قدم زدن در دنیای دوگانهٔ تفریحات لاکچری و حسرت‌های طبقاتی

|
۱۴۰۴/۰۵/۲۳
|
۰۶:۲۰:۰۱
| کد خبر: ۲۲۴۷۴۹۷
قدم زدن در دنیای دوگانهٔ تفریحات لاکچری و حسرت‌های طبقاتی
برنا -گروه اجتماعی: نور چراغ‌های نئون کافه‌های لوکس شمال شهر چشمک می‌زند، درحالیکه آن سوی شهر، نوجوانی با چشمان خسته پشت ویترین یک کافهٔ ارزان قیمت ایستاده است. امروز وارد دنیای متفاوتی شدم؛ جایی که تفریحات لاکچری فقط سرگرمی نیستند، بلکه خط‌کشی هستند بین «داراها» و «ندارها». این گزارش، روایت دست اولی است از شادی‌های گران قیمت و حسرت‌های ارزان.

به گزارش خبرنگار اجتماعی برنا «مریم قاسمی»، پشت ویترین کافه‌های لوکس شمال شهر که قهوه‌ها با طلا تزئین می‌شوند، نوجوانی با پول توجیبی سه ماهه منتظر یک سلفی است! آن طرف شهر، دخترکی با حقوق یک ماه کارگر، برای یک شب میهمانی میلیونی قرض می‌کند! اینجا، جایی است که تفریح به میدان نبرد طبقاتی تبدیل شده، نمایشی که مثل یک فیلم سینمایی شما را به قلب ماجرا می‌برد!

اولین مقصد؛ جایی که یک قهوه به قیمت یک روز کار است
میدان تجریش، ساعت ۱۸:۳۰
بوی قهوه اتیوپیایی با رایحهٔ وانیل فضای کافه را پر کرده است. صندلی‌های چرمی، میز‌های مرمری، و لیوان‌های کریستالی، همه چیز فریاد می‌زند که اینجا فقط برای قشر خاصی است.

سپیده، ۲۰ ساله (مشتری ثابت) تعریف می‌کند: «هر هفته اینجا می‌آیم. عکس‌های اینستاگرامی این کافه کلی لایک می‌خورد. یکبار یک پست از اینجا ۳۰ هزار لایک خورد!»
پشت پیشخوان، لیوانی به قیمت ۷۵۰ هزار تومان سرو می‌شود، معادل دستمزد یک روز کارگر.

سعیدنادری، روانشناس اجتماعی در این باره می‌گوید: «این فضا‌ها به جوانان القا می‌کنند که خوشبختی در مصرف‌گرایی است؛ بنابراین آنها برای حفظ اعتبار اجتماعی، حاضرند هزینه‌های غیرمنطقی بپردازند.»

مریم جلالی، جامعه‌شناس بیان می‌کند: «این کافه‌ها به جز اینکه محل نوشیدن قهوه است؛ ابزار نمایش پرستیژ اجتماعی نیز هستند. جوانان با اشتراک گذاری عکس‌هایشان در این فضاها، در واقع مدرک عضویت در طبقه مرفه را منتشر می‌کنند. ترس از حذف شدن از حلقه‌های اجتماعی، بسیاری را به سمت هزینه‌های غیرمنطقی سوق می‌دهد.»

میهمانی اختصاصی؛ شبی که با قرض می‌درخشد

یک ویلا در شمال شهر، ساعت ۲۳:۰۰
صدای بیس موزیک از دیوار‌های ویلا می‌گذرد. ماشین‌های اسپرت ردیف شده‌اند و ورود به داخل فقط با نامه مجاز است.

آرش، ۲۳ ساله (میهمان) در بیرون ویلا ایستاده تا دوستش از راه برسد، می‌گوید: «برای هزینه این شب، سه ماهه از دوستم پول قرض گرفتم. می‌دانم اشتباه است، ولی اگر اینجا نباشم، از گروه دوستام حذف می‌شوم!»

در گوشه‌ای، علی—دستیار برگزارکننده، با چهره‌ای خسته مشغول تمیز کردن است. او می‌گوید: «من هم سن اینها هستم، ولی حقوقم به اندازهٔ یک پرس غذای اینجا هم نمی‌رسد.»

امیرنوروزی، روانشناس بالینی با استفاده از تجربیات چندین ساله می‌گوید: «اکنون ما با پدیده‌ای به نام «اعتیاد به نمایش اجتماعی» مواجه‌ایم. مغز این نوجوانان با هر لایک و کامنت، دوپامین دریافت می‌کند. آنها حاضرند برای این تایید مجازی، حتی سلامت روان و مالی خود را به خطر بیندازند. این یک چرخه معیوب است که درمان آن بسیار دشوارتر از درمان اعتیاد‌های سنتی است.»

مرکز خرید لوکس؛ ویترینی برای آرزو‌های دست‌نیافتنی

پاساژ نیاوران، ساعت ۱۶:۰۰
جوانی ساده پوش، مقابل ویترین یک فروشگاه لباس ایتالیایی ایستاده است. قیمت یک تیشرت: ۵ میلیون تومان! محمد، ۱۷ ساله می‌گوید: «پول تو جیبی‌ام را شش ماه جمع کردم، ولی بازهم نمی‌توانم اینجا چیزی بخرم. فقط می‌آیم نگاهش کنم.»

علیرضا نجفیان، اقتصاددان و رفتارشناس در این زمینه توضیح می‌دهد: «الگوریتم‌های شبکه‌های اجتماعی عمداً شکاف طبقاتی را تشدید می‌کنند. وقتی یک جوان با درآمد ماهانه ۲۰ میلیون تومان، مدام محتوای زندگی‌های ۵۰۰ میلیونی می‌بیند، درک واقعی از اقتصاد را از دست می‌دهد. این همانند کسی است که با حقوق کارگری بخواهد در بورس سهام بازی کند!»

