به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ «گاهی وقتا نرسیدن خیلی چیزهارو موندگارتر میکنه...» این جمله یکی از دیالوگهای سریال «قطب شمال» است؛ اثری به قلم حامد افضلی و امین محمودییکتا که از رمان برجسته کنت مونت کریستو اثر نویسنده شهیر فرانسوی الکساندر دوما اقتباس شده. ناگفته نماند اینکه پلتفرم فیلیمو مساله اقتباس را در آثار خود به صورت جدی دنبال میکند و پس از ۲ اثر موفق «زخم کاری» که این روزها فصل سوم آن در حال پخش است و سریال «یاغی»، این بار با سریال «قطب شمال» توجه مخاطب را به این مساله جلب کرده، اتفاقی ارزشمند است.
فرزاد فرزین، آناهیتا درگاهی و امیرحسین فتحی با هنرمندی نازنین بیاتی، فرزاد حسنی، عباس جمشیدیفر، شهرام قائدی، نگار فروزنده، شهروز دلافکار در کنار فرهاد آئیش، امیر دژاکام و بهادر زمانی از جمله چهرههایی هستند که در «قطب شمال» نقشآفرینی کردهاند.
در خلاصه داستان این درام پرماجرا آمده: همایون و ارغوان در آستانه ازدواج، قربانی خیانتی هولناک میشوند. همایون پشت دیوارهای زندان برای انتقام از سامان لحظهشماری میکند که مرگ از راه میرسد... آرشام یکتا متولد میشود و دختری به نام صحرا کنارش قرار میگیرد تا مسیر انتقام از خائنین برای آرشام هموار شود.
باگذشت ۱۰ قسمت از این سریال خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا، با امین محمودی یکتا گپ و گفتی داشته که در ادامه میخوانید.
شما سالهاست در پروژههای مختلف تلویزیونی و نمایش خانگی به عنوان نویسنده و دستیار کارگردان و بازیگر مشغول به کار هستید. چرا اولین فعالیت رسمی خود در مقام کارگردان را با تلویزیون که مخاطب بیشتری دارد، رقم نزدید؟
در حال حاضر فکر نمیکنم تلویزیون مخاطب پروپا قرص و پیگیر بیشتری داشته باشد و تصورم این است که حداقل در حوزه سریال و مجموعه نمایشی، پلتفرم بازار داغتری نسبت به تلویزیون دارد.
آیا پیش از سریال «قطب شمال» به دنبال ساخت اثری بودید که به مرحله ظهور و بروز نرسیده یا در پیش تولید و اینها متوقف شده باشد؟
قبل از سریال «قطب شمال» هم قصد ساخت آثار دیگری داشتم، اما به مرحله پیشتولید هم نرسید و فرصتش پیش نیامد.
ایده سریال «قطب شمال» از کجا میآید و چه شد که علاوه بر نویسندگی کار تصمیم به ساخت آن گرفتید؟
ایده «قطب شمال» برگرفته از رمان «کنت مونت کریستو» است. من و حامد افضلی سالها قبل این رمان را خوانده بودیم؛ طی اتفاقی این کتاب برایمان یادآوری شد و احساس کردیم فضای دراماتیک و همچنین کنش و واکنشهای جذابی در دل قصه خوابیده است که میتوانیم از آن استفاده کنیم. من همواره دغدغه کارگردانی را داشتم و در وهله اول سعی کردم به پختگی برسم و آن را درون خودم آن را حس کنم. خوشبختانه در سریال «قطب شمال» این فرصت برایم فراهم شد.
«قطب شمال» را در همکاری با حامد افضلی به نگارش درآوردید. از همکاری با ایشان برایمان بگویید. چه قدر با یکدیگر تعامل داشتید و هم فکر بودید؟
اساسا هر کار مشترک و گروهی تعامل و از خودگذشتگی میخواهد در غیر این صورت اثر نهایی ماحصل خوبی نخواهد داشت. من و حامد افضلی سالهای سال است که باهم فیلمنامه مینویسیم و سلایق مشترک بسیاری داریم و اصولا اختلاف نظری در پیش بردن داستان و جرییات و کلیات برایمان پیش نمیآید.
