
سید محمود علوی متولد شهرستان لامرد استان فارس و از آنجایی که پدربزرگم در شهر نجف مشغول به تحصیل بودند پدرم از سه سالگی تا 15 سالگی در نجف بودند و از همان دوران نوجوانی و جوانی با امام راحل و حاج آقای مصطفی خمینی در ارتباط بودند و پس از بازگشت به ایران در سال 1350 یک سال در آبادان و تا سال 1360 در قم به ادامه تحصیل و مبارزات سیاسی و فعالیت های فرهنگی مشغول و بعد از پیروزی انقلاب به عنوان نماینده شهرستان لامرد در دوره های اول و دوم و چهارم و پنجم مجلس انتخاب می شوند و پس از آن مدت 9 سال به عنوان نماینده ولی فقیه در ارتش خدمت کردند و سپس نماینده مجلس خبرگان رهبری شدند.
آقا زاده: سید محسن علوی، متولد شهرستان قم و 31 سال سن دارد و دارای تحصیلات سطح یک حوزه و دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق است و تا مدتی قبل در دانشگاه پیام نور به عنوان نماینده این دانشگاه در کشور کویت فعالیت می کرد.
متاهل هستی؟
بله، دو فرزند دارم. یک پسر و یک دختر و یک همسر هم بیشتر ندارم. (به شوخی)
همسرت از فرزندان مسوولان است؟
روحانیون همه مسوول هستند. همسرم نیز مانند من فرزند یک روحانی است و پدر ایشان مسوول عقیدتی-سیاسی پدافند ارتش و در حال خدمت به نظام هستند.
چرا آقازاده ها علاقه دارند با کسانی ازدواج کنند که پدرشان مسوول باشد؟
هنگام ازدواج به این مسایل توجه نمی کردم و به فکر این بودم تا با کسی ازدواج کنم و با زندگی طلبگی بسازد و شرط دیگری در ذهنم نداشتم.
انسان باید همه جوانب را در نظر داشته باشد. جامعه نیازمند دانشجوی متدین هم هست. طلبگی تحولی در زندگی ام بود و اگر حوزه نمی رفتم هیچ وقت دانشگاه نمی رفتم و این برکتی بود که از حوزه داشتم و همیشه هم خودم را طلبه می دانم.
دوران طلبگی بهتر بود یا دانشجویی؟
دوران طلبگی بیشتر درس می خواندم اما در دوران دانشجویی بیشتر به دنبال بازی کردن بودیم.
آقازاده هستی؟
همه آقازاده هستند؛ اما در این دوره از زمان مفهومش تغییر کرده و یک جرم محسوب می شود. وقتی می خواهند کسی را متهم کنند به او اتهام آقازادگی می زنند و این مناسب نیست. ای کاش این مفهوم در ذهن مردم درست نمی شد و برخی آقازاده ها حرمت خودشان و خانواده شان را نگه می داشتند.
چرا مردم از آقازادهها ذهنیت خوبی ندارند؟
وقتی فرزند یک مسوول باشی با مسوولان مختلف ارتباط داری و این ارتباط یعنی رانت کاری و از این رانت ها می شود در معاملات مختلف استفاده کرد و بدون هیچ زحمتی پولی را به جیب زد و این شرعا درست نیست.این استفاده نادرست برخی از فرزندان مسوولان باعث شده تا نگاه مردم نسبت به آقازاده ها کمی تیره باشد. البته این شامل تمام آقازاده ها نبوده اما درباره برخی از آقازاده ها وجود دارد.
تا به حال رانت خواری کردی؟
به دنبال درس و بحث بوده ام و از این کارها سر در نمی آورم. دوران طلبگی من را بیمه کرد، چون قبل از طلبگی یک نفر بودم و بعد از طلبگی یک فرد دیگری. هم از نظر اجتماعی و هم علمی متحول شدم.
پس از طلبگی توانستم در دانشگاه تهران و در رشته حقوق قبول شوم و این تحولی بود که حوزه به من داد.حقیقتا در دوران طلبگی چیزی به نام خدا را لمس کردم. آقازاده ها با سختیهای جامعه رو در رو نبوده اند و کمی از اجتماع دور هستند.
من نیز هنگامی که به حوزه وارد شدم خیلی از این مسایل را لمس کردم و موجب تحولم شد و این توکل و توسلی که در زندگی به دست آورده ام را به ارزانی نمی فروشم و برکت در زندگی ام جاری بوده و نیازی به این کارها نداشته ام.
