همسر طیب حر انقلاب درگذشت + زندگینامه

|
۱۳۹۴/۰۱/۱۷
|
۱۵:۲۷:۲۴
| کد خبر: ۲۷۵۴۴۹
همسر طیب حر انقلاب درگذشت + زندگینامه
طیب حاج رضایی که روزگاری از بزن بهادرهای تهران بود، شب هنگام در معرض تیر سربازان قرار می گیرد تا به خاطر حمایت از امام خمینی (ع) که آن سالها آرام آرام نهضت انقلابی خویش را گسترده می نمود، تیرباران شود. اما چه می شود که چنین شخصیتی به گفته خودش، ندیده، خریدار امام (ره) می شود؟!

به گزارش خبرگزاری برنا، دانا نوشت:  ۴۹ سال پیش یعنی ۱۱ آبان ماه سال ۱۳۴۲، طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی به جوخه اعدام رژیم پهلوی سپرده شدند. طیب حاج رضایی که روزگاری از بزن بهادرهای تهران بود، شب هنگام در معرض تیر سربازان قرار می گیرد تا به خاطر حمایت از امام خمینی (ع) که آن سالها آرام آرام نهضت انقلابی خویش را گسترده می نمود، تیرباران شود. اما چه می شود که چنین شخصیتی به گفته خودش، ندیده، خریدار امام (ره) می شود؟!

در ادامه بیشتر با جزئیات این رویداد و حواشی زندگی وی آشنا شویم.

طیب حاج رضایی (۱۲۸۰ در تهران – ۱۱ آبان ۱۳۴۲ در تهران) از عیاران و باستانی کار‌های تهران در دوران سلطنت سلسله پهلوی و از جمله افرادی بود که در ادبیات محاوره‌ای آن زمان به جاهل و یا لوطی مشهور بودند. طیب در محله صابون پز خانه(در اصطلاح عام صام پزخانه) تهران به دنیا آمد. پدر او حسینعلی حاج رضایی از اهالی سگمس آباد(ارتش آباد) از توابع قرقان قزوین بود که پس از مهاجرت به تهران به شغل جمع آوری بوته‌های خشک برای نانوایی‌ها مشغول بود. طیب سه برادر به نامهای حاجی مسیح، اکبر و طاهرداشت او از همان ابتدا به ورزش باستانی علاقه مند بود و پس از پایان یافتن دوره سربازی بود که نام او کم کم بر سر زبانها افتاد. طیب از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۲ از میدان داران به نام میوه و تره بار تهران بود و به کار خرید و فروش میوه و تره بار مشغول بود. اودر دوران زندگی اش دو همسر و هفت فرزند داشت.

وی در سال ۱۳۳۲ از موافقین رژیم شاهنشاهی پهلوی در کودتای ۲۸ مرداد بود. اما بعدها تغییر رویه داد و به انقلابیون نهضت اسلامی پیوست و سرانجام در یازدهم آبان ماه ۱۳۴۲ در میدان تیر پادگان حشمتیه تهران اعدام گردید و در قسمت شرقی حرم شاه عبدالعظیم به خاک سپرده شد.

عزاداری و «طیب»و «طاهر»؛
گفتاری از امیر حاج رضایی به همراه عکس منتشر نشده از طیب  خاطرم هست تا یکی، دوسال بعد از آغاز دهه۴۰ یعنی سال۴۲ که طیب حاج*رضایی دستگیر شد و من در آن زمان ۱۵، ۱۶سال داشتم، این مراسم برگزار می*شد. پدرم پیشاپیش دسته حرکت می*کرد و عمویم آخر دسته و هر دوی آن*ها با پای برهنه در مراسم شرکت می*کردند.

سید*حسین تهامی، کشتی*گیر معروف آن زمان و قهرمان سوم دنیا در مسابقات۱۹۶۶ تولید و یکی از مشهورترین ورزشکارانی بود که در این مراسم حضور می*یافت.