پارک عمومی؛ تفریح رایگان، اما با نگاه‌های سنگین

پارک شهر، ساعت ۲۰:۰۰
جوانانی روی چمن‌ها نشسته‌اند و با یک بسته تخمه و نوشابه دور هم جمع شده‌اند.
سامان، ۱۹ ساله می‌گوید: «ما را با آن بچه‌پولدار‌ها مقایسه می‌کنند. می‌گویند چرا تو فلان جا نیستی؟ مگر می‌شود با حقوق پدری که راننده تاکسی هست، رفت دبی؟»

سارا محمودی، پژوهشگر مطالعات شهری اظهار می‌کند: «متاسفانه تهران امروز به شهری چندپاره تبدیل شده است. حالا خیابان ولیعصر (عج) نه تنها یک جغرافیای فیزیکی، بلکه مرز نمادین بین دو جهان است. شمال آن با کافه‌های انگلیسی زبان، جنوب آن با چایخانه‌های سنتی. این تقسیم‌بندی خود به خود تبعیض سیستماتیک را نهادینه می‌کند.»

اینستاگرام؛ ویترین دروغین زندگی‌ها
فضای مجازی، هر ساعت از روز

صفحه نمایش را بالا و پایین می‌کنم؛ استوری‌های سفر به آنتالیا، پست‌های رستوران‌های ستاره‌دار تا لایو‌های خرید از برند‌های لوکس. نیما (با دنبال کننده زیاد در شبکه‌های اجتماعی) اعتراف می‌کند: «من قبض ماه پیشم را هنوز نتوانستم پرداخت کنم، ولی در اینستا همیشه پرزرق و برقم. این شغله دیگه!»

کریمی، متخصص حوزه دیجیتال در این زمینه عنوان می‌کند: «اینفلوئنسر‌ها قربانیان سیستم هستند نه مقصران اصلی. برند‌های لوکس عمداً با قرارداد‌های کلان، از آنها سربازان نامرئی مصرف‌گرایی می‌سازند. به فرض یک پست ساده درباره ساعت مچی ۲۰۰ میلیونی، می‌تواند تورم انتظارات یک نسل را افزایش دهد.»

آیا می‌شود این دیوار نامرئی را شکست؟

در مسیر برگشت به سمت تحریریه، به این فکر می‌کنم که چرا تفریحی که باید شادی بیاورد حالا به عاملی برای اضطراب تبدیل شده است؟ شاید پاسخ در جمله‌ای باشد که یک پیرمرد فروشندهٔ فالوده در حاشیهٔ پارک به من می‌گوید: «زمان ما، خوشبختی، در با هم بودن بود، نه با پول خرج کردن.»

لاکچری‌بازی؛ بحرانی که آینده نسلی را به بازی گرفته است

در طول این گزارش میدانی، ما با چهره‌های مختلف یک تراژدی مدرن روبه‌رو شدیم؛ تراژدی‌ای که در آن «تفریح» از معنای اصلی خود تهی شده و به ابزاری برای نمایش طبقاتی تبدیل گشته است. یافته‌های این تحقیق نشان می‌دهد که در این زمینه با شکاف عمیق اجتماعی مواجه هستیم. اکنون تفریحات لاکچری به نمادی از تبعیض اجتماعی تبدیل شده است. آمار‌ها نشان می‌دهد موارد افسردگی و اضطراب در میان مصرف‌کنندگان دائمی محتوای لاکچری در شبکه‌های اجتماعی، ۴۰٪ بیشتر از میانگین جامعه است.

جامعه‌شناسان برجسته می‌گویند که ما با یک «اپیدمی نمایش» روبه‌رو هستیم. نسلی که به جای زندگی واقعی، در حال اجرای نمایشی دائمی از ثروت هستند. این پدیده در بلندمدت می‌تواند بنیان‌های اجتماعی را با تهدید جدی مواجه کند.

راهکار‌های پیشنهادی کارشناسان

سیاستگذاری فرهنگی با ایجاد محدودیت در تبلیغات افراطی سبک زندگی لوکس، توسعه فضا‌های تفریحی عمومی با کیفیت در تمام مناطق شهر، آموزش و آگاهی‌بخشی در جامعه، گنجاندن سواد مالی و رسانه‌ای در برنامه‌های درسی در مدارس و دانشگاه‌ها، برگزاری کارگاه‌های «شادی‌های سالم» در محلات.

آنچه در این گزارش مشاهده کردیم، تنها نوک کوه یخ یک معضل عمیق اجتماعی است. لاکچری‌بازی امروز دیگر یک انتخاب شخصی نیست، بلکه زنگ خطری است که پیامد‌های آن دامن تمام جامعه را خواهد گرفت. وقت آن رسیده که به جای رقابت بر سر نمایش ثروت، به فکر تقویت همبستگی اجتماعی باشیم؛

 و کلام آخر

در شهری که بعضی‌ها با جت اسکی به تفریح می‌روند و بعضی‌ها با آرزوی سوار شدن به مترو! سوال اینجاست؛ آیا واقعاً خوشبختی پشت در‌های طلایی این کافه‌های لوکس قفل شده، یا باید دوباره معنای واقعی زندگی را جست‌و‌جو کرد؟!

انتهای پیام /

نظر شما
پیشنهاد سردبیر
قیمت و خرید طلای آب شده
بانک صادرات
بلیط هواپیما
دندونت
قیمت و خرید طلای آب شده
بانک صادرات
بلیط هواپیما
دندونت
قیمت و خرید طلای آب شده
بانک صادرات
بلیط هواپیما
دندونت