آقازادگی برایتان مشکلی داشته است؟
یکی از مشکلاتی که دارم در حیطه شغلم است. هر جا مشغول کار می شوم تا متوجه می شوند فرزند چه کسی هستم، نگاه ها به من عوض می شود و توقعات و انتظارات دیگری از من دارند. کوچکترین خطا را به نام پدر ثبت می کنند و اگر کار خوبی انجام دهم به چشم نمی آید و می گویند پسر فلانی است و این کارها چیزی نیست.
اگر هم در جایی مسوولیتی داشته باشیم می آیند و ذره بین شان را بر روی آقازادگی می گذارند و آن را برجسته می کنند و می گویند این با رانت پدرش به اینجا رسیده و نمی گویند با تلاش خودش به اینجا رسیده است.
آقازاده بودن هم دردسر است،به حدی که گاهی به خودم می گفتم بروم فامیلی ام را عوض کنم و خودم باشم.افتخار می کنم فرزند چنین پدری هستم که در حال خدمت کردن به مردم است؛ اما مشکلاتی هم دارد و در این مدت 6 ماه اخیر هم درگیر مشکلی بودم و متهم به رانت خواری و آقازادگی بودم.
راست می گویند آقازاده ها به درس خواندن در انگلیس ارادت خاصی دارند؟
من که در قم و تهران درس خواندم و پایم به آنجا نرسیده؛ بعضی از آقازاده ها هم که درسشان خوب است و توانسته اند بورسیه بگیرند، برای تحصیل رفته اند و اشکالی هم ندارد.
نمی شود به عنوان اینکه فردی آقازاده است، او را از حقی محروم کرد؛ تمایل دارم در خارج کشور ادامه تحصیل دهم و می دانم بهتر از من خیلی ها هستند. اگر بیایم و از رانت پدرم استفاده کنم، کار اشتباهی انجام داده ام؛ اما اگر بدون استفاده از اسم پدرم و با همت خودم بروم و بورسیه بگیرم هیچ اشکالی ندارد.
ما هم مثل بقیه هستیم. خلاصه آقا زادگی نباید امتیاز باشد برای کسب آنچه حق انسان نیست و نه جرم باشد و باعث از دست رفتن آنچه حق انسان است،بشود.
برنج را از خانه پدرم می گیرم و نوعش را نمی دانم. معمولا ایرانی است.
تا به حال پیش آمده است تا غذایی برای خوردن نداشته باشی؟
بله، در دوران طلبگی این مساله یک چیز طبیعی است و منزل خودمان هم زیاد پیش می آید. اگر شام نباشد یک نون و پنیر و یک غذای ساده می خوریم.
تا به حال وام گرفتی؟
بله یک وام ازدواج و یک وام خرید خودرو که هنوز داریم قسط آن را پرداخت می کنیم.
چرا به جای وام از پدرت پول نگرفتی؟
از ایشان هم که درخواست می کنم من را به صندوق قرض الحسنه ارجاع می دهد تا از آنجا وام بگیرم. البته وام خودرو را به علت اینکه شرایط سختی داشت به نام پدرم گرفتم.
دوران دبیرستان در کدام مدرسه درس خواندی؟
دبیرستان شهید مدرس در خیابان مجاهدین اسلام.
چرا آقازاده ها در مدارس خاص درس می خوانند؟
شناخت زیادی از این مدارس ندارم؛اما چون این مدرسه در مجاورت خانههای نمایندگان مجلس در بهارستان بود معمولا فرزندان نمایندگان مجلس در آنجا درس می خوانند. ولی دوره دبستان و راهنمایی را تماما در مدارس معمولی دولتی گذراندم .
خانه ات چند متر است؟
80 متر در چهار راه سیروس.
پول خرید خانه را از کجا آوردی؟
قسمتی از آن را وام گرفتم و قسمتی را پدرم دادند.
اگر پدرت مسوول نبود چه اتفاقی می افتاد؟
ایشان از ابتدا مسوولیت داشته اند و مسوول نبودن ایشان را تجربه نکرده ام.خیلی از موفقیت هایی که هم دوره ایهایم داشته اند به خاطر زندگی ساده شان بود.
من هم زمانی آقازاده بودم و دورانی فکر می کردم پدرم مسوولیت دارد و روزی دستم را می گیرد و به همین جهت به فکر درس خواندن نبودم تا اینکه بعدها فهمیدم چه اشتباهی کردم.
لطف پدرم نیز این بود که ذره ای از موقعیتشان برای فرزندانش استفاده نکرد. زمینههای ازدواج را فراهم کرد اما از مسوولیتشان برایم هیچ استفاده ای نکرد. اگر غریبه ای می آمدند و درخواست می کردند که آنها را جهت شغل به جایی معرفی کنند، این کار را انجام می دادند اما برای فرزند خودشان این کار را انجام ندادند و می گفتند باید خودت به جایی برسی. اوایل سخت بود اما جای تشکر دارد که ایشان این سختی را به ما تحمیل کردند.
