به گزارش برنا؛ رسالت همۀ انبیا یکی است، و اختلافشان، تنها به ادوار زندگی بسته است؛ ادوار زندگی با توجه به تکامل و تکوین. جوهر انقلاب پیامبران بر ضد بت پرستی به هر شکلی که باشد، در مراحل و ادوار مختلف تفاوتی نمیکند. زیرا که آنان رهبرانی رهایی بخشند؛ به دقیقترین معانیای که ما امروز از این دو واژه (رهبر و رهایی بخش) در مییابیم.
گزاف نیست اگر بگوییم حضرت محمد (ص) بزرگترین پیامبر است و انقلاب او بزرگترین انقلاب. این بیان واقعی این انقلاب است و نتایج این انقلاب و تاریخ، این را ثابت کرده است. در این گفتار بر آنیم که عظمت پیامبر را با پارهای کارهای قهرمانانهاش برای آزاد ساختن بشر از بندها و بتها به سوی جهان بهتر بر شمریم.
یکم: شکستن بت شرک و دعوت به توحید در دنیای خدایان بی خرد
پیامبر در جهانی که فرقهها و گرایشهای متفاوتی در آن بودند، دعوت خود را بر توحید بنیان نهاد. برای دنیا خدایانی بیخرد ساخته بودند. این خدایان منجلابهای تفرقه، رسوایی و نادانی بودند. پیامبر اسلام در دعوت رهایی بخش خود با سختیهایی رو به رو شد که خود ـ در حالی که او فداکار و شکیبا بود ـ چنین میگوید: «هیچ پیامبری آنچنان که من آزار دیدم، آزرده نشد.»
او با رد شرک و زشت شمردن بت پرستی دعوتش را برای ژرفا بخشیدن به این اصلِ جامعِ رسالتش (یعنی توحید)، آغازید. تا اینکه در «یوم الفتح» پیروزی درخشانش را به اوج رساند. و علی جوانمرد اسلام را بر شانههایش بلند کرد. خداوند با این پیروزی او را برتری بخشید. در آن روز علی (ع) دستان خود را زیر بزرگترین بت، هبلِ یک چشمِ وصله دار برد و آن را از ریشه برکند. دیگر بتهای کوچک را نیز برکند تا با نابودی آنها نظام شرک را از میان برد.
پیامبر در نبرد با شرک به از میان رفتن ظواهر بسنده نکرد. بلکه در سنگرگاههای آن یعنی جانها و دلها به مبارزه با آن پرداخت و جانها و دلها را از نگرانیها و وسوسهها پاک کرد. پیامبر میفرماید: «شرک پنهانتر است از جنبش مورچهای سیاه، بر تخته سنگی، در شبی تیره».
دوم: شکستن بت جهل و دعوت به فراگیری علم و آزادی اندیشه
مردم را از یک الوهیت خیالی رهاند. برای نخستین بار در تاریخ، اندیشه را به نیکوترین شکل آزاد، و از ویرانۀ بتها راهی به علم باز کرد. دیگر دریاها، کوهها و ستارگان حریمهایی نبودند که فکر فقط با زنجیرهای سنگینی از قداست میتوانست به آنها نزدیک شود. پیامبر مسلمین را به فراگیری علم خواند، تا آن را برای خیر آدمی به کار گیرند.
آنها را به باز نمودن قفلهای طبیعت، به یاری تأمل و تجربه فرا خواند. دستور داد تا علم بیاموزند «حتی اگر در چین باشد». دستور داد تا «از گهواره تا گور» پایداری پیشه سازند و تلاش کنند. پیامبر راه را بر شیادی و خرافه سازی بست، و اجازه نداد تا ساده اندیشان عقاید مبهم را در پوششی از تقدس و ترس بپذیرند. چنانکه در اروپا وضع چنین بود. در قرون وسطا شدیدترین تنبیهات را به دانشمندان و آزادیخواهان چشاندند. حکایت گالیله و کو پرنیک و دکارت و صدها نفر دیگر هنوز از ذهنها پاک نشده است.
سوم: شکستن بت ظلم و نا برابری و ایجاد جامعه ای برتر بدون اختلاف طبقاتی
پیامبر برای برپایی یک جهان واحد و اجتماعی برتر، همۀ قیدها را در یک فراگیری بیسابقه و بیهمتا در هم شکست.
1. نخست اعلام کرد، نظام فاسد اثر مستقیمِ رفتار و سلوک آدمی است. اگر انسان نظام برتری بخواهد، چنین چیزی به دست خواهد آمد. گفت: «در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمیدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند.» همچنین گفت: «به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، تا (سزای) بعضی از آنچه را که کردهاند به آنان بچشاند، باشد که بازگردند.»