امیر حاج رضایی در تماشاگر نوشت: مرحوم طیب حاج*رضایی همه*ساله در دهه اول ماه محرم یکی از شکوهمندترین مراسم عزاداری را در تهران ۴۰، ۵۰سال قبل برگزار می*کرد. ایشان در میدان انبار گندم در حوالی میدان شوش تکیه بسیار بزرگی داشت که در ده*شب اول ماه، شب*ها مراسم عزاداری و مداحی در آن*جا برپا بود و از اقشار مختلف مردم و جامعه ورزشکاران در این مراسم شرکت می*کردندمرحوم طیب حاج*رضایی همه*ساله در دهه اول ماه محرم یکی از شکوهمندترین مراسم عزاداری را در تهران ۴۰، ۵۰سال قبل برگزار می*کرد. ایشان در میدان انبار گندم در حوالی میدان شوش تکیه بسیار بزرگی داشت که در ده*شب اول ماه، شب*ها مراسم عزاداری و مداحی در آن*جا برپا بود و از اقشار مختلف مردم و جامعه ورزشکاران در این مراسم شرکت می*کردند. در شب آخر مردم زیادی که در مراسم حضور پیدا می*کردند، همه اطعام می*شدند. شب تاسوعا دسته بزرگی از عزاداران تشکیل می*شد که می*توان گفت شکوه و عظمت این دسته در تاریخ دسته*جات عزاداری بی*نظیر بود.این دسته که اول و آخر آن غیرقابل رصد بود، یک*بار در شب عاشورا و بار دیگر در صبح عاشورا با شکوه و عظمت خاصی در خیابان*ها به حرکت در*می*آمد و در بین راه با دسته*جات و عزاداران دیگر هم برخورد می*کرد. خاطرم هست تا یکی، دوسال بعد از آغاز دهه۴۰ یعنی سال۴۲ که طیب حاج*رضایی دستگیر شد و من در آن زمان ۱۵، ۱۶سال داشتم، این مراسم برگزار می*شد. پدرم پیشاپیش دسته حرکت می*کرد و عمویم آخر دسته و هر دوی آن*ها با پای برهنه در مراسم شرکت می*کردند. سید*حسین تهامی، کشتی*گیر معروف آن زمان و قهرمان سوم دنیا در مسابقات۱۹۶۶ تولید و یکی از مشهورترین ورزشکارانی بود که در این مراسم حضور می*یافت.مرحوم طیب حاج رضایی اعتقاد قلبی عمیقی به اهل*بیت*(ع) به*خصوص سیدالشهدا(ع) و قیام خونین آن آزاد مرد داشت. زندگی طیب با عزاداری امام*حسین(ع) و عاشورا گره خورده بود و جالب این*که دستگیری وی در سال۴۲ هم دقیقا دو*روز بعد از عاشورا اتفاق افتاد که ۶ماه بعد هم به اعدام او توسط طاغوت انجامید. امروز هم عزاداری امام*حسین(ع) و یاران شهیدش در ایام محرم باشکوه و گرمی خاصی توسط اهالی ورزش انجام می*شود و بسیاری از ورزشکاران و مربیان بانی برگزاری مراسم و برپایی هیات عزاداری هستند. عشق به امام*حسین(ع) و یارانش در اعماق قلب ما جایگاهی بس عمیق و بزرگ دارد، درست مثل خاطره آن دسته عزاداری طویل ایام ۱۵سالگی، و آن دو*مرد پا*برهنه.
روایت از خاطرات سید ابوالفضل کاظمی:محمد آقا [محمد باقری معروف به محمد عروس] درباره آن روز [قیام خرداد ۱۳۴۲ در تهران] گفت: بعد از اینکه شهربانی و ساواک ریختن و ما رو کت بسته بردن به شهربانی، حاج اسماعیل رضایی، حاج حسین شمشاد، حسین کاردی، عباس کاردی، حاج آقا توسلی، حاج علی نوری، حاج علی حیدری و مرتضی طاری هم قاتی ما بودن و دستگیر شدن. همه آنها، بارفروشهای میدان بودن و به خاطر آقای خمینی ریختن تو خیابون و به نفع او شعار دادند؛ اما سردمدار همه اینها، طیب بود.

