به گزارش خبرگزاری برنا،این حادثه بعنوان فجیعترین حادثه شهری در تاریخ تهران ثبت شد. پدری که دختر خود را در این حادثه غمانگیز از دست داده گفته است، بعد از گذشت یک سال، وقتی اتوبوسهای اسکانیا را میبینم که در همین خط چیتگر- شریعتی تردد میکنند، داغ دلم تازه میشود؛ شکنجهای است که هر روز باید تحملاش کنم. او بر این باور است که رسانهها چند روزی نوشتند و مسئولان پاسخ دادند و بعد خبر سوخته شد و موضوع را به راحتی فراموش کردند.
هفت شهروند در داخل شهر، در اتوبوس شرکت واحد کشته شدند؛ اتفاقی که جز دستگیری راننده و منحل کردن یک شرکت خصوصی طرف قرارداد شرکت واحد، مکافاتی نداشت. راننده با وثیقه آزاد است و انحلال شرکت هم منتفی شده است. نه کسی استعفا داد، نه کسی مؤاخذه شد، نه گزارشی درباره علت واقعه دادند و نه دست شهروندان به جایی بند بود که آن را پیگیری کنند. در خبرها همیشه میخوانیم، در کشورهای دیگر حوادث بسیار نازلتر از این، مکافاتی بزرگ دارند. مقامات و مسئولین کشور وارد عمل میشوند، متسامحین حوادث، بیملاحظه مجازات میشوند و به آلام بازماندگان رسیدگی میکنند و البته تدبیری میاندیشند که دیگر چنین حوادثی تکرار نشود.
بازماندگان این حادثه گفتهاند، کمترین تقاضای ما این است که اتوبوسهای اسکانیا از خطوط شرکت واحد، دستکم از همین خط چیتگر-شریعتی جمع شود. آیا واقعاً این خواسته زیادی است؟ بعد از وقوع حادثه، شهردار تهران با ابراز تأسف عمیق خود، معاونانش را مأمور رسیدگی به موضوع واژگونی اتوبوس شرکت واحد کرد و دستور داد تیمهای مختلفی برای رسیدگی و بررسی علل حادثه و پیگیری امور مربوط به مجروحان و بازماندگان تشکیل شود. تاکنون از نتایج کار این تیمها، خبری در رسانهها نیامده است.
از همین دست، یک حادثه دیگر تصادف اتوبوس اسکانیا در بهمن ماه دو سال پیش رخ داد که منجر به مرگ ۴۵ نفر و زخمی شدن ۴۷ نفر دیگر شد. پرونده در کمیسیون عمران مجلس هم بررسی شد، اما مردم از مکافات مسببین آن حادثه نیز خبری نگرفتند. اواخر فروردین پارسال، سه اتوبوس اسکانیا در استانهای اردبیل و کرمان، در یک روز آتش گرفتند. در اغلب حوادث اتوبوسی کشور در چند سال اخیر، اسکانیا یک پای ثابت بود، اما هماکنون اگر وارد یک ترمینال مسافربری شوید و یا در داخل شهر، اتوبوسهای در حال تردد شرکت واحد را ببینید، حجم انبوه این اتوبوسها را باز مشاهده میکنید. همین چند روز پیش هم یک اتوبوس دیگر اسکانیا، مسافرین پرواز مشهد-ساری را به قعر دره بدرقه کرد. نمیدانم تقصیر کیست، اما وقتی خودم را جای پدر آن دختربچهای میگذارم که در تصادف اتوبوس شرکت واحد، در اثر برخورد شیشه ساختمانی که به جای شیشه استاندارد خودرو در اتوبوس تعبیه کرده بودند، سر او از گردنش جدا شد، نمیتوانم ناراحتی خود را از بیمکافات ماندن حادثه پنهان کنم. فقط یک جو انسانیت و وجدان و یک ذره احساس مسئولیت میخواهد که خدا را شکر همه ما داریم.