مزایا و معایب نگارش مشترک برای پروژههای بزرگ در چیست؟ آیا همه آنچه نوشته شده به مرحله اجرا درآمده یا در طول کار با تغییرات زیادی مواجه شدید؟
نگارش «قطب شمال» بسیار کار لذتبخشی بود. با این وجود من فکر میکنم هیچ اثری را نداریم که صدرصد آنچه روی کاغذ نوشته شده است، اجرا کند و قطعا دستخوش تغییراتی میشود؛ چه از سمت کارگردان و چه از سمت بازیگر. در «قطب شمال» نزدیک به ۹۰ درصد آنچه روی کاغذ نوشته شده بود و در مرحله پیشتولید درباره آن به توافق رسیده بودیم، اجرا شد. به عبارتی خروجی کار با فیلمنامه فاصله زیادی ندارد. البته مواردی هم توسط ساترا اصلاح شد به عنوان مثال ما نحوه آزادی «همایون» از زندان را به شکل دیگری نوشته بودیم، اما خواست ساترا چیز دیگری بود و ملاحظاتی داشتند که ما موظف به رعایتش بودیم.
این اثر اقتباس از رمان کنت مونت کریستو است و نشان میدهد مسیری که فیلیمو با سریالهای «یاغی» و «زخم کاری» شروع کرده است، همچنان ادامه دارد. ابتدا برایمان بگویید برای اقتباس باید چه مولفههایی را در نظر گرفت و شما چه نوع اقتباسی از این رمان مشهور اقتباس داشتید؟
مولفه اصلی اقتباس گوشت قصه یا تپل بودن داستان رمان است. اساسا فراز و فرود، نقاط عطف و سیر دراماتیک قصه اصلی نباید لاغر باشد تا زمانی که به تصویر کشیده میشود، حوصله سربر نباشد و در قصهگویی مخاطب را معطل نکند. ما از ابتدا که شروع به اقتباس از رمان کردیم، میتوانستیم سریال را در ۲۵ قسمت هم نگارش کنیم، اما ریتم و تپل بودن قصه برایمان مهم بود. در واقع نمیخواستیم مخاطب را معطل کنیم و برای همین «قطب شمال» در ۱۲ قسمت ساخته شد. البته که نوع اقتباس ما از این رمان بین اقتباس آزاد و وفادار بود. هرچند که ما در تیتراژ اقتباس آزاد را ذکر کردیم، اما در روند سریال به قصه کاملا وفادار بودیم و نزدیک به ۵۰ درصد قصه را در صرفا موقعیت ایرانی به نمایش درآوردیم.
«قطب شمال» اولین اثر اقتباسی شما محسوب میشود یا پیش از این تجربه اقتباس داشتید؟
بله. «قطب شمال» اولین اثر اقتباسی من است.
ایده انتقام یک بیگناه از یک گناهکار تازگی ندارد. شما در «قطب شمال» چه تمهیداتی برای این موضوع اندیشیدید تا قصه کشش لازم برای همراهی مخاطب را داشته باشد؟
ایده و تم انتقام بیگناه از گناهکار تمام نشدنی است و هر چه قدر هم که تکرار شود، همیشه طرفدار دارد چراکه انسان به شکل غریزی و ذاتا ظلمستیز است. به عقیده من با تغییر گرافیک میشود مخاطب را به این ایده جذب کرد. با وجود رمان «کنت منت کریستو» قرار نبود تمهیدات عجیبی فراهم کنیم چراکه خود قصه کشش کافی داشت. تنها کار ما مهندسی تعداد قسمتها بود که بتوانیم ریتم را به درستی پیش ببریم. من تاکید زیادی روی تمپو داشتم و حتی جدولبندی کرده بودیم که در هر قسمت حداقل سه اتفاق مهم رخ دهد. اکثر سریالهای اخیر فاقد ریتم و تمپو دلخواه مخاطب است، اما قطب شمال در این مساله سرآمد است چراکه مخاطب احساس نمیکرد کمفروشی اتفاق افتاده است و در هر قسمت اطلاعات زیادی دریافت کرده بود. من فکر میکنم اکثر سریالهای کشور خودمان اینکار را نمیکنند شاید به دلیل نبود متریال هم باشد یا شاید هم جرئتش را ندارند.