چند ساعت بعد از دستگیری ما، طیب حاج رضایی رو کت بسته آوردند و تو بند ما انداختن. وقتی ما رو به زندان باغشاه بردند، طیب هم همراهمون بود. من باهاش کاری نداشتم؛ چون همیشه دور و برش یک مشت چاقوکش بود. خودش هم از بزن بهادرها و لات‌های تهران بود و طرفدار شاه؛ جوری که وقتی فرح پهلوی بچه دار شد و پسر اولش ، رضا پهلوی را به دنیا آورد، طیب کوچه و محل را چراغونی کرد. رو همین حساب، تا طیب را دیدم، محلش نگذاشتم و پشتم را طرفش کردم. دستبند به دستش بود. سلام کرد و گفت: محمد آقا ! ما رفیق نامرد نیستیم.

جوابش را ندادم؛ اما می دونستم که ساواک از علاقه طیب به آقای خمینی سوء استفاده می کند. آنزمان، طیب با شعبان [ شعبان جعفری معروف به شعبان بی مخ ] سرشاخ شده بود . هر دو ، یکه بزن جنوب شهر بودند و حرفشان خریدار داشت. شعبان، ورزشکار بود و طرفدار شاه؛ طیب میدان‌دار و بارفروش و دست و دلباز و خیر و یتیم نواز. در حالی که همیشه شنیده بودیم او طرفدار و فدایی شاهه، یهو ورق برگشت و طیب شد بر ضد شاه. حالا تو دل طیب چه حال و احوال و انقلابی پیدا شده بود، خدا می‌دونه. سران مملکت جلسه گذاشتند که با طیب زد و بند کنند و وادارش کنند که بگه خمینی به من پول داده تا بارفروشها رو تیر کنم .

آن روز در دادگاه، طیب رو به سرهنگ نصیری گفت: حرفهای شما درست؛ اما ما تو قانون مشتی‌گری، با بچه های حضرت زهرا در نمی‌افتیم. من این سید رو نمی شناسم؛ اما با او در نمی افتم.

عاقبت دادگاه شاه به اسماعیل حاج رضایی، طیب حاج رضایی، من و حاج علی نوری حکم اعدام داد و به برادران کاردی و شمشاد و بقیه، ده تا پانزده سال زندان دادند.

 

بعد از اعلام حکم، ما را به بندهامون منتقل کردند. نصف شب، مأمور شهربانی آمد و زد به در زندان و گفت: محمد باقری! حاج علی نوری! اعلاحضرت با یک درجه تخفیف، عفو ملوکانه به شما داده.

اینها را گفتند تا طیب تو بزنه و از ترس اعدام، حرفش رو پس بگیره و بگه آقای خمینی منو تحریک کرد؛ اما طیب که تو یک سلول دیگه زندانی بود، بلند گفت: این حرفها رو برای ننه‌ات بزن! یک بار گفتم، باز هم می‌گم، من با بچه حضرت زهرا در نمی افتم.

فردا شب، صدایی از سلول طیب آمد. فهمیدم دارن می برندشان برای اعدام. وقتی می‌رفتن، طیب زد به میله سلول من و گفت: محمد آقا! اگه یک روز خمینی رو دیدی، سلام منو بهش برسون و بگو خیلی‌ها شما رو دیدند و خریدند ، ما ندیده شما رو خریدیم.

نیم ساعت بعد، صدای رگبار اومد و معلوم شد که تیربارونشون کردن. طیب، رسم مردانگی رو به جا آورد و عاقبت به خیر شد. هنوز هم حیرون کار طیب هستم.»

محمد آقا هر وقت این قصه را برایم می گفت، به پهنای صورت اشک می ریخت و می گفت: هر وقت یاد آن شب می افتم، قلبم می گیره. خیلی طیب رو اذیت کردن تا از شاه طلب بخشش کنه؛ اما خدا اگر بخواد کسی رو بخره، می خره. اسم طیب و حاج اسماعیل رضایی تا قیامت موندگاره.

بعد از پیروزی انقلاب، محمد آقا با جمعی از مردان انقلابی خدمت امام خمینی رسیدند و با ایشان عکس یادگاری انداختند. وقتی محمد آقا پیام طیب را به امام گفت، امام فرمود: طیب، حُر دیگری بود.

