به گزارش خبرگزاری برنا، متن یادداشت محمود حبیبی، عضو هیات علمی دانشگاه به شرح زیر است: در آستانه سی و سومین دوره انتخابات کانون کلای دادگستری مرکز که در ۱۹/۷/۱۴۰۳ برگزار میگردد، بعضا شاهد رفتارهای غیر متعارف و خلاف اخلاق حرفهای در فضای مجازی و حقیقی هستیم. به همین دلیل در یادداشت حاضر بنا داریم به این سوال مهم و اساسی پاسخ دهیم که اساسا از منظر قرآن کریم چه اصول و معیارهایی برای تحقق یک انتخابات سالم و نظاممند حاکم است؟
بی گمان، یکی از موضوعات حائز اهمیت در گسترهی "اخلاق و سیاست" مسئله "ارزشهای حاکم بر انتخابات" است. سوالاساسی این است که آیا انتخابات به لحاظ ماهیت سیاسی، جدای از اخلاقیات تلقی میگردد یا بین این دو رابطه هماهنگی و اتحاد برقرار است؟ پرسش فوق، در گسترهی فلسفه اخلاق و فلسفه سیاست به تفصیل مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است.
محور بحث در این نوشتار این است که چه ارتباطی میان "اخلاق" و "انتخابات" به عنوان یک ماهیت سیاسی وجود دارد؟ به علاوه دیدگاه اسلام به خصوص مکتب تشیع در این زمینه کدام است؟
در زمینۀ رابطۀ میان اخلاق و سیاست چهار دیدگاه در میان صاحبنظران وجود دارد: نظریۀ جدایی اخلاق از سیاست، نظریۀ تبعیت اخلاق از سیاست، نظریۀ دوسطحی اخلاق، سیاست و نظریۀ یگانگی اخلاق و سیاست.
براساس دیدگاه اول، اخلاق، اصالت ندارد و باید میان قواعد اخلاق و الزامات سیاست قائل به تفکیک شد و با درنظر گرفتن منافع و مصالح دست به اقدام سیاسی زد. مطابق این دیدگاه، توجه به اخلاق در سیاست، به شکست در عرصه سیاست میانجامد، زیرا دائر مدار اخلاق، حق و حقیقت است حال آنکه غرض نهایی سیاست، منفعت و مصلحت میباشد. این دیدگاه ورود اخلاق به عرصۀ سیاسی را ممنوع و خطرناک میداند و آن را عامل ناکامی سیاست قلمداد مینماید. دیدگاه دوم برای اخلاق، هیچ اصالتی قائل نیست و بر اساس این آموزه، اخلاق و دیگر مظاهر اجتماعی تابع بی قید و شرط سیاست و عمل انقلابی هستند و ارزش خود را از آن به عاریه میگیرند. در دیدگاه سوم، اصول اخلاقی در امور سیاسی پذیرفته میشود.
لیکن اخلاق سیاسی را متفاوت از اخلاق فردی میداند. بر اساس این دیدگاه، برخی امور سیاسی بوده و اخلاقی نیست و در مقابل نیز، برخی امور سیاسی بوده و اخلاقی نمیباشد. در دیدگاه چهارم، اخلاق و سیاست هر دو به دنبال نیل به سعادت انسان بوده و نمیتوانند ناقض یکدیگر باشند. این آموزه تنها یک سیستم اخلاقی را در دو عرصه زندگی فردی و اجتماعی معتبر میداند و معتقد است هرآنچه در سطح فردی، اخلاقی است در سطح اجتماعی و سیاسی برای دولتمردان هم اخلاقی است و هرآنچه برای یکایک شهروندان غیر اخلاقی است برای حاکمیت نیز غیر اخلاقی به شمار میرود.
پرسش این است که کدام یک از دیدگاههای چهارگانه فوق، در دین اسلام قابل پذیرش بوده و مطابق آموزههای قرآنی است؟
در دیدگاه اسلام، حکومت، فی نفسه بی ارزش است و قدرت تنها زمانی ارزش مییابد که به وسیله آن بتوان زمینههای رشد و تعالی انسان را فراهم ساخت و موانع موجود در این راه را برطرف نمود. در این نگرش، قدرت نه به عنوان "موقعیت و امتیاز ویژه" بلکه به منزله" امانتی" تلقی میشود که صاحب قدرت، همچون انسانی امین خود را موظف به حفظ آن میداند ولی ازآنجا که انسان وظیفه شناس، اشتیاقی به گرفتن امانت ندارد، پذیرش امانت از سوی وی تنها به دلیل وظیفه است نه به سبب سودجویی. از این رو، تا زمانی که احساس وظیفه نکند آن را نمیپذیرد و پس از قبول آن نیز، برای سپردن امانت لحظه شماری میکند.
