به گزارش برنا، حسین آباد مهرشهر کرج، یک محله قدیمی با مردمانی خسته از برخی شرارت ها شاهد حضور افرادی همچون یوسف رنجبر بود.
خودش می گوید یک اتفاق، زندگی او را ۱۸۰ درجه عوض کرد و او را از یک بزنبهادر کوچه های تنگ حسین اباد به یک پهلوان واقعی میدان تبدیل کرده ات
او موید کهآدم بودن یعنی همین که واسه مظلوم درد بکشی.
خبر کشتار بیگناهان، همچون شلیکی مستقیم به قلبش اصابت کرد. تصاویر کودکان بیگناه و زنان بیدفاع، شب و روز در ذهنش تکرار میشد.
یوسف یک روز فهمید که دنیایی بزرگتر از زور بازو و گردنکشی است. از ان روز به بعد بود که یوسف دیگر همان یوسف سابق نبود. شب و روز دنبال راهی میگشت تا بتواند صدای مظلومین باشد
یوسف رنجبر تصمیم گرفت به لبنان برود و برای دفاع از مردم بیگناه بجنگد. اما راه سختی در پیش داشت. این اخراجی! به تمام دوست و آشناهایی که می شناخت مراجعه کرد تا شاید فرجی شود.
تا اینکه فرصت کم نظیری سراغش آمد. از آن جایی که می گویند مراد دل پاک و نیت درست را خدا به هر کسی نمی دهد، او به اردوی تیم کشتی پیشکسوتان دعوت شد و با سخت کوشی در ترکیب تیم ملی اعزامی به مسابقات جهانی قرار گرفت.
یوسف رنجبر درهمان مرحله نخست این مسابقات به یک کشتی گیر رژیم اشغالگر خورد. بلبشویی شده بود. گروهی از منافقین ضد انقلاب هم در اردوی مسابقات خودشان را به او رساندند و به او پیشنهاد دادند تا با حریف نالوطی اش کشتی بگیرد و بعد با رسانه ها مصاحبه کند و وطنش را بفروشد و بگوید مسئولین او را تحت فشار گذاشته بودند که کشتی نگیرد و بدین ترتیب تیم کشتی ایران از سوی فدراسیون جهانی کشتی ، برای چندین سال تعلیق شود.
مدام وسوسه اش می کردند که اقامت دائمی یکی از کشورهای اروپایی را همراه با قرارداد مربی گری کشتی ان کشور را برایش تضمینی می گیرند.یوسف بین دوراهی قرارگرفته بود .
-: یوسف، یه فرصت طلایی داری! میتونی با یه کشتیگیر صهیونیستی کشتی بگیری. اگه ببازی، خیلی معروف میشی و اگه ببری که دیگه جای گفتنش نیست!
: من؟ با صهیست ها کشتی بگیرم؟ یعنی چی؟
-: یعنی پول زیاد، یک زندگی رویایی و مربیگری با حقوق بالا! تو رو خدا این فرصت رو از دست نده!
: یعنی من یوسف آدامسی، لات محله حسینآباد، قراره برم صهیونیستی رو ببرم و بعدشم به آرزوهام برسم؟ این دیگه چه وضعشه؟
یوسف رنجبر به خوبی می دانست که اگر کشتی نگیرد زحمات طولانی مدت، تمرینات سخت و وزن کم کردن ها و بی خوابی ها و دردکشیدن هایش بی حاصل می شود.چه باید می کرد؟
پایش داشت می لرزید و می خواست به سمت تشک برود که در یک لحظه چهره های مغموم و جنگزده مردم مظلوم بی گناه غزه و لبنان را به یادآورد. انگار یک ندایی به او می گفت،الان وقتش است که به عشق آنها روی تشک نرود و کشتی گیر کشور ظالم را تحقیر کند. او در ابتدای یک دو راهی بسیار مهم در زندگی پر فراز و نشیب اش بود و حالا خوشحال است که راهی را انتخاب کرد که هر کسی جرات قدم نهادن در آن را نداشت. او روی تشک نرفت و با این کار عدالت را انتخاب کرد.
وقتی یوسف روی تشک نرفت و به کشتیر صهیونیستی باخت، او را بازنده اعلام کردند ، اما یوسف میدانست که بزرگترین پیروزی، پیروزی بر خود است. او از لات کوچه به پهلوانی بدل شد که نامش در تاریخ ماندگار شد. یوسف با لبخند گفت: من باختم، اما وجدانم رو نباختم.
حالا یوسف رنجبر ابه یک نمادتبدیل شده است:نماد پهلوانی، شرافت و غیرت.
تیم کشتی مهوری اسلامی ایران در این مسابقات با کسب ۱۷ مدال طلا، ۸ نقره و ۹ برنز عنوان قهرمانی را از آن خود کرد.