منبع: کوچه نقاش‌ها، خاطرات سید ابوالفضل کاظمی، گفت و گو و تدوین راحله صبوری، ( چاپ اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر وابسته به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی – دفتر ادبیات و هنر مقاومت ، ۱۳۸۹ )، صفحات ۵۰ تا ۵۲٫

*آغاز فعالیت‌های انقلابی

این افراد در سال ۴۲ و پس از آغاز نهضت امام خمینی (ره) و همزمان با اعدام طیب حاج‌رضایی، دوست و هم هیأتی‌شان به حمایت از این نهضت پرداختند.

هیأت ابوالفضلی‌های باغ فردوس، دوشادوش دیگر هیئات حسینی و مردم انقلابی ایران به خصوص مسجد مظفری با حضور در راهپیمایی‌های سراسری بزرگ و کوچک وفاداری خود به انقلاب را نشان دادند.

اعضای این هیأت در تظاهرات با دادن شعار در حمایت از امام (ره) و مخالفت با شاه، شعارنویسی، توزیع اقلام و مایحتاج زندگی به یاری انقلاب شتافتند و آغاز فعالیت‌های انقلابی گسترده‌شان به اشغال کلانتری ۱۶ و حضور مؤثر در اشغال رادیو در میدان ارگ توسط نسل دوم برادران حاجی عباسی، برادران اسماعیل‌پور، طاهری، هداوند، گنجی، شیرنظر، علی باقری و قاسم آذری‌وند منجر شد.

سنگربندی و نگهبانی از محله باغ فردوس توسط جوانان خاندان حاجی عباسی و بازماندگان اخوان اسماعیل‌پور و جمعی از جوانان محل به سرپرستی رضا ثقفی در درگیری‌های خیابانی در حمایت از انقلاب اسلامی از دیگر فعالیت‌های هیأت ابوالفضلی‌های باغ فردوس بود.

تا اینکه انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) به پیروزی رسید و ۸ سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد. اعضای هیأت به پشتیبانی نقدی و غیرنقدی از جبه‌های جنگ پرداختند و با حضور پرشور جوانان خود در صفوف خط مقدم، شهدایی را تقدیم ایران اسلامی کردند.

 

علاوه بر طیب حاج رضایی، احمد لاجوردی نیز در دوران انقلاب به شهادت رسیده بود و علیرضا خرمی، قاسم داوودی، علیرضا رئیسی عبداللهی، مهدی بابایی و عبدالمجید پاک‌نژاد از شهدای دفاع مقدس این هیأت هستند.

*واعظان و مداحان معروف در هیأت ابوالفضلی‌ها

هیأت باغ فردوس از واعظان معروف بسیاری استفاده کرده است. سیدابوالقاسم شجاعی در مراسم ترحیم طاهر حاج‌ رضایی (برادر طیب) خود را مداح «۵ زاری» (۵ ریالی) ابوالفضلی‌های باغ فردوس معرفی می‌کند.

شجاعی در آن زمان تنها ۱۲ سال سن داشت. همچنین آیت‌الله ملکی، آیت‌الله آقا سیدعلی نقی تهرانی و حجج اسلام گنج‌منش و حجت قاضی و سیدجعفر امامی، اخوی شهید امامی که نخست وزیر هژیر را ترور کرده بود، از دیگر واعظان این هیأت بودند. هرچند مرحوم کافی نیز تا قبل از راه‌اندازی مهدیه تهران، در این هیأت منبر می‌رفت و شاه حسین بهاری و حاج حسن گودرزی مداحان هیأت بودند و حاج حسن لواسانی هم در ایام جوانی جلسات را با قرائت قرآن آغاز می‌کرد.

البته این اسامی در سال‌های قبل از انقلاب در هیأت ابوالفضلی‌ها حاضر می‌شدند و پس از انقلاب نیز واعظان و مداحانی مانند حجت سیدان، عباس بختیاری، حسین عشقی، حسین مخمل‌فروش و سرهنگ جواد خسروی از جانبازان جنگ تحمیلی و محسن برزگر از جوانان خود هیأت، وظیفه وعظ و مداحی را به عهده دارند.

*عزاداری با قرآن، ندبه و توسل

مجالس این هیأت با قرائت قرآن آغاز و با سخنرانی، روضه خوانی و سینه زنی ادامه می‌یابد و البته برخلاف هیأت‌های قدیمی حضور در بازار تهران در برنامه‌های کاری آنها قرار ندارد.