چه ارتباطی بین، شهادت، مسوولان و آقازاده ها وجود دارد؟
اینها همه با هم قابل جمع هستند و نمی توان اینها را از یکدیگر تفکیک کرد.خیلی از آقازاده ها شهید هستند، خیلی از مسوولان شهید هستند و خیلی از مسوولین هم آقازاده هستند و زمینه شهادت دارند و رفتار و منششان و نوع کارکردشان قابل قیاس با شهید هست و سایرین است.پس قابل جمع هستند و می توانند غیر قابل جمع کردن نیز باشند.
آخرین مرتبه ای که دعوا کردی؟
دوران دبیرستان، چهارده یا پانزده سال قبل.
تا به حال بیلیارد بازی کردی؟
با توجه به نظر برخی از مراجع یکی دو مرتبه بازی کردم.
تفریحاتت چیست؟
زیاد اهل تفریح نیستم. وقتی ازدواج می کنی باید دور تفریح کردن را خط بکشی؛گاهی با خانواده بیرون می رویم و پیتزا می خوریم و گشتی می زنیم. تفریحات مجردی ندارم. چیزی که گاهی اوقات افسوس آن را می خورم این است که دوران جوانی ، جوانی نکردم. زود ازدواج کردم و آن تفریحات جوانی را نداشتم. خوب بوده است و پشیمان نیستم .
کالاهای اسراییلی مصرف می کنی یا آن ها را تحریم کرده ای؟
در ایران پیدا نمی شود. بعید می دانم در جمهوری اسلامی چنین کالاهایی وارد شود. در کویت هم که بودم کالاهای اسراییلی ندیدم.
مدل گوشی تلفن همراه ات چیست؟
سامسونگ است؛ اما مدل آن را نمی دانم و 140 هزار تومان خریده ام.
خط تلفن همراهت قیمت زیادی دارد؟
این خط برای پدرم است. زمانی که ایشان نماینده مجلس بودند به ایشان دادند وپس از آنکه دوره نمایندگی شان تمام شد از ایشان گرفتم و هنوز به ایشان نداده ام.
چرا نماینده دانشگاه پیام نور در کویت بودی؟
به عنوان کارمند محلی سفارت ایران در کویت مشغول به فعالیت شدم و در بدو شروع به فعالیت در سفارت جهت تاسیس نمایندگی دانشگاه پیام نور در کویت پیگیریهایی را آغاز نمودم و در آنجا به عنوان خدمت رسانی به ایرانیان مقیم کشور کویت نمایندگی دانشگاه پیام نور با همت مسوولان دلسوز تاسیس شد و به همین دلیل مدتی را در آنجا بودم و الان نزدیک به دو هفته است که از این مسوولیت استعفا داده ام.
کویت رفتن ارتباطی به آقازادگی شما دارد؟
کویت ارتباطی به آقازادگی من ندارد. پدرم با رفتنم به کویت کاملا مخالف بودند اما به دلیل مشکلات کاری و نداشتن کار، یکی از نزدیکان لطف کردند و توانستند شغلی برایم تهیه کنند. آنهم شغل کارمند محلی سفارت که شاید در ذهنیت عمومی مردم مناسب با شان اینجانب به عنوان پسر فلانی نبود ولی برای خودم مهم نبود و هر شغلی ارزشمند است بخصوص شغلی که به انسان امکان گره گشایی از مشکلات دیگران را بدهد و کار من در سفارت ایران این خیر و برکت را برایم داشت.در حال حاضر نیز با پایان یافتن دوره آن عملا بی کار و فاقد شغل هستم و زندگی را باری به هر جهت می گذرانیم .
در این شب عید چقدر خرج کردی؟
تقریبا 400 هزار تومان اول این ماه برای خرید عید و خرجی این ماه به خانواده داده ام.
دوست داری پدرت مسوول باشد؟
به اینکه پدرم مسوولیتی دارد در نظام جمهوری اسلامی خدمت می کند باعث افتخار ماست.
سینما می روی؟
خیلی کم، سی دی آمده و بدون دردسر در خانه می بینیم.
سی دی های کپی غیرمجاز می خری؟
کپی رایت در ایران هنوز ممنوع نشده است، ماهواره غیرمجاز و ممنوع است.
چند مرتبه کیش رفته ای؟
چند مرتبه ای برای تغییر آب و هوا رفتیم.
همه مردم می توانند کیش بروند؟
تقریبا ده سال پیش که رفتم خیلی لوکس بود اما مرتبه آخری که آنجا رفتم، ماشین های آنجا همهشان مدل بالا نبودند و ماشینهای مدل پایین هم دیده می شدند. خانوادهها با ماشین شخصی می آمدند و هزینه زیادی نداشت. البته هزینههای آن سنگین است.
