جنس وکالت در ایران از نوع پسینی است. یعنی اینکه مردم در سبد خود و برای خدمات حقوقی پس انداز نمی کنند و فقر فرهنگ حقوقی موجب شده تا زمانی به وکیل دادگستری مراجعه نمایند که اصطلاحا کار از کار گذشته و درگیر با یک نقض پیمان یا مواجه با یک پدیده مجرمانه و نظایر آن هستند. از همین روی نقش بنیادین وکیل در قبال موکل کم طاقت، آسیب پذیر و پر توقع به مثابه مدیریت بحران است. همین قضیه موجب می گردد تا استرس های شغل وکالت و زیان روانی آن دوچندان باشد. ملاحظه آمار مربوط به تحلیل روان وکلا که توسط انجمن حقوق آمریکا انجام شده است قابل تامل ونگران کننده است. این تحقیقات نشان می دهد که میزان تعادل زندگی - کار در بین وکلای دادگستری و تحمل استرس های ثانویه ناشی از اظطراب های موکل، دوگانگی های نقش و خرده فرهنگ های جامعه با خود سبک خستگی تصمیم گیری را در پی داشته و اثر منفی آن در بی تعادلی عملکرد، ایجاد ترومای روانی و فرسودگی شغلی هست. مجموعه این عوامل باعث می شوند تا امنیت روانی وکلا خدشه دار شود.
در این میان امنیت روانی وکیل بانوان در مقایسه با وکلای مرد و آقایان به مراتب تهدید پذیر تر است. با این وصف که زنان وکیل در فرایند احقاق حق با فشارهای شغلی و چالش های فرهنگی - اجتماعی دست و پنجه نرم می کنند و بعضا دو نقش خانوادگی به عنوان مادر - وکیل، همسر - وکیل و … دارند که منجر به تعارض نقش ها و به تبع آن افزایش استرس کاهش عملکرد می گردد. وکیل بانوان محدودیت های دیگری هم دارند که بدون اشراف بر آنها نمی توان راهکار مناسب ارائه داد. اثبات موفقیت وکیل بانوان در حوزه هایی که به اشتباه مردانه تعریف شده منجر به پدیده فشار بیش از حد برای موفقیت شده و همین مساله با خود استرس مزمن و نهایتا فرسودگی شغلی را بهمراه دارد. تدقیق در آمار مربوط به ابتلائات و بیماری ها انعکاسی از درصد قابل توجه رواج ناباروری بین وکیل بانوان، پدیده شکاف اعتماد به نفس و درگیری عاطفی را دارد. به این عوامل بایستی پدیده نابرابری جنسیتی را اضافه نمود که مصادیق آن می تواند عبارت از کم اهمیت دانستن نظرات شان، برخورد نابرابر در دادگاه، نادیده گرفتن دستاوردها و غیره باشد که به مرور تلقی احساس ناکامی و بی کفایتی را نوید می دهد. به نظر می رسد راهکار تامین امنیت روانی وکلا بویژه وکیل بانوان به سه حوزه فردی، جمعی و سازمان حمایتگر معطوف است. تراپی درمانی یا رفتار درمانی به حوزه فردی ربط دارد و طی آن وکیل به این باور عمیق می رسد که پیدایش استرس به رویدادهای محیطی برنمی گردد بلکه باورهای ما تعیین کننده و توسعه دهنده استرس هستند.
فلذا با نگرش های منطقی همچون دایره لغات بالا، قدرت سخنوری، هوش کلامی، قدرت تصمیم گیری، آمادگی برای شرایط بداهه بعلاوه مدیریت زمان در رفتار می توان بر استرس های غیر طبیعی یا منفی فائق آمد. همچنین مطالعه مستمر مقررات، دیدن فیلم های حقوقی، برنامه محور بودن، اعتقاد به قانون صبر یا مکث در مذاکرات و مدافعات که متضمن فاصله ۲۰ ثانیه تا واکنش به منظور رعایت تعادل در تصمیم، رفتار و پاسخ هست به همکاران وکیل برای خود ارتقایی روانی پیشنهاد می گردد. از طرفی مدیریت زمان و جدول زمانی به چهار مدل منقسم است. جدول زمانی مربوط به کارهای فوری و مهم که این فقره بدترین نوع استرس است. جدول زمانی کارهای فوری و غیر مهم.
