به گزارش برنا؛ فریب به شکلی استثنائی یکی از ویژگیهای رایج ارتباطات است، با این حال، توانایی تشخیص آن هنوز سخت است. محققان همچنان به دنبال روشهای جدیدی هستند که بتوانند صداقت و بیصداقتی را تشخیص بدهند اما چالشها در این میان هنوز باقی است.
احتمالاً شما هم این ادبیات را بارها مرور کردهاید با این امید که بالاخره راهی برای تشخیص آدمِ دروغگو پیدا کنید. اما احتمالاً آمادهاید بپذیرید که تنها ابزاری که برای دستیابی به مهارت تشخیص دروغ در دسترستان است، همان غریزه است.
این داستان را به خاطر بسپارید
این داستان را به خاطر بسپارید چون بعداً میخواهیم دروغ و راستش را بیرون بکشیم. فرض کنید که یک یار عاطفی قدیمی دارید که چندسال پیش به شهر دیگری مهاجرت کرده و چند هفته پیش که سری به شهر محل اقامت شما زده به شما گفته که میخواهد به دیدن شما و خانوادهتان بیاید. شما هم برنامههایتان را تغییر دادهاید، بعضی از اعضای خانواده را دور هم جمع کردهاید و دارید تصمیم میگیرید برای این مهمانی غیرمنتظره چه غذاهایی درست کنید. خوشبختانه غذا تهیه نکردهاید.
چند روز قبل از تاریخ قرار، دوستتان تماس میگیرد و تمام برنامه را به هم میریزد. به جای اینکه به خانه شما بیاید، چطور است که شما 2 ساعت رانندگی کنید تا برای یک بازدید شبانه به هتل او بروید: « این برنامه سرگرمکنندهتر نمیشود؟» به عنوان توضیح، دوستتان داستانی طولانی و پر از حرفهای اضافی درباره دلایلی که نمیتواند به دیدار خانواده شما بیاید ارائه میدهد، از جمله چیزی در مورد شغلاش میگوید. اما انگار این داستان یک جای کارش میلنگد. آیا باید باورش کنید؟
۴اصل ارتباط و آنچه در فریب رخ میدهد
آنطور که محققان دانشگاه سم هوستون، دانیلا کش و همکارانش در سال ۲۰۲۴ گفتهاند، نشانههای غیرکلامی برای تشخیص دروغ محدودیت دارند. بهرحال خبر بدی هم نیست چون بسیاری از دروغها پشت تلفن یا در گفتوگوهای متنی گفته میشوند. با بررسی بیشتر، پژوهشگران دانشگاه سام هوستون به دو مورد از آنچه که به عنوان چهار اصل “گراسی” در ارتباطات مؤثر شناخته میشود، اشاره میکنند؛ این اصول توسط زبانشناس پل گریس توسعه یافتهاند. مجموعه این چهار اصل شامل کمیت (طول)، کیفیت (صدق و درستی)، رابطه (مرتبط بودن) و شیوه (وضوح و شفافیت) است. کش و همکارانش بر این باورند که کمیت و رابطه میتوانند در نهایت راه را برای درک جدیدی از فریبکاری هموار کنند.
همانطور که آنها اشاره میکنند: «وقتی دروغگوها تلاش میکنند تا فریب دهند، ممکن است یک یا چند مورد از این اصول مکالمهای را نقض کنند و شک و تردیدی در مورد صحت گفتارشان ایجاد کنند.»
به عبارت دیگر، شاید بتوان گفت وقتی توضیح زیادی طولانی میشود یا در آن جزییات بیفایده ذکر میشود، طرف دارد دروغ میگوید.
طول و مرتبط بودن
محققان برای آنکه فرمول ساده طول-مرتبط بودن را در تشخیص دروغ بسنجند، یک آزمون ساده راهاندازی کردند. آنها از مشارکتکنندگان دوره کارشناسی خواستند که درستی 5گزینه را که در آن یک دانشجو (از دانشگاهی دیگر) درباره تکالیفش دروغ میگفت را بسنجند.
جملهبندی دروغها برگرفته از توضیحات و بهانههای واقعیای بود که نویسنده از جانب دانشجویان خودش قبلاً شنیده بود.
شما هم امتحان کنید و ببینید که کدام عبارت از نظرتان باورپذیرتر است؟
پایه: تکالیفم را انجام دادم.
مرتبط بودن-پایین:این آزمایش مربوط به روز سهشنبه بود.
مرتبط بودن-زیاد: 3ساعت طول کشید تا به همه سوالها جواب بدهم. سه تا سوال اول یکساعت و نیم طول کشید و شامل اطلاعاتی بود که روز دوشنبه دربارهاش حرف زده بودیم.
نامرتبط بودن-کم: من از کلاس لذت میبرم.
نامرتبط بودن-زیاد:اطلاعاتی که در این کلاس بحث میکنیم خیلی ساده فهمیده میشوند و من محتوای کلاس را دوست دارم. من زمان زیادی را صرف دوره و کارهای نمرهدار کردم.
یافتههای اولین آزمایش نشان داد که در مقایسه با حالت پایه، جملات طولانیتر، چه جزئیات آنها مرتبط باشد و چه نباشد، باورپذیرتر به نظر میرسند، مگر اینکه مانند آزمایش دوم، به دانشجویان از قبل گفته شده بود که بر مرتبط بودن بهانههای طولانی تمرکز کنند.
این اطلاعرسانی تا حدی کمک کرد. با این حال، در مقایسه با اصول گراسی، ارزیابیهای صداقت نشان داد که طولانی بودن بر کوتاهی، حتی زمانی که آن طول شامل جزئیات بیربط باشد، ارجح است.
جملات کوتاه و مختصر به عنوان دروغ ارزیابی شدند، در حالی که جملات طولانی (چه مرتبط و چه نامرتبط) به عنوان صادقانه قضاوت شدند. بدتر از آن این است که «افراد نمیتوانند به درستی فرایندهای شناختیشان را توضیح بدهند. تحت این شرایط، وقتی که به دانشجویان گفته شد که به مربوط بودن محتوا توجه کنند، آنها نتوانستند تشخیص بدهند که طویل بودن جملات تا چه حد روی قضاوت آنها اثر گذاشته است.
چطور از اصول گراسی برای تشخیص دروغ استفاده کنیم
حالا که میدانید چقدر آسان میتوانید با جزییات غیرضروری فریب بخورید، میتوانید ابزار مربوط بودنِ خودتان را برای قضاوت دروغ و راست شکل بدهید.
به حرفهای آن دوست فکر کنید. او 10دقیقه پرحرفی کرد که بگوید چرا برنامه عوض شده است. اما آیا در این 10دقیقه چیزی درباره علت توانایی یا ناتوانیاش برای دیدار با خانوادهتان وجود داشت؟ چرا شغل او باید به این موضوع ربطی داشته باشد اگر واقعاً میخواسته شما را ببیند و با خانوادهتان احوالپرسی کند؟
در مجموع، جدا کردن موارد مرتبط از نامرتبط در هنگام دستیابی به حقیقت کار دشواری است. به جای آنکه مقهور داستان بلند شوید، روی مرتبطترین موضوعات تمرکز کنید و شانستان را برای رسیدن به مسیر ارتباطات صادقانه افزایش بدهید.