محمد ملکی؛ کارگردان مستند «بمبها میآیند» که در جشنواره مستند تلویزیونی حضور دارد، در گفتگو با خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا با اشاره به سوژه این مستند گفت: سال ۱۳۶۴ بعد از ناکامیهای عراق در جبهه نبرد، صدام دنبال بهانهای بود تا دوباره بمباران شهرها را شروع کند و توافق قبلی را زیر پا بگذارد. صدام با ترور امیر کویت این بهانه را پیدا کرد و این کار را گردن ایران انداخت و با همین بهانه، بمباران تهران را آغاز کرد.
وی ادامه داد: او برای این کار از جنگنده میگ ۲۵ استفاده میکرد که پدافند ایران توانایی شکار این جنگنده را نداشت، در همین حین صدام نیز تهدید میکرد عید فطر، تهران را شدیدا بمباران میکنم؛ در این شرایط ایران باید کاری میکرد. گروهی از بچههای ارتش به فرماندهی همافر عطالله بازرگان سعی میکنند با اقداماتی جلوی این جنگنده پرسرعت عراقی را بگیرند. مستند «بمبها میآیند» روایتی از همین اتفاق و سرنوشت آن است.
وی با اشاره به جدید بودن سوژه این مستند، گفت: بسیاری از این دست سوژهها وجود دارند که کسی از آنها خبر ندارد و صرفا جزئی از خاطرات فرماندهان ماندهاند؛ فکر میکنم یکی از علتهای این موضوع، نوع نگاه فیلمسازان به مسائل نظامی و گاهی نبود منابع کافی از طرف نهادهای نظامی است که باعث میشود این موضوعات مغفول بمانند. این سوژه، ابتدا توسط دوستان من در نمایشگاهی نظامی پیشنهاد شد و پس از بررسی متوجه شدیم قصه و روایت خوبی دارد و میتواند تبدیل به فیلم مستند شود.
این مستندساز با اشاره به آغاز این مسیر که منجر به پیشرفت ایران در حوزههای پدافندی میشود، گفت: مشخصا هر مسیری از ابتدا یک بنیانگذاری دارد؛ امیر بازرگان از ابتدای انقلاب و بعد از خروج مستشاران نظامی از کشور متوجه این کمبودها بود که مهمترینشان در استفاده از جنگندههای نیروی هوایی بود که قطعات مورد نیاز برای پرواز آنها در دسترس نبود و آنها نمیتوانستند پرواز کنند.
وی ادامه داد: امیر بازرگان از ابتدای انقلاب طرحی داشت که بتوانیم نیازهای اساسی خودمان را تامین کنیم؛ شروع این کار از سال ۵۸ کلید خورد و بنای خودکفایی در کشور توسط امیر بازرگان گذاشته شد. حال با وجود خودکفایی در اکثر حوزهها امروز میبینیم که نتیجه آن تلاشها چگونه باعث سربلندی کشور است.
وی درباره مسیر تحقیق و پژوهش فیلم خود گفت: بعد از بررسی سوژه، دنبال منابع متعددی رفتیم؛ از جمله پدافند هوایی و جهادخودکفایی نیروی هوایی، اما نگاهها به این موضوع با وجود از رده خارج شدن این پروژه باز هم محرمانه بود. ما سعی کردیم سوژههایی نزدیک به مساله را مستقلاً پیدا کنیم که به واسطه دوستان با آقای حسین بازرگان؛ پسر ارشد امیر عطالله بازرگان آشنا شدیم که ایشان به واسطه شغل و تخصصشان در این موضوعات تسلط کافی داشتند و تیم ما را با کسانی که مستقیما در این پروژه و در قید حیات بودند آشنا کرد. بنابراین بخش مهم و بزرگی از پژوهشهای ما توسط خود سوژههای مستند به دست آمد.
ملکی درباره اینکه آیا کتابی از این سوژه نوشته شده است یا خیر، گفت: من شخصا کتابی راجع به این موضوع ندیدم و قبل از این مستند دو نفر از دوستان راجع به این پروژه کار کرده بودند که یکی از آنها در پخش و اتمام مستند ناکام بود و یکی دیگر از دوستان، مجموعهای از سوژهها را بررسی کرده بود که یکی از آنها پروژه شباهنگ بود که نسبت به ما نگاه گذراتری داشت و شاید بعدها این خاطرات در قالب کتابی توسط آقای بازرگان تالیف شود.
ملکی در پایان گفت: این نوع مستند که با عنوان مستند آرشیوی شناخته میشود گونهای از مستند هست و شخصا میخواهم گونههای مختلف و ژانرهای متنوعی از مستند را تجربه کنم. وجود قهرمانانی مثل «بازرگان» همیشه فیلمسازان و مستندسازان را ترغیب و جذب برای ساخت فیلم از آنها میکند، چون فکر میکنم جدا از افتخاری که برای فیلمساز دارد پر از قصههای دراماتیک هست که مخاطب دوست دارد بشنود و ببیند.
گفتنی است؛ این مستند در موسسه سفیر فیلم و در کانون تربیت تخصصی مستندساز شهید باقری تولید شده و از دیگر عوامل تولید آن میتوان به تهیه کننده: محمدنجفی، تدوین گر و نویسنده: محمد امین سروری و پژوهشگر: سید مهدی مصطفوی اشاره کرد.
انتهای پیام/