جدول زمانی غیر فوری ولی مهم که اگر برنامه ریزی داشته باشیم بار استرسی طبیعی و مثبت دارد و اصولا امور حقوقی بدلیل داشتن مواعد و مهلت ها از این جنس هستند و نهایتا جدول زمانی کار غیر فوری و غیر مهم. ما وکلا باید مدیریت زمان را به نوع کارهای غیر فوری و مهم سوق بدهیم تا استرس های منفی دامنگیر ما نشود. اما راهکار در حوزه جمعی شامل داشتن همکاران با خط فکری نزدیک یا اصطلاحا هم کفو و نقش حمایتی - تشویقی خانواده شمارش می گردد.
بدیهی است که در این میان نقش سازمان ها به سان کانون وکلای دادگستری در برنامه ریزی کلان برای حمایت روانی از وکلا خواه حمایت پیشینی و خواه حمایت پسینی واجد اهمیت است. نهادی که می داند یا باید بداند روان وکلا پریشان است و باید محافظت گردد. نهادی که می داند و باید بداند که حد خشم و آستانه تحمل در ایران سه ثانیه هست و ما بدون اینکه بدانیم ملت خشم هستیم. این نهاد باید حمایت های عمومی و مستمر در امنیت روان وکلا ایفا نماید و سازماندهی کمیسیون حمایت و سلامت روان وکلا پیشنهاد اکید ما می باشد.
طرح مشاوره روانی و پایش سطح روان وکلا امری ضروری و اجتناب ناپذیر است. برنامه معاضدتی - همچون بیمه وکلا و طرح مسکن وکلا شدنی است اگر مدیران این نهاد به بلوغ مدیریتی دست یابند . برنامه حمایتی ویژه از وکیل بانوان سرپرست خانوار و یا حمایت ویژه از این همکاران کوشا در شرایط تعرض از ناحیه موکلین، وکلای دیگر و یا احیاناً کادر قضایی - اداری دادگستری حائز اهمیت است. آیا مدیران کانون اطلاع از بزه های با رقم سیاه علیه وکیل بانوان دارد؟ . آیا برنامه ای مدون و جدی برای تلقی شغل وکالت به عنوان شغل زیان آور و سخت وفق شاخص های سازمان بین المللی کار دارد؟ آیا برای بیماری های وکلا بالاخص بیماری های روانی و یا برای وضعیت های خاص همچون بارداری برنامه حمایتی دارد؟ چرا نباید حداقل یکی از معاونت های دادستان انتظامی یک وکیل بانو باشد تا وکلای بانو در مواقع بحرانی، حساس و در شرایط تعرض و یا در معرض خطر بدون خجالت زدگی و با خیال راحت طرح بحث نموده و استمداد جویند؟
به نظر می رسد در میان مدیران کانون وکلا هیچ اراده جدی با رهیافت های علمی و با تمسک به مقررات راجع به روان وکلا، پایش سلامت فکری آنها، تشکیل کمیسیون حمایت و سلامت روان وکلا و هیچ حمایت ویژه از وکیل بانوان بخصوص در مواجهه با شرایط استثمار برخی موسسات یا اشخاص حقیقی وجود نداشته و رجا واثق دارد همکاران فرهیخته و باهوش با انتخاب آگاهانه و با در نظر گرفتن سوابق افراد و برنامه های آن اقدام به انتخاب مدیران خوش فکر، آینده نگر و نجیب نمایند تا هم اخلاق به روح مدیریت این نهاد دیرین بر گردد و هم نسبت به صنف مظلوم وکالت و نهاد کانون وکلا اعاده حیثیت صورت بگیرد.