در "آیه ۵۸ سوره نساء" خطاب به انسان آمده است: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها» یعنی خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به اهلش بسپارید. آیه مذکور به نوعی بیانگر این مفهوم است که تمامی مناصب و قدرتها "امانت الهی" تلقی گردیده و انسانها با درک وظیفه و رسالت خود باید در برابر این امانت الهی، رسالت خود را به ایفا نمایند. امیرالمومنین علی علیه اسلام این ویژگی "سیاست اخلاقی" و "اخلاق سیاسی" را در نامه کوتاه و پرمایه به مالک اشتر چنین بیان نموده است: «همانا پست فرمانبرداری برای تو وسیله آب و نان نبوده بلکه امانتی بر عهده تو است. باید از فرمانده و امام خوداطاعت کنی. توحق نداری نسبت به رعیت استبداد ورزی و بدون دستور به کار مهمی اقدام نمایی. در دست تو اموالی از ثروتهای خدای بزرگ و عزیز است و تو خزانه دار آنی تا به من بسپاری.» همچنین در حدیثی دیگر میفرماید: " لَولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِیامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ، و ما أخَذَ اللّه ُ عَلَى العُلَماءِ أن لا یُقارُّوا على کِظَّةِ ظالِمٍ، و لا سَغَبِ مَظلومٍ، لأَلقَیتُ حَبلَها على غاربِهِا " یعنی «اگر نبود حضور آن جمعیت و تمام شدن حجّت با وجود یار و یاور و اگر نبود که خداوند از دانایان پیمان گرفته است که بر سیرى ستمگر و گرسنگى ستمدیده رضایت ندهند، هر آینه مهار شتر خلافت را بر شانه اش مى انداختم».
در آموزههای قرآنی، ارزشهایی در قلمرو مسائل سیاسی و مدیریتی به خصوص "انتخابات" حاکم است که مهمترین آن به شرح ذیل است: ۱- محافظت در گفتار: قرآن کریم در آیه ۱۵ سوره نور میفرماید: إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکُمْ مَا لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَیِّنًا وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمٌ یعنی «شما آن سخنان را از زبان یکدیگر بیان میکردید و در مورد افراد حرفی بر زبان میگفتید که علم به آن نداشتید و این کار را سهل و کوچک میپنداشتید در صورتی که آبروی انسان نزد خدا بسیار عظیم و بزرگ است». همچنین در آیه ۳۶ سوره اسراء میفرماید: "وَلا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ إِنَّ السَّمعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنهُ مَسئولًا" یعنی «ای انسان! هرگز آنچه را که بدان علم و اطمینان نداری دنبال مکن، زیرا چشم و گوش و دل انسان همگی در برابر خداوند مسئولند.» مساله گفتار به قدری در مکتب اسلام حائز اهمیت است که آیات متعددی از قرآن کریم پیرامون انواع" قول" و "گفتار" اختصاص یافته است. برای نمونه: الف: قول "حَسَن": قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً یعنی با مردم به نیکی سخن بگویید. (سوره بقره آیه ۸۳) همچنین خداوند در آیاتی از سوره مبارکه فصلت میفرماید: وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿٣٣﴾وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ ﴿٣٤﴾وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ ﴿٣٥﴾ یعنی: چه کسی خوش گفتارتر از شخصی است که تو را به سوی خدا دعوت میکند و میگوید: من از تسلیم شدگان در برابر فرامین و احکام خدا هستم. نیکی و بدی یکسان نیست. همیشه بدی خلق را به" بهترین شیوه که خیر و نیکی است " پاسخ دهید. بی گمان، شخصی که با تو بر سر دشمنی است با این برخورد، دوست صمیمی تو میگردد. لیکن باید توجه داشت هیچکس به این مقام رفیع و بلند نمیرسد مگر اینکه در راه دینداری، در برابر مشکلات صبور و شکیبا بوده و تزکیه نفس داشته باشد.
