تاریخ چه ها که نمی کند. گاهی اوقات به نحوی همه چیز کنار هم چفت می شوند که فقط می توان از بیرون به آن نگریست و متحیرانه مشاهده کرد که چقدر دنیا کوچک است و تا چه اندازه پازل های آن با برنامه و به موقع کنار هم قرار می گیرند.
امشب ایران شب فوق العاده ای را پشت سر می گذارد. شبی که سرو قامتان والیبالیست در ادامه افتخار آفرینی های چند ساله شان موفق شدند مثل آب خوردن شاخ غول والیبال جهان را مقابل دیدگان هم وطنانشان خرد کنند.
اما امشب یک شب معمولی نبود. امشب ۳۱ خرداد بود. این تاریخ برای ورزش دوستان و عشق فوتبالی ها آشناست. اما اگر ذهنتان یاری نمی کند یا سنتان اجازه یادآوری اتفاق تاریخی ای که در این شب رخ داده را نمی دهد؛ پس با ما همراه باشید.
برمی گردیم به عقب. به سال ۷۷. به ۳۱ خرداد ۱۳۷۷ هجری خورشیدی. به فرانسه می رویم و شهر لیون و ورزشگاه ژرلاند.ساعت ۲۱.در یک آوردگاه عظیم به نام جام جهانی. دیدار ایران بعد از ۲۰ سال، جهانی شده و کم نام و نشان و آمریکای مغرور و مطمئن از پیروزی. دیداری که هنوز یک ملت از آن به عنوان بهترین بازی تاریخ تیم ملی یاد می کنند. دیداری که در نهایت با پیروزی ۲-۱ قرمزپوشان ایرانی همراه شد و حمید استیلی در آن بازی گل قرن را وارد دروازه کیسی کلر کرد.
حالا از آن شب رویایی که ایرانی ها را به بیرون از خانه کشانده بود ۱۷ سال می گذرد. و دوباره ۳۱ خرداد. دوباره ساعت ۲۱. دوباره ایران و آمریکا. دوباره توپ و دوباره تور. البته این بار از نوع والیبال. از جنس بلندقامتانی که توانستند بسیار راحت تر، آمریکایی به مراتب قدرتمندتر را شکست دهند و بیش از پیش خودشان را در دل ۸۰ میلیون ایرانی جا کنند. امشب دوباره به وجود جوانانی از جنس جوانان ۹۸ امیدوار شدیم. امشب دوباره دستگیرمان شد هنوز همه چیز پول نشده و می شود هنوز هم به این جوانان روغن نباتی دل بست.
امشب ثابت کرد ۳۱ خرداد همان قدر که برای ما به یادماندنی و فوق العاده است برای یانکی ها یادآور لحظات نه چندان دوست داشتنی است.
البته وجود داشت؛ تفاوت هایی بین این مسابقه و آن بازی سال ۹۸. آن زمان رابطه بین دو کشور به مراتب تیره و تار تر از الانی بود که دو طرف روبروی هم می نشینند و باهم مذاکره می کنند. آن مسابقه گزارشگری به نام جواد خیابانی داشت که در آن روزها در اوج بود و به بهترین شکل ممکن جو حماسی و کار بزرگ بچه ها را با گزارش منحصر به فردش بولد می کرد و حالا در سالن ۱۲ هزار نفری آزادی محتشمیانی وجود داشت که جلوتر از رسالت اصلی اش یعنی گزارشگری حکم کارشناسی بی رحم را ایفا می کرد که گاه و بیگاه سعی در نیش و کنایه زدن به بازیکنان و کادرفنی تیم ملی را داشت و اگر سطح اتکایی مثل رسانه ملی نبود شاید الفاظ دیگری نثار ملی پوشان ما می کرد. آن هم در شبی که آن ها در حال رقم زدن یک اتفاق بزرگ جهانی بودند.
حرف از رسانه ملی به میان آمد؛ لازم شد یک نصیحت برادرانه و درگوشی به مسئولین عزیز داشته باشیم. به آنها که در رسانه ملی فعالیت می کنند. امشب آمریکایی ها درس بزرگی به ما دادند. نشان دادند می شود مسلمان نبود و مسلمان وار رفتار کرد. آن ها به احترام بازیکنان و تماشاگران ایرانی پیش از اذان مغرب آب ننوشیدند ولی صدا و سیمای ما به احترام آن ها سرود ملی کشورشان را پخش نکرد و یک بازنده بزرگ در این چند شب به یادماندنی بود.