متروتینک ساده است، اما حقیقتی بزرگ را فریاد میزند

به گزارش خبرگزاری برنا؛ نمایش «متروتینک» به نویسندگی و کارگردانی آرمان آسایش، این روزها با تمرکز بر جهان ذهنی جوانان، دغدغههای عاطفی، مالی و اجتماعی یک نسل در قالب روایتی ساده اما اثرگذار در خانه نمایش دا روی صحنه میرود. رضا علیزاده، بازیگر این نمایش در گفتوگویی درباره تجربه ایفای نقش، چالشهای اجرا و پیام اصلی نمایش توضیح داد.
این هنرمند تئاتر ابراز داشت: دغدغه شخصیت من در متروتینک بیش از هر چیز به شرایطی برمیگردد که در مترو جریان دارد؛ از افکار متنوع مسافران گرفته تا موقعیتهایی که برای دزدی پیش روی او قرار میگیرد. برای درک عمیقتر این نقش، تلاش کردم خود را به ذهنیت کاراکتر نزدیک کنم؛ اینکه او چه خلأها و ضعفهای وجودیای را تجربه میکند که میکوشد با «دستکجی» و سوءاستفاده از دیگران آنها را پُر کند. این شخصیت، همچون بسیاری از انسانهایی که ضعفهای درونیشان را از مسیرهای نادرست جبران میکنند، در نهایت میکوشد خلأ وجودی خود را از راهی نادرست ترمیم کند.
او افزود: چالشی که بیش از همه در اجرا با آن روبهرو بودم، ایجاد هماهنگی دقیق میان بیان بدنی، میمیک و کنشهای نمایشی مربوط به لحظههای دزدی بود. برای نمونه، زمانی که قصد دارم گردنبندی را از یکی از کاراکترها بدزدم، همزمان باید حرکتی پرفورمنسگونه با دست و بدن انجام دهم؛ حرکتی که اگر بهدرستی هماهنگ نشود، از حس نقش میکاهد. اما همین هماهنگیِ ظریف باعث میشود کنش دزدی از حالت عامیانه و روزمره فاصله بگیرد و وارد فضایی کاملاً نمایشی، فانتزی و منحصربهفرد شود.
رضا علیزاده گفت: متروتینک در ظاهر نمایشی ساده، جمعوجور و قابلهضم است؛ چه از نظر زمان اجرا و چه از نظر ساختار محتوایی. بااینحال، همین سادگیِ هوشمندانه و حتی شیوه تعمداً سادهانگارانه و طنزآمیزِ بیان، پیام عمیقتری را به مخاطب منتقل میکند؛ پیامی درباره تفاوت نگاه انسانها به یکدیگر در فضای مترو و تجربه همزادپنداری.
او ادامه داد: این اجرا، با افکار و کاراکترهایی که به شکلی فانتزی اما ریشهدار طراحی شدهاند، ذهن مخاطب را نسبت به سناریوهای پیچیده و گاه متوهمانهای که ما در مترو درباره دیگران میسازیم تغییر میدهد. نمایش یادآور میشود که شاید قضاوتها و برداشتهای لحظهای ما، چندان با واقعیت درونی آدمها منطبق نباشد. برای مثال، شخصیت «پسر کتابخوان» در نگاه نخست فردی فرهیخته، آرام و باکمالات به نظر میرسد؛ همان برداشتی که ما نیز معمولاً از افراد کتاب بهدست در مترو داریم. اما نمایش نشان میدهد که پشت این ظاهر جدی و موقر، کودکی درمانده و خاموش پنهان است؛ کودکی که هرگز فرصت بزرگشدن نیافته و این حقیقتی است که معمولاً در برخوردهای روزمرهمان هرگز به آن نمیاندیشیم.
علیزاده در پایان تاکید کرد: تضاد میان «فکر»، «میمیک» و «بدن» در بازی بازیگران، همان عنصر خلاقهای است که مخاطب را متوجه این موضوع میکند که در فضایی مانند مترو، ظاهر افراد لزوماً بازتابدهنده دنیای درونیشان نیست. این درک، ما را از قضاوت عجولانه، پیشداوریهای آزاردهنده و فشارهای عصبی ناشی از برداشتهای اشتباه بازمیدارد و نگاه انسانمحورانهتری را به ما یادآور میشود.
انتهای پیام/