یکی از نقدهای وارده به سریال این است که این اثر شبیه سریال ترکیهای «ایزل» هست. آیا آن سریال را تماشا کرده اید و واقعا اینگونه است؟
صادقانه به شما بگویم که تا این لحظه نه من و نه حامد افضلی هیچکداممان سریال «ایزل» را ندیدهایم. در واقع بعد از مواجه شدن با کامنتهای مردم چند سکانس از سریال را دیدیم و آن موقع تازه متوجه شدیم که این سریال هم اقتباسی از رمان کنت مونت کریستو است. مشخصا چندین اثر معروف ازین رمان ساخته شده و اقتباس از این رمان چه آزاد باشد چه وفادار، طبیعتا این آثار به هم شباهت خواهند داشت، چون قصه طبق رمان پیش میرود. پس شباهتهای این دو قصه اصلا برایمان عجیب نبود. من متوجه گارد برخی به این شباهت نمیشوم و نمیدانم اقتباس ما ازین رمان چه ایرادی دارد. قطعا این رمان قابل توجهی بوده که این تعداد کشور و آدم از آن اقتباس کردهاند.
حرف من با کسانی که معتقدند ما «قطب شمال» را از روی «ایزل» ساختهایم، این است که از قسمت دو و سه به بعد «قطب شمال» هیچ پیشبینی نمیتوانستند بکنند و به شهادت خود این افراد کاراکترهایی در قصه ما وارد شدند که در سریال «ایزل» وجود خارجی ندارند. من از کسانی که معتقدند این کار کپی نعل به نعل است میخواهم که پایان داستان را پیشبینی کنند؛ هیچکس نمیتواند بر اساس حتی قصه انتهای داستان ما را پیشبینی کند، چون از یک جایی به بعد حتی با رمان هم هیچ وجه اشتراکی ندارد. اساسا از نیمه دوم قصه که اقتباس آزاد است، داستان مسیر دیگری را طی میکند و دوستان مخاطب «ایزل» نمیتوانند قصه ما را پیشبینی کنند. وجه اشتراک ما با سریال «ایزل» در اقتباس آنجایی است که رمان را از زبان کلاسیک به حال درآورده و در واقع آن را مدرن کردهایم، اما آنها رمان را بر اساس فرهنگ کشور خودشان پیش بردهاند.
فیلمسازان معمولا با گریم دست به تغییر چهره افراد میزنند و شاید کمتر ریسک تغییر بازیگر را بپذیرند، اما شما این ریسک را کردید. در این مسیر با چه چالشهایی مواجه بودید؟
ما به تغییر گریم هم فکر کردهایم، اما به دوش کشیدن گریم در مدت زیاد کار را سخت میکرد. ممکن بود بازیگر دائم درگیر نقابی باشد که از بازی و اکتهایش جلوگیری کند؛ بنابراین این ریسک جراحی را پذیرفتیم و چالشهای عجیبی هم داشتیم؛ طبیعتا پیدا کردن دو آدم که هم به لحاظ قد و وزن و هم چشم شباهت داشته باشند، ماهها ما را درگیر کرده بود.
از حضور بازیگران مطرح در این اثر برایمان بگویید. چگونه به این ترکیب به ویژه فرزاد فرزین رسیدید؟ تجربه همکاری موفق در مانکن با فرزاد فرزین و نازنین بیاتی منجر به همکاری مجدد شد؟
فرزاد فرزین و نازنین بیاتی از دوستان قدیمی من هستند که باهم کار کردهایم و نسبت به هر دو شناخت کاملی داشتم. حضور فرزاد فرزین در نقش اول و کاراکتری که نقش قهرمانه دارد، یک چالش بود که من با توجه به شناختم از تواناییهای فرزاد آن را پذیرفتم. این بخش از توانایی «فرزاد فرزین» در تمام مدت بازیگریاش به مرحله اجرا نرسیده بود. من فکر میکردم اینجا توانایی بروز دارد و با توجه به بازخورد مخاطبان خداراشکر در این چالش موفق بودیم و «فرزاد فرزین» در این کاراکتر با وجه قهرمانانه پذیرفته شد و ما هم سربلند شدیم.