تا به حال اردوی جهادی رفتی؟
من مقداری زود ازدواج کردم و نتوانستم وارد این کارها شوم، اگر دیرتر ازدواج می کردم احتمالا می رفتم.
چه کشورهایی مسافرت کرده ای؟
سفر حج عمره به عربستان، زیارت عتبات عالیات و کویت؛می گویند در کودکی سوریه رفته ام اما من چیزی به یادم نمی آید.
خانه تان استخر داری؟
خانه پدرم یک حوض کوچک دارد به اندازه وان حمام برای گرمای تابستان، چیز خوبیست.
دوست داشتی مسوولیت های پدرت را داشته باشی؟
از شخصیت پدرم خوشم می آید نه از مسوولیت های ایشان.
از اخلاق پدرت چه چیزی به ارث برده ای؟
عصبانیت، نه تنها در من بلکه در سیدها مشترک است. پدرم خیلی نصیحت کرد و من هم بسیار تمرین کرده ام تا عصبانی نشوم و هرگاه عصبانی شدم بتوانم جلوی خودم را بگیرم.
یارانه نقدی می گیری؟
ثبت نام نکرده ام، اما با این شرایط باید ثبت نام کنم.
اگر پدرت نبود می توانستی ازدواج کنی؟
نه، همین الان هم چنین شرایطی را به تنهایی ندارم و این رحمتی است که پدر نسبت به فرزندش دارد. البته شاید اگر مسوولیت ایشان نبود من هم زود به فکر ازدواج نمی افتادم.
وقتی ازدواج کردم بیست سالم بود. ازدواج سنگ بنای زندگی است؛ درست است زود ازدواج کردن و نداشتن شرایط ازدواج می تواند مشکلاتی را ایجاد کند اما زندگیمان با برکت بوده است و از این ازدواج پشیمان نیستم و تاخیر در ازدواج برای کسی که شرایط ازدواج دارد، خوب نیست.
مادرت از مسوولیتهای پدرت گلایه ندارد؟
بیشتر اوقات پدرم بیرون از خانه است و مادرم به نوعی جای پدرم را نیز پر کرده و به علت مشغله های کاری پدرم معمولا تمام کارها را خودش انجام می داد و شکایتی نداشته اند. تحصیلات مادرم هنگامی که ازدواج کرد سطح ابتدایی بود و پس از ازدواج تحصیلاتشان را با آن همه دغدغه و مشکلات ادامه دادند و امروز در دانشگاه علامه طباطبایی و .... تدریس می کنند.
خطبه عقدتان را چه کسی خواند؟
رهبر فرزانه انقلاب.
مهریه همسرت چقدر بود؟
110 سکه بود؛ اما چون قرار شد تا حضرت آقا خطبه عقدمان را بخوانند 14 سکه تعیین کردیم و این یک برکت برای زندگیمان است.
توصیه و تاکید ایشان چه بود؟
توکل به خدا و تاکیدشان بر ساده زیستن و دوری از تجملات بود.
تا به حال ساده زیست بودی؟
در این ده سالی که ازدواج کرده ام هنوز از وسایل جهیزیهمان استفاده می کنیم و چیزی به آنها اضافه نکردیم با وجود این که در 9 بار اثاث کشی صدمه زیادی دیده اند .
پدرت خاطره ای از حاج آقا مصطفی گفته اند؟
پدرم می گفت حاج آقا مصطفی کتاب الفیه این مالک را کاملا حفظ بودند. یک بار پدرم با ایشان و به همراه جمعی از طلبه ها از نجف تا کربلا با پای پیاده به راه می افتند و حاج آقا مصطفی از پدرم درسهای سیوطی را میپرسند و از پدرم پاسخ را میخواهند و هرجا موفق به جواب نمی شوند،حاج آقا مصطفی شعر مربوط به آن را از حفظ میخوانند. آخرین شبی که پدرم در نجف بودند و فردای آن روز قرار حرکت به سوی ایران را داشتند برای خداحافظی خدمت امام و حاج آقا مصطفی شرفیاب میشوند و شهید حاج آقا مصطفی در لحظه خداحافظی به پدرم میگویند: سید محمود، ممکن است بعضی از این طلبه ها در ایران طلبگی را رها کنند ولی تو رها نکن و در این لباس بمانو به قم رفته درست را ادامه بده و پدرم نیز به این توصیه اخلاقی آن شهید همواره پایبند بوده اند .
حرف آخر: از آشنایی با شما خوشحال شدیم و هدف از حضور در این جا بیشتر آشنایی با شما بود.
***