2. تصریح کرد هر جا که بوی ظلم استشمام میشود، باید بر ضد آن انقلاب کرد. و به مقابله با طاغوتیان و ستمگران فرا خواند. فرمود: «به ستمکاران میل نکنید، که آتش بسوزاندتان. شما را جز خدا هیچ دوستی نیست وکسی یاریتان نکند.»
3. برابری در حقوق و واجبات را وضع کرد. پس میان آدمیان اختلاف طبقاتی فرقی نیست مگر در علم و عمل و تقوا. در سلسله مراتب آدمیان، نژاد و ثروت جایگاه و اعتباری ندارد. پادشاهان و رهبران همچون دیگران که «در برابر خدا بر چیزی توانا نیستند».
چهارم: شکستن بت های ساختگی و فروریختن ارزش و اعتبار خدایان شرک
پیامبر مصرانه با خدایان شرک چه از سنگ و چه بشری تحدی میکند، هستی و بیپایگی آنان را مینمایاند و در انداختن ارزش و اعتبار آنها پیروز میشود. «ای مردم، مثلی زده شد. پس بدان گوش فرا دهید. کسانی را که جز خدا میخوانید هرگز (حتی) مگسی نمیآفرینند، هر چند برای آفریدن آن اجتماع کنند، و اگر آن مگس چیزی از آنان برباید نمیتوانند آن را باز پس گیرند. طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.»
چه بسا قصه یک عرب بادیه نشین پر معناترین چیزی باشد که از پیامبر برای زدودن ترس مردمان و در هم شکستن هیبت غیر حق از اذهانشان روایت شده است. یک بادیه نشین متحیرانه و از روی ترس به عظمت پیامبر اقرار کرد؛ همچون بندگان در برابر پادشاهان. پیامبر مهربانانه به او گفت: «همانا من فرزند زنی از قریشم که خرده گوشت میخورد.»
پنجم: شکستن بت اوهام و خرافات
شدت موضع پیامبر در برابر تطیر و تفأل و تنجیم کمتر از ستیز او در برابر دیگر اوهام و خرافات نبود. در برخی جنگها، پیامبر به دلیل «طالع نحس»، از رفتن به نبرد نهی میشد، اما پیامبر روانۀ جنگ میشد، و طالع نحس را به «طالع سعد» دگرگون میکرد، و میگفت: «نه نحسیای هست و نه دشمنیای.» میگفت: «با روزها دشمنی نورزید و الا با شما دشمنی میورزند.» همچنین میگفت: «هرکس به سنگی ایمان بیاورد، خداوند با او محشورش میکند.»
ششم: شکستن بت تقدس زدایی
پیامبر در برابر عادات و سنتها همان موضع پیشین را داشت. پیامبر سنت گذشتگان را تحت تأثیر تحولات زمانه معرفی کرد پس نباید سنتها به بت و خدایی بر ساخته تبدیل شوند و به آنها تقدس بخشیم. خود پیامبر با تشریعِ اسلامیِ آسانی در حادثۀ زید، فرزند خواندهاش و زینب دختر جحش، دختر عمهاش، یکی از مخاطره آمیز و دشوارترین این رسمها را نفی کرد. نیکوست که در این باره به تفسیر امام شیخ محمد عبده و دیگران رجوع کنیم تا مفصلاً از حکمت تشریع در این حادثه بر ضد بتِ عادت آگاهی یابیم.
هفتم: مبارزه با خودخواهی، بت بزرگ
تنها بتِ بزرگتر که همان «خودخواهی» است، باقی ماند. معروف است که رهایی از آن را جهاد اکبر خواند. در قرآن شریف آمده است: «پس آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خویش قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و بر گوش او و دلش مهر زده و بر دیدهاش پرده نهاده است؟ آیا پس از خدا چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمیگیرید؟»
سلام و رحمت و درود خدا بر تو ای ابالقاسم، تو راه را به سوی بهشت موعود هموار کردی. تو با قدرت و توان رهبری چیره دست، موانع و افت های حرکت و رسیدن انسان به هدف را از میان برداشتی. ما را یاری کن تا در راهی که پیش روی ما نهادی حرکت کنیم و در این روزگار دست ما را بگیر و ما را راهنما باش تا از دشمنانمان رها شویم، همان دشمنانی که بشریت را از آنان در آن روزگار رها کردی.