تعالی انسان در میعادگاه عفت و پاکی روح و جسم
به گزارش خبرگزاری برنا از مازندران ، تمدن های نیرومند و نافذ که توانسته اند کاروان حرکت بشری را در شاهراه های حیات انسانی به سوی فرجام های بزرگ و ماندگار متحول و هدایت کنند، غالبا دارای ابعاد معنوی و دستاوردهای روانی و روحی عمیق بوده اند.
در راس این تمدن ها و پایان بخش این فرهنگ ها که روند تکامل بشری را بیمه کرد و انسان را در مسیر قدسی و الهی به سوی سعادت و رهایی سوق داد، اسلام ناب محمدی (ص) قرار دارد که به صورتی کامل، همه جانبه و دربرگیرنده با عنایت به اهمیت جسم و روان آدمی و لزوم تربیت و بلوغ این دو ظرفیت اساسیِ رشد انسان و بال های پرواز بشر به سوی کمال و تعالی، بنیاد تمدنی جاودانه را پی ریزی نمود که در ادامه بحث به تبیین ابعاد آن بازخواهیم گشت.
یکی از مهم ترین پایه های تربیتی که اسلام در روند تزکیه و پرورش انسان و تکامل او بدان عنایت داشته و در کلام خداوند متعال و سیره و سنت پیامبر اعظم (ص) بدان تاکید و تصریح فراوان شده است، عفت و پاکی روح و تعالی این جنبه اساسی از ظرفیت پرورشی در آدمی است.
" حجاب روح در اسلام به معنای صیانت از پاکدامنی، عفاف درونی و اخلاق نیکو و پاکی روان و درون است. بی شک اگر چهره جان و روح انسان دچار زنگار و غبار شود، پاکی جسم به تنهایی نمی تواند موجب رستگاری او شود.
لسان الغیب و حافظ قرآن مجید، شمس الدین محمد شیرازی در این مقوله به زیبایی می فرماید: حجابِ چهره جان میشود غبارِ تنم خوشا دَمی که از آن چهره پرده برفکنم این تعریف و توصیفی بالاتر و عمیقتر از حجاب ظاهری است و به جنبهها و خصلت های باطنی انسان، نظیر افکار، کردار و گفتار، اشاره دارد.
اهمیت حجاب روح در اسلام در این است که به عنوان سنگ بنای حجاب ظاهری عمل میکند و زمینه ساز سلامت روانی و تعالی فرد و جامعه میشود.
" در اسلام، این جنبه متعالی که بر عفت و پاکی روان تصریح دارد و آن را فراتر از پاکی جسم می داند و اگر آن را آماده و پرورش یافته نبیند، عملا تعالی انسانی را به تنهایی و صرفا در سایه حجاب جسم نامقدور می داند، دارای ابعاد و اهمیت بسیاری است: چنان که فرموده اند؛ تقویت معنویت و ارتباط با خدا، افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس، حفظ حریم شخصی و جلوگیری از تعرض، تقویت اراده و کنترل نفس، پایبندی به حجاب روح، ایجاد جامعهای سالم و با اخلاق و تسهیل در برقراری روابط نیک و درست از این ابعاد مهم و تعیین کننده است.
" وقتی افراد به حجاب روح پایبند باشند، در رفتار و گفتار خود نیز عفیف و اخلاقی خواهند بود. این امر به ایجاد جامعهای سالم، آرام و با اخلاق کمک میکند.
حجاب روح، زمینه را برای برقراری روابط سالم و معنادار با دیگران فراهم میکند. زیرا فردی که به پاکدامنی و عفت اهمیت میدهد، در روابط خود نیز به این اصول پایبند خواهد بود.
به طور خلاصه، حجاب روح در اسلام به عنوان یک اصل اساسی در تربیت فردی و اجتماعی مطرح است و نقش مهمی در ارتقاء سلامت روانی، معنوی و اخلاقی انسان و جامعه دارد.
