به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ این روزها ماجرای به تصویرکشیدن خشونت در فیلمها و سریالها به خصوص سریالهای شبکه نمایش خانگی به اندازه شده که رده سنی برای آنها در نظر گرفته میشود و گاها این خشونت و نمایش تصاویری که حال مخاطب را منقلب میکند به اندازهای میشود که تماشاگر؛ فیلم و سریال را از نیمه رها کرده و میگوید «چرا باید ببینم؟!» همین امر میزان مخاطبین را کاهش میدهد و موجب دیده نشدن زحمتی میشود که عوامل تولید یک اثر چندین ماه متقبل شدهاند.
در همین راستا گفتگویی با عزیزالله تاجیکاسماعیلی؛ روانشناس و مدیر مرکز خدمات روانشناسی داشتهایم تا ابعاد این موضوع را در هنر مورد بررسی قرار دهیم.
محتوای آثار، میتواند باعث تقلید در زندگی اجتماعی شود
عزیزالله تاجیکاسماعیلی در مورد موضوع خشونت در سریالهای نمایش خانگی صحبت کرد و گفت: یکی از موضوعاتی که در بحث لفاظیها، فحاشیها و رفتارهای خشونت آمیز در فیلمها و آثار هنری مطرح است؛ نقشی است که این رفتارها و حرکات به عنوان الگو و یادگیری الگویی در زندگی ما دارند. یکی از منابع مهم آموزش ما در زندگی فرهنگی و اجتماعی الگوهایی هستند که مشاهده و آنها را تقلید و بازسازی میکنیم و به عنوان چارچوب رفتار و تفکر در زندگی خودمان به کار میگیریم.
وی ادامه داد: اگر محتوای این الگوها امور خشونتآمیز باشد، طبعا میتواند اثراتی در زندگی افراد داشته باشد و به این معنی است که ما منتظر رفتارهای خشونتآمیز در افرادی باشیم که به مشاهده این فیلمها، سریالها و الگوها مبادرت میکنند.
تولیدکنندگان باید مسئولیت اخلاقی داشته باشند
این روانشناس خاطرنشان کرد: موضوع دیگر مسئولیت اخلاقی و فرهنگی در کسانی است که به عنوان تولیدکنندگان افکار و رفتارهای الگویی در جامعه عمل میکنند. مثل مدیران جامعه، رسانهها، هنرمندان و نویسندگان! طبعا آثاری که این گروهها تولید میکنند و به جامعه ارائه میدهند، میتواند اثرات بسیار عمیق بر رفتارهای مردم داشته باشد و لذا در خط اول میتوان گفت یک هنرمند و تولیدکننده مسئول این است که چه چیزی تولید میکند. در نقطه مقابلِ مصرفکنندگان این محصولات؛ خانواده ها و افراد هستند و لذا مسئولیت متقابلی به عهده خانوادهها است که آنها ببینند چه خوراک فکری، عاطفی و جسمی به فرزندانشان و خودشان میدهند.
همیشه «خشم» به طور ذاتی بد یا خوب نیست
وی افزود: باید مسئولیتی را از جهت مدیریت استفاده از این محصولات (فیلمها، سریالها و بازیهای رایانهای) در خانواده تعریف کنیم. یک موضوع دیگر در ارتباط با این الگوهای خشونت آمیز مساله مدیریت فکر، رفتار و مدیریت خشم در زندگی است که این مسئولیت متوجه خود افراد میشود. باید افراد را در این جهت آموزش دهیم. همیشه «خشم» به طور ذاتی بد یا خوب نیست. باید دید در چه موقعیتی این خشم بروز پیدا میکند. در واقع رفتارهای ناشی از خشم و پرخاش در عرصه و بستر خشم، باید ارزیابی شوند. خشم یک هیجانی است که برای صیانت فرد از امنیت و وجود خودش قابل بکارگیری است. به همین جهت یک انسان سالم نمیتواند خالی از خشم باشد چون درمقابل کسانی که به او آسیب بزنند و او و جامعه را دچار انحطاط و انحراف کنند باید ایستاد.
تاجیکاسماعیلی ادامه داد: عادت به خشونت به عنوان الگو در زمانی که نمیتوانیم خود را کنترل کنیم (به اصطلاح زمانی که می گویند از کوره در میرویم، عصبانی میشویم و اختیار را از دست میدهیم) یک آسیب روانی است که ممکن است افراد در جامعه دچار آن شوند. الگوهای خشونتآمیز و ترویج خشونت بیمنطق به خاطر سرگرمی و تفریح؛ میتواند این مدیریت را دچار اخلال کند و مروج خشونتهایی باشد که در جامعه غیر ضروری و مخرب هستند.
گاهی خشم وسیله سرگرمی میشود!
این روانشناس بیان کرد: نکته دیگر بحث خشم و کینهورزی است که این دو با هم فرق دارند. خشم یک هیجان است مثل ترس، خوشحالی، همدلی. در حالیکه کینهورزی یک الگوی رفتاری و عاطفی در سطوح بالاتر از خشم است که مخالفت، محبت، همدلی و سایر هیجانات ما را بروز میدهد و فرد کینهورز اصولا نسبت به همه و هستی احساس خشم دارد تا جایی که تنبیه و حمله به هر کسی را مجاز میداند.
وی ادامه داد: فرد باید بداند و آگاه باشد که خشم خود را وسیله سرگرمی تلقی نکند. این اتفاق معمولا بر اثر چند عامل رخ میدهند؛ یک عامل این است که فرد در زندگی خودش احساس ناایمنی داشته باشد یا در زندگی گذشته خود آسیبهایی داشته باشد و یا مورد آزار و اذیت قرار گرفته باشد. در این شرایط نگاه کینهتوزانه پیدا میکند. عامل دوم این است که الگوهای رفتاری باعث ایجاد نگاه کینهورزی شود. به عنوان مثال جهتگیریهاب قومی و قبیلهای که باعث میشوند عدهای طرفدار این و عدهای طرفدار آن باشند. در تولید فیلمها وسریالها در جامعه، علیالاصول باید یک برنامهای برای اصلاح رفتارهای کینهتوزانه در افراد داشته باشیم.
انتهای پیام/