شرحی بر سندرم کورنیکووا

دختران خوب به بهشت می روند، دختران بد به ورزشگاه!!!

|
۱۳۹۴/۰۴/۰۶
|
۱۲:۵۶:۵۹
| کد خبر: ۲۹۵۳۱۷
دختران خوب به بهشت می روند، دختران بد به ورزشگاه!!!

زن در طول تاریخ، فرصت کافی برای اثبات شایستگی‏ های خود در ورزش پیدا نکرده است. یکی از دلایل این امر را می‏ توان در مرزهایی که برای نقش اجتماعی زن در جامعه ترسیم شده جستجو کرد. بسیاری اوقات، رخدادهایی اتفاق افتاده که زن در آن‏ ها، بر سر دو راهی زن ‏بودن یا ورزش قرار گرفته و می ‏بایست یکی از دو نقش را انتخاب کند، چرا که در اغلب جوامع انسانی، مشارکت ورزشی به گونه‏ ای سنتی به مردان اختصاص دارد و محیط و رسانه به افراد چنین القا می‏ کنند که اصولاً ورزش، دارای ویژگی‏هایی صرفاً مردانه است.

بنابراین، تصویر ذهنی موجود از ورزش در معنای رقابتی آن، به هیچ وجه با الگوی اجتماعی ترسیم‏ شده برای زنان، سازش و هماهنگی ندارد. به همین دلیل است که عده ‏ای بر کیفیت تأثیر مشارکت حرفه ‏ای بر جسم، روان، ادراک و به‏ طور کلی رفتار زنان، تردید دارند و در این زمینه هشدار می دهند.

از نظر فرهنگی، مرزهای میان مرد و زن در برابر هرگونه تغییری به ‏شدت ایستادگی و مقاومت می‏کند. این یک حقیقت روشن است؛ زیرا بسترهای فرهنگی، به نقش سنتی مرد این اجازه را داده ‏اند که به‏ طور نامحدود، سطح رفتاری مطلوب و استانداردی را به نمایش بگذارد. حال آنکه این رفتار مطلوب و استاندارد زن، از سوی مردان مورد توجه و تقویت مثبت قرار نگرفته و بعضاً نامطلوب نیز ارزیابی شده است.

چنین است که جامعه به ‏طور طبیعی موفقیتی را در عرصه ورزش از زنان طلب نمی‏ کند و اگر هم چنین موفقیتی به ‏دست آید، در مقایسه با مردان چندان مورد توجه قرار نمی‏ گیرد. البته این توفیق ‏طلبی مردانه جامعه با «مدال‏ حریصی» برخی دولت‏ ها و سیاست‏مداران در رقابت‏ های بین‏ المللی نظیر المپیک، متفاوت است. در اینجا ورزشکار، فراتر از جنسیت به سربازی شبیه است که عملکردش با آبرو، عزت و افتخار کشورش پیوند می‏ خورد. در چنین وضعیتی، بحث جنسیت از اولویت خارج می‏ شود و موارد مهم دیگری جایگزین می ‏شوند.

بر پایۀ نظر کواکلی به نقل از الخولی، تصور مردم از مرد بودن بر پایه مرزهای اجتماعی استوار است و این تصور، ضرورتاً با عملکرد ورزشی منافاتی ندارد. به اعتقاد وی، امروزه با شکسته‏ شدن و گسترش مرزهای اجتماعی، ورزش به فعالیتی عام انسانی بدل شده و مردم و رسانه ‏ها هیچ شانسی را برای گسترش این مرزها و البته افزایش جذابیت‏ های ورزش از دست نخواهند داد.

به طور کلی ورزش زنان فقط از سه طریق توسط رسانه پوشش داده می‏ شود. بیشتر اوقات درباره زیبایی زنان نوشته می‏شود که به آن «سندرم کورنیکووا» (Kournikova Syndrome) می‏گویند. نام این سندرم از نام مانکن و تنیس ‏باز معروف، آنا کورنیکووا گرفته شده است. نوع دیگر مقاله‏ های منتشره در مورد ورزش زنان، مقاله ‏های انتقادی و محرک هستند که با مضامین بی ‏توجهی به ورزش زنان، دستمزد کم زنان در مقایسه با مردان و غیره نوشته می‏ شوند.

این مقالات و گزارش‏ ها برای هر دو جنس خسته‏ کننده است و بالاخره، ورزشکاران زن فقط زمانی که با مردان رقابت کنند مورد توجه قرار می ‏گیرند. تمایز دوگانه‌ای بین فرد، تیم‌ ورزشی و الگوهای جنسیتی در ورزش وجود دارد. تقابل زنان و مردان و همچنین محروم‏ بودن زنان از جنجال رسانه ‏ای حاصل از ذات و مدیریت مردانه، نشان ‏دهنده نوعی تقابل دوگانه و البته پول‏ساز در این مسیر محسوب می‏ شود. این تقابل آشکار، بین بازی و تماشای آن تمایز ایجاد می‏ کند و علی‏ رغم ایجاد سرگرمی، گاهی به خلق اسطوره ‏های ورزشی زن منتهی می‏ شود. اجازه دهید در اینجا به مثالی اشاره کنم:

داستانی افسانه ‏ای از یونان باستان نقل شده است که در این داستان، پدر شاهزاده آتلانتا (دوشیزۀ بادپای یونان باستان) به خواستگاران قول داد دخترش را به عقد کسی درآورد که برنده یک مسابقۀ طولانی دو شود. اما آتلانتا خودش وارد مسابقه شد و به پیروزی رسید و بدین‌گونه استقلالش را حفظ کرد. گرچه شاه بعدها مجبور به تحمل انتقادات وسیعی گشت که به وی گزارش می‌شد، اما در مقابل آن‏ها عقب‌نشینی نکرد.

این داستان تنها متعلق به افسانه‏ ها و اسطوره ‏های باستانی نیست و رسانه‏ های ورزشی مدرن هم این قدرت را دارند که چنین رویدادی را با شکل و شمایل دیگر خلق کنند. بابی ‌ریگز، قهرمان 55 ساله تنیس جهان در مصاحبه ‏ای در سال 1973 آشکارا گفته بود که بازیکنان تنیس زن، دارای توانایی کمترند و حتی در سن او نیز می‌توان بهترین آن‏ها را مغلوب کرد.

او در همین راستا، بیله جین کینگ، قهرمان تنیس زنان جهان را به رقابت دعوت کرده بود. کینگ مبارزه با او را قبول کرد و در مقابل چشمان بیشترین تعداد تماشاچیانی که تا آن زمان ناظر یک بازی تنیس به‏ طور زنده بوده‌اند و همچنین تماشاچیان تلویزیونی در 36 کشور جهان به ‏طرز چشم ‏گیری ریگز را با نتایج درخشان مغلوب کرد. بدین ترتیب، کینگ به گونه‌ای اسطوره‌ای، یک آتلانتای مدرن شد که همانند دوشیزه بادپای یونان باستان، قادر به رقابت با مردان در بازی‌های مربوط به خودشان بود.

به طور کلی، در طول تاریخ، زن از اینکه قدم به میدان ورزش بگذارد، همواره حالتی شبیه عