تحت عنوان دکسترین آزادسازی در برابر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شکت آن به عنوان یک منطق جدید امنیتی با عنوان یک پیش دستی تبدیل کند، لذا من بر این باور هستم که غافلگیری کشورها در برابر تروریسم محصول فقدان یک نظام جامع دیده بانی دقیق علمی است که این دولت ها را در واقعیت گریزی از یک سو و از سوی دیگر فقدان عمق نگرش استراتژیک در پرتو یک نظام جامع دیده بانی سیاسی و امنیتی قرار دارد.

**** با توجه به موضوعاتی که در باره غافلگیری مطرح کردید، تحولات منطقه را چطور ارزیابی می کنید؟

1- جهان در حال گذار است، منطق نظام جنگ سرد فروپاشیده است و هنوز ابعاد دقیق نظم نوین جهانی آینده مشخص نیست، لذا انسجام بین المللی در حال گذار از نظام دو قطبی از جنگ سرد به یک نظامی است که هنوز ابعاد آن کاملاً شفاف نیست.
2- جغرافیایی این گذار از منظر ژئواستراتژیک و ژئوپلتیک برای نظم بخشیدن و آینده جهان از هات‎لند بدوی به هات‎لند نو انتقال پیدا کرده است، دیگر اوراسیا مطرح نیست؛ بلکه خاورمیانه مطرح است، بنابراین گذار خاورمیانه در ارتباط با گذار و منطق گذار از نظم کهن و جهانی به یک نظم نامعلوم نوین جهانی ضریب گذار می خورد، چرا که از یک طرف نظام بین المللی در حال گذار است و از طرف دیگر تونل یا جغرافیا هات نو است، یعنی خاورمیانه در این چارچوب اگر بپذیریم که براساس منطق سیاسی و استراتژیک دوران گذار بحران زا و بحران خیز است، باید بپذیریم که باخت متن جغرافیای زمانی و مکانی درباره خاورمیانه یک بافت متن شکننده بحران‎زی و بحران‎زا است.

بنابراین باید بگوییم درآن ظهور و بروز تروریسم یا پدیدارها غیرمبارکی این چنین دور از انتظار نیست چرا که بافت متن جریانات در خاورمیانه چه از نظر جغرافیایی زمانی یعنی گذار از منطق نظام دو قطبی به یک منطق جدید نامعلوم و از طرف دیگر گذار از جغرافیایی مکانی؛ یعنی جغرافیای خود خاورمیانه که از نظر گسترش پرمعنای به قدرت های غربی هم اکنون خواهان معنا بخشیدن به نفوذ خود در آسیا تا مرزهای چین هستند، موجب شده است که خاورمیانه در وضعیت بحران زا و بحران زی به سد ببرد.

3- از طرف دیگر جغرافیای فضایی یا ارتفاع جغرافیای زمانی و مکانی هم به آن افزوده شده است و آن این است که ایالات متحده به عنوان ابرقدرت در جنگ جهانی در قرن بیستم یعنی جنگ جهانی اول و دوم هم اکنون خواهان کنترل ///// و اصلی استراتژیک خود در قرن 21 میلادی چنین است، بنابراین کنترل چین برای آمریکا اولویت استراتژیک است، اما کنترل خاورمیانه تأکید می کنم اولویت استراتژیک که اولویت فرق دارد است، چرا که آمریکا تا نتواند حضور ..... و امنیتی خود را در خاورمیانه یا هات لند نو تحکیم بخشد، نخواهد توانست اولویت استراتژی خود را در نظر گیرد.