من قبل از شروع پیشتولید و درگیر شدن با فیلمنامه با خانم «نازنین بیاتی» درباره کلیت قصه صحبت کردم و ایشان هم تمایل داشتند که در فیلم حضور پیدا کنند و این برای من افتخار بزرگی بود. نکته جالب اینجاست که من از ابتدا نقش «ارغوان» را برای او در نظر گرفته بودم، اما خود «نازنین بیاتی» پیشنهاد داد که میخواهد نقش «صحرا» را بازی کند، چون این نقش برایش چالش بیشتری داشت. پیشنهادش برای ما هم جذاب بود و شوق او برای کاراکتر «صحرا» این انگیزه را برای من به وجود آورد که تصمیمم را عوض و ایفای این نقش را به او واگذار کنم. من مدتها در نگارش فیلمنامه «نازنین بیاتی» را جای «ارغوان» تصور کرده بودم و به دنبال «صحرا» میگشتم، اما از نیمه دوم مطمئن بودم که «صحرا» برای نازنین بیاتی است و به «ارغوان» فکر میکردم تا در نهایت به «آناهیتا درگاهی» درجه یک و درخشان رسیدیم. من فکر میکنم نقش «ارغوان» در کارنامه «آناهیتا درگاهی» نقش متفاوتی است و در کلیت اثر هم حضور درخشانی داشت. حقیقتا باید بگویم که از همکاری با همه دوستان و بازیگران این سریال بسیار خوشحالم.
از مهمترین چالشهای خود برای ساخت این اثر برایمان بگویید.
چالشی که من با آن روبرو بودم، نبود بودجه کافی، زمان کافی و امکانات کافی بود. البته که میدانم این چالش در اکثر آثار وجود دارد، اما برای من کارگردان اولی این چالشها پیچیدهتر بود و باید تمام تمرکزم را حفظ میکردم تا پروژه را به انتها برسانم؛ گاهی این مسایل باعث میشد که از ایدهآل ذهنم بگذرم. چالش عجیبتر پیدا کردن نقش «سامان» بود تا به غیر از شرایط فیزیکی بتواند شرایط روحی «سامان» را هم به درستی اجرا کند.
اولین تجربه سریال سازی خود را چگونه ارزیابی میکنید و اساسا «قطب شمال» چه تجربهای برایتان رقم زد؟
همیشه اولینها جذاب و خاطرهانگیز و همچنین سختترین نیز هستند. در هر حال من از این سد اولین رد شدهام و «قطب شمال» به عنوان اولین تجربه قطعا جایگاه ویژهای در قلب و ذهن من خواهد داشت. باید بگویم که مانند هرکار دیگری این اثر ایدهآل و صد من نبود، در واقع شرایط به نحوی پیش رفت که من به صد خودم نرسم. اما همین که در اولین اثر با بازخورد عجیب و جذاب مخاطبان روبرو شدم، بسیار حس خوبی داشت و باعث شد که من در مسیر بهتر شدن حرکت میکنم.
استقبال مخاطبان از این اثر چگونه بوده است؟
درباره استقبال از اثر باید پلتفرم پاسخ دهد، اما تجربه بازخورد میدانی من نشان میدهد که «قطب شمال» توانسته سریال محبوبی باشد و مخاطبان زیادی را با خود همراه کند؛ مخاطبی که هر هفته درباره اتفاقات سریال هیجان زده است. به نظرم در این کویر آثار بیقصه، «قطب شمال» مخاطب را راضی نگه میداشت.
اگر بخواهید از مخاطب دعوت کنید این اثر را تماشا کند، میگویید به چه دلیل؟
اگر دلتان تماشای قصهای پُرریتم، دراماتیک و هیجانانگیز و فضای رمانهای کلاسیک را میخواهد، شما را دعوت میکنم «قطب شمال» را تماشا کنید و امیدوارم که لذت ببرید.
سخن پایانی...
من از همه همکارانم و همچنین از اعتماد فیلیمو، برادران محترم شکوری، آقای محسنی و حمایتهای ماکان آریا پارسا تشکر میکنم. باید بگویم که تدوین یکی از مهمترین بخشهای ساخته شدن یک اثر و من معتقدم که ۵۰ درصد اثر روی میز تدوین ساخته میشود. فارغ از قصه و اجرای صحنه، تدوین در شاخص شدن این سریال نقش ویژهای داشته، این ریتم و تمپو «قطب شمال» است که قصه را هیجانانگیز و جذاب میکند. ژینوس پدرام تدوینگر اثر نقش ویژهای در خروجی نهایی این کار داشت و من از ایشان تشکر ویژه دارم.
انتهای پیام/