ب: قول" لَیِّن": فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى یعنی: با آرامی و نرمی با مردم سخن بگویید. (سوره طه آیه ۴۴) ج: قول "سَدید": یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا "ای اهل ایمان، متّقی و خدا ترس باشید و همیشه محکم و استوار با مردم سخن بگویید" (سوره احزاب آیه ۷۰) د: قول "میسور": وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوهَا فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَیْسُورًا یعنی چنانچه از ارحام و فقیران وذوی الحقوق چیزی از تو درخواست شد که امکان اجابت آن را در حال حاضر نداری لیکن با آنها با گفتار خوش سخن بگو. (سوره اسرا آیه ۲۸) ه: قول کریم: قُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا یعنی با کرامت و بزرگواری با مردم سخن بگویید. (سوره اسراء آیه ۲۳) و: قول عدل: وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى یعنی بر اساس عدالت و انصاف ب ادیگران سخن بگویید هر چند به زیان خویشاوندان شما باشد (سوره انعام آیه ۱۵۲) ز: قول صدق: أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوْا وَأُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ " در گفتار خود با دیگران همواره صادق و راستگو باشید. (سوره بقره آیه ۱۷۷) ع: قول بلیغ: أُولَئِکَ الَّذِینَ یَعْلَمُ اللّهُ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَّهُمْ فِی أَنفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِیغًا یعنی خدا از قلب آنها آگاه است، تو اى رسول از آنان روى گردان و آنها را نصیحت کن و بهگفتار دلنشین و مؤثر با ایشان سخن بگو. (سوره نساء آیه ۶۳) ۱- ضرورت قدرشناسی:در قرآن کریم یکی از صفات بارز الهی «شاکر» و «شکور» تبیین گردیده است. آیه ۱۵۸ سوره بقره میفرماید:مَنْ تَطَوَّعَ خَیْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ یعنی "کسی که فرمان الهی را در انجام کارهای نیک اطاعت کند، خداوند در برابر عمل او شکرگزار بوده و از افعال وی آگاه است. همچنین در آیه ۱۷ سوره تغابن آمده است "إنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعِفْهُ لَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ" یعنی "اگر به بندگان محتاج خدا قرض نیکو دهید خدا آن عمل نیک شما را به چندین برابر جبران نموده و از گناه شما چشم پوشی میکند و خدا بر شکر و احسان خلق بسیار سپاسگزار و پاداش دهنده است. " در قواعد ادبی "شکور" اسم مبالغه بوده و به معنای "بسیار سپاسگزار" میباشد، لذا، چون "شاکر" و "شکور" از صفات خاص خداوند است بندگان خدا نیز باید "متصف به اوصاف الهی" باشند. با این توصیف، آنان که دارای صفت قدردانی و سپاسگزاری در برابر اقدامات دیگران هستند، مظهر یکی از اوصاف الهی به شمار میآیند.
رسول خدا میفرماید: "مَن لَم یَشکُرِ الناس مَن لَم یَشکُرِ الله" یا در حدیثی از امام رضا علیه السلام میخوانیم: “مَنْ لَمْ یَشْکُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ براین اساس، در مکتب تشیع کسی شاکر واقعی خداوند است که قدردان اقدامات پسندیده انسانها و هم نوعان خود باشد. نتیجه اینکه مطابق احکام شریعت اسلام، مولفه مهم رقابتهای انتخاباتی در عرصههای صنفی و مدیریتی این است که شخصی که در معرض انتخاب قرار میگیرد باید قدردان دستاوردها، اندیشهها و افکار گذشتگان باشد و هرگز نمیتوان برای کسب اعتماد به بهانه رقابت انتخاباتی اقدامات پیشینیان را نادیده انگاشت.۱- خود مدیریتی و خودآگاهی:خداوند در آیه ۱۰۵ سوره مائده خطاب به انسان میفرماید: "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا عَلَیکُم أَنفُسَـکُم" یعنی "مراقب نفس و روح الهی خود باشید" علامه طبـاطبایی در تفسیـر گرانقـدر "المیـزان" مینویسد:لفظ" علیکم" در اینجا اسم فعل است، و در فارسى به معناى بر شما باد و کلمه "انفسکم" مفعول آن است، معلوم است گمراهى و هدایت، دو معناى متقابلند که در سلوک طریقت محقق مىشوند، و در غیر آن معنا ندارند. به طور مسلم یکی از اصول قرآنی این است که انسان ابتدا باید خود را بسازد و در طول مسیر زندگی هدف و غایت نهایی خلقت که همان کمال بشریت است را فراموش نکند. انتخابات نیز در مظهر سیاسی و مدیریتی، چنانچه بر مدار حق و عدالت باشد از موجبات کمال و سیر وسلوک انسان تلقی میگردد از همین رو خودآگاهی و خودسازی مقدمه ورود در یک انتخابات سالم است.