***با توجه به اینکه اسرائیل که در منطقه حضور داشت و نیابتاً از سوی آمریکا حمایت می شد تا بتواند در منطقه منافع آمریکا را پاسداری کند. بهانه حضور در خاورمیانه چه چیز می تواند باشد؟

بعد از شکل گیری اسرائیل و در واقع قبل از وقوع انقلاب اسلامی نظریه دو پایه نیکسون بر مبنای محوریت قرار دادن عربستان و ایران هم بود، با وقوع انقلاب اسلامی این نظریه تا حدودی بر هم خورد و با شکل گیری تحرکات ج. ا. ا. در قالب مقاومت آمریکا خود به میدان تحرک بیاید و مجهزترین میدان تحرک و بهانه برای حضور در میدان تحرک را القاعده به آمریکا هدایت کرد و آن هم در 11 سپتامبر. بنابراین آمریکا بعد از 11 سپتامبر در منطقه خاورمیانه حضور پیدا کردند، در منطق حضور آنها چالش های بسیاری به وجود آورد و طرح خاورمیانه بزرگ با چالش روبرو شد، آمریکایی ها در اتاق های فکر آن را باز تعریف کردند و به این نتیجه رسیدند که شکل دهی گروه های تروریستی در ارتباط با رشد و گسترش اندیشه روش اندیشه نظام انقلابی در تهران می تواند کارآمد باشد.
 
همین گروه ها به ویژه القاعده موجب شده بودند که باید 11 سپتامبر آمریکا در منطقه حضور پیدا کند، از سوی دیگر حضور آمریکا در منطقه به ویژه دوران بوش دوم و سیاست های سخت محورانه او موجب مخدوش شدن چهره آمریکا شده بود. از این رو آمریکا اگر می خواست در برابر اسلام انقلاب مطرح شده در تهران و مقاومت ناشی از آن در سوریه، لبنان و فلسطین مستقیماً درگیر شود باید هزینه های گزاف بیشتری می پرداخت، بنابراین باید خود را از معرکه درگیری ها ....... با گروه های افراطی بنیادگرا کنار می کشید و درگیری ها را بومی می ساخت، ....... زمان ما گفتیم که ایالات متحده آمریکا این کار را انجام خواهد داد و بر این نکات تأکید کردم، امروز می گوید: آمریکا این کار را انجام داد و جنگ مذهب بین مذهب را راه انداخت، همان طور که ملک عبداله اردنی از هلال شیمی سخن گفت، اولین سیگنال قابل توجه در ارتباط با بومی کردن جنگ ها در قالب فرقه ای و مذهبی با تئوریستی در منطقه خود را نشان داد اما در آن زمان این موضوع جدی گرفته نشد. امروز داعش در منطقه حضور دارد. اکنون به آمریکا دعوت دولت نوری المالی که از سوی ایران صحبت می شود، در این بمباران هوایی داعش اعلام آمادگی و شروع عملیات می کند. اینجا باید بگوییم آمریکا توانست از این گروه های تروریستی دو استفاده کند. یک- حضور خود را در منطقه آغاز کند، استمرار بخشد و بعد از تأمین حضور خود در منطقه و تثبیت آن به دنبال تحکم این حضور و مشروعیت به آن است. زمانی که می گوییم آمریکا نیروی اشغالگر در عراق بوده و به این کشور حمله کرده، جغرافیای عراق را به اشغال خود گرفته است، هنوز چند سالی از خروج رسمی نیروی آمرکایی و قرارداد امنیتی، آمریکا و عراق نمی گذرد که دولت ملی حاکم را بر عراق کنونی که بیشترین حمایت را از تهران دارد، به طور رسمی و مشروع از ایالات متحده آمریکا برای مبارزه با داعش کمک می خواهد، اکنون آیا می توانیم بگوییم حضور ایالات متحده آمریکا در منطقه یک حضور نامشروع است.

این درواقع برخواسته از فقدان یک نگرش واقع گرایانه و آینده اندیشانه درباره سیگنال هایی است که از منظر سیاسی در جامعه هدف ما بروز می کند. نظام جامع و دیده بانی علمی و منطقی وجود ندارد و اگر ارزیابی و قضاوتی می شود، ارزیابی و قضاوت ایدئولوژیک به معنای در واقع مذهبی حرف آن، بلکه به معنای ایدئولوژی برخواسته از مذهب یا تقسیم های بسیار، بسیار بسته سیاسی و امنیتی است.

نظر شما
اخبار برگزیده