" لذا چنانچه در برخورد با پدیده های اجتماعی و مسائلی که با نظرات و دیدگاه های انسان منافات دارد، چنانچه منافع گروهی و سیاسی و عواملی خارج از پاکی روح و سلامت و عفت درون و زبان دامن انسان را فراگیرد، نه تنها برای فرد یا افراد بیان کننده دارای تبعات زیانبار روانی و روحی است، بلکه در ساختار فکری و روانی جامعه نیز اثرات خسارت باری دارد و روح جامعه را نیز می آلاید. زبان؛ خانه وجود و یکی از مظاهر اساسی عفت و پاکی روح و روان آدمی است و انسان مدعی اخلاق؛ اولین رسالتش برای ساختن خود و جامعه، حراست از حریم پاکی و سلامت نطق و بیان است که از والاترین مواهب الهی به شمار می رود.
در نتیجه؛ حجاب؛ نه پدیده ای صرفا جسمی و ظاهری بلکه موضوعی به شدت موثر و در حال تاثیرگذاری در حوزه های اصلی زیست بشری یعنی —جسم، جان و زبان—است.
حجاب نهتنها پوششی ظاهری، بلکه فلسفهای انسانی و اخلاقی است در والاترین ساحات زیست بشری که سعی می شود در ادامه؛ ابعاد اساسی آن روشن و تبیین شود. حجاب جسم و جان؛ آینهای از وقار و آگاهی در جهانی که سرعت، نمایش و فریاد بر سکوت غلبه یافتهاند، حجاب همچون نسیمی آرام، دعوتی است به تأمل، به دروننگری، به حفظ کرامت انسانی. حجاب نه تنها پوششی بر تن، بلکه پردهای است بر جان، بر زبان، بر حس، که انسان را از افراط و تفریط، از هیاهوی بیثمر، از نگاههای بیمرز، محافظت میکند. مولانا چه زیبا گفت: " هر کسی از ظن خود شد یار من / از درون من نجست اسرار من " و این همان حجاب جان است؛ رازپوشی، وقار، و حفظ حریم درونی حجاب بدن؛ مرز میان احترام و نمایش حجاب بدن، نخستین جلوهی ظاهری از درون انسان است. پوششی که نه برای پنهانسازی، بلکه برای بیان احترام به خویشتن و دیگران است و چنانچه رعایت شود؛ امنیت روانی، کاهش نگاههای ابزاریو تقویت شأن انسانی را در پی دارد و در صورتی که نادیده گرفته شود؛ شیءانگاری بدن، تضعیف تمرکز اجتماعی و تحریک بیمورد احساسات را بهمراه می اورد.
در کلام حافظ میخوانیم: " چو گل گر خُردهای داری، خدا را صرف عشرت کن / که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی " یعنی زیبایی را با خرد بیامیز، نه با نمایش بیحد.
حجاب جان؛ نگهبان اندیشه و نیت جان انسان، حریم مقدسی است که باید از آلودگیهای نفسانی، کینه، حسادت و غرور مصون بماند. این مصونیت بی شک؛ رشد معنوی، آرامش درونی و ارتباط سالم با دیگران را تمهید می کند و عدم مصونیت آن از حسادت و غرور، بنای خودبینی، اضطراب و بیثباتی اخلاقی را پی می افکند.
سهراب سپهری میگوید: " چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید " و این شستن، همان پالایش جان است؛ همان حجاب جان ... حجاب زبان؛ سکوتی پر معنا زبان، ابزار ساختن یا ویران کردن است.
حجاب زبان یعنی سخن گفتن با خرد، با احترام، با نیت پاک ... اگر زبان دارای عفت و پاکی و حجاب باشد؛ از نزاع ممانعت می کند، آبرو را نگه می دارد و روابط انسانی را تقویت می کند و بی عفتی زبان؛ غیبت، تهمت، دروغ و تخریب شخصیتها و نهایتا بی ثباتی جامعه را در پی دارد.
در کلام سعدی شیرین سخن آمده است: " زبان در دهانِ خردمندان، کلیدِ درِ گنجِ دانش است " و بیحجابی زبان، کلید درِ فتنه و فساد باری! حجاب، اگر تنها به پوشش تن محدود شود، از معنا تهی میگردد. اما اگر بهعنوان فلسفهای جامع در نظر گرفته شود، میتواند انسان را به سوی تعادل، آرامش و تعالی سوق دهد. حجاب بدن، زبان و جان، سه جلوه از یک حقیقتاند: حفظ کرامت انسانی... می توان چنین ادعا کرد که: " حجاب، نه دیوار است، نه زندان؛ بلکه پنجرهای است رو به آسمانِ خویشتنداری "