۱- مطابقت "گفتار" و "کردار" و پرهیز از نفاق و دورویی: خداوند در آیه ۴۴ سوره مبارکه بقره میفرماید: «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ» یعنی"چگونه شما مردم را به نیکوکاری دستور میدهید و خود را فراموش میکنید و حال آنکه کتاب خدا را میخوانید. " همچنین در آیه ۱۶۷ سوره آل عمران در بیان صفات منافقین میفرماید: یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ یعنی "به زبان چیزی اظهار میکنند که در دل خلاف آن را پنهان داشتهاند"براین اساس، انطباق بین کردار با گفتار و پرهیز از دورویی از آموزههای قرآنی به شمار میآید. ۱- حق مداری نه خود محوری: در آموزههای شریعت اسلام بر خلاف برخی مکاتب فلسفی، بر وحدت سیاست و اخلاق تاکید شده است. همانطور که پیشتر بیان شد، خداوند در آیه ۱۵۲ سوره انعام میفرماید: وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى یعنی هرگاه سخنی میگویید به عدالت رفتار کنید هر چند به زیان خویشاوندان شما باشد. همچنین امام کاظم علیه السلام میفرماید: قُلِ الْحَقَّ وَ اِنْ کانَ فیهِ هَلاکُکَ فَاِنَّ فیهِ نَجاتَکَ... اِتَّقِ اللّه َ وَ دَعِ الْباطِلَوَ اِنْ کانَ فیهِ نَجاتُکَ فَاِنَّ فیهِ هَلاکَکَ؛ «حق را بگو اگر چه نابودى تو در آن باشد، زیرا که نجات تو در صداقت است. تقواى الهی پیشه کن و باطل را فرو گذار هر چند به ظاهر نجات تو در آن باشد، زیرا که نابودى تو درآن است». ۱- توکل به خدا و ایمان به حکومت و مشیت الهی در سیطره زندگی بشر:مطابق آموزههای قرآنی، اراده انسان در راستای مشیت و اراده الهی قرار گرفته است. اگر انسان امور زندگی خود را بر مدار تسلیم و جلب رضایت خداوند قرار دهد، باری تعالی نیز، محبت او را در قلوب انسانها قرار داده و دلهای مردم را به سمت او رهنمون میسازد. خداوند در آیه ۹۶ سوره مریم معروف به آیه "وُدّ" میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً» یعنی "خدای رحمان کسانی را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند، محبوب دلها میگرداند. همچنین آیه ۱۱۲ سوره بقره میفرماید: "بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ" یعنی کسى که با اخلاص به خدا روى آورد و نیکوکار باشد، پس پاداش او نزد پروردگار اوست لذا در زندگی به هیچ وجه دچار خوف و هراس و حزن واندوه نمیگردد. ۱- اتحاد، همدلی، همبستگی با "اثبات هویت حق" نه "اثبات منیت":یکی از اصول و ارزشهای مهم اسلامی، توحید و اعتقاد به وحدانیت است. آیه ۲۹ سوره زمر در خصوص مبنای اعتقاد به توحید میفرماید: "ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکَاءُ مُتَشَاکِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمون" یعنی "آیا شخصی که اربابانی متعدد دارد و همه مخالف یکدیگر و هر کدام او را به کاری پر رنج و زحمت میگمارند با آن شخصی که تسلیم امر یک نفر است حال این دو شخص یکسان است؟! " به طور حتم راه سعادت بشریت، رسیدن به وحدت در همه ابعاد زندگی است. مطابق آموزههای قرآنی، توحید صرفا در اعتقاد به وحدانیت خداوند خلاصه نمیشود بلکه یکی دیگر از مظاهر توحید وحدت و همسبتگی انسانها بدون تفرقه و اختلاف پراکنی است به طوریکه میتوان ادعا کرد هرگونه تفرقه و اختلاف از جانب شیطان و نفس اماره است.
از همین رو، خداوند در سوره مبارکه أنفال آیه ۴۶ میفرماید: "أَطیعُوا اللَّهَ وَرَسولَهُ وَلا تَنازَعوا فَتَفشَلوا وَتَذهَبَ ریحُکُم وَاصبِروا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرینَ" یعنی فرمان خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید و بین خودتان "نزاع و کشمکش نکنید"، زیرا در این صورت" قطعا ضعیف و سست" خواهید شد، و "قدرت و ابهت" شما از بین میرود لذا صبر و استقامت پیشه کنید که خداوند با صابرین است.
در خصوص علل نزاع و درگیری میتوان گفت غالبا نزاع و دعوا بر سر تعلّقات دنیاست. انسان در جهاد، برای از میان بردن باطل تلاش میکند تا حق را جایگزین باطل کند؛ اما در نزاع و دعوا دو باطل با هم میجنگند، دو منِ نفسانی با یکدیگر درگیر میشوند. نزاع" اثبات منیّت" میکند. در حالی که در بندگی باید" اثبات هویّت حق" شود نه منیّت من.
نکته قابل توجه در آیه ۴۶ انفال این است که خداوند "نتیجه قطعی اختلاف و نزاع" را "رخوت و سستی و ضعیف" شدن مومنین دانسته است یعنی اینکه «لازمه استواری و پایداری» «وحدت، همبستگی و همدلی» است. تحقق این امر برای نهادهای صنفی مانند کانونهای وکلا بسیار حائز اهمیت است.
محمود حبیبی
نائب رئیس اسکودا
عضو هیات علمی دانشگاه