حاجی عباسی می‌گوید: «ما تا سال ۶۰ مثل دیگر هیأت‌ها در روزهای تاسوعا و عاشورا در بازار حاضر می‌شدیم اما با توجه به کهولت سن اعضای بزرگتر از آن زمان در روزهای تاسوعا در بیت مرحوم آیت‌الله تهرانی که امام جماعت مسجد بازار بود، حاضر می‌شویم و در روز عاشورا نیز به بازار عباس‌آباد در خیابان مولوی برای عزاداری می‌رویم. همچنین در شام غریبان امام حسین (ع) دسته عزاداری به سمت منازل شهدای هیأت ابوالفضلی‌های باغ‌فردوس حرکت می‌کند. همچنین در یکی از شب‌های ایام مسلمیه در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) دسته می‌رویم و به سینه‌زنی می‌پردازیم.»

از روزی که هیأت تنها با حدود ۳۰ نفر اعلام موجودیت کرد، تا امروز که ۳۵۰ عضو ثابت و همیشگی دارد و حتی برنامه‌های شب‌های خاص با حضور ۷۰۰ نفر برگزار می‌شود، در تمام ۷۰ سال فعالیت آن، جلسات هفتگی شب‌های چهارشنبه برگزار شده‌ است. ابتدا دعای ندبه قرائت می‌شد، اما حالا دعای توسل می‌خوانند و فقط از سه شنبه آخر سال تا سیزده فروردین ماه به خاطر برگزاری مراسم سنتی ایرانی و تعطیلات نوروزی، جلسات هیأت برگزار نمی‌شود.

همچنین ابوالفضلی‌های باغ‌فردوس در دو دهه اول ماه محرم، ۵ شب آخر ماه صفر، ۳ شب فاطمیه دوم، ۳ شب قدر در ماه رمضان، اعیاد شعبانیه، ایام شهادت‌ها و اعیاد شیعی اقدام به برگزاری مراسم‌های عزاداری و یا جشن میلاد می‌کنند و براساس سنتی که چند دهه ادامه پیدا کرده است، نمازگزاران مسجد مظفریه در باغ فردوس، صبح روز عید فطر، بعد از افطار و صرف صبحانه در هیأت ابوالفضلی‌‌ها به سمت مسجد رفته و نماز عید فطر را می‌خوانند.

*خیرینی بدون تشکیلات صندوق تعاونی

هیأت جوانان اسلامی متوسلین به ابوالفضل (ع) تشکیلاتی به نام صندوق تعاونی ندارد؛ اما تعدادی خانواده محروم و بی‌بضاعت را با اعطای مقرری ماهانه زیر پوشش خود دارد. همچنین به فراخور ماه‌های رمضان و ایام عید نوروز، بخشی از مایحتاج زندگی، خواربار و مواد غذایی و پوشاک به بی‌بضاعتان محل توزیع می‌شود و همچنین یک وعده در هفته حدود ۴۰۰ نفر از افراد بی‌بضاعت محله باغ‌فردوس اطعام می‌شوند.

اینها تمام توان اعضای هیأت در دستگیری از افراد ضعیف و محروم جامعه به تبعیت از اسلاف و پدران خود است.

هیأت ابوالفضلی‌ها یک حسینیه نیز در مشهد دارد. مرحوم داوود دیسناد، ناظم وقت هیأت، در سال ۵۷ حسینیه‌‌ای را در خیابان خسروی‌نوی ‌مشهد جنب حسینیه کویتی‌ها خریداری کرد که دهه اول ربیع‌الاول و ایام میلاد امام رضا (ع) میزبان اعضای هیأت است.

در طول سال نیز این حسینیه در اختیار دیگر هیأت‌های حسینی که از تهران عازم مشهد می‌شوند، قرار می‌گیرد. همچنین دوبار در سال نیز به آسایشگاه عام‌المنفعه تبدیل می‌شود و هربار به مدت ۳ روز میزبان بیماران روانی است که از سوی آسایشگاه‌های روانی برای زیارت به مشهد منتقل می‌شوند.

حسینیه هیأت جوانان اسلامی متوسلین به ابوالفضل (ع) در خیابان مولوی، باغ فردوس، کوچه خرمی، انتهای بن‌بست چیت‌سازی قرار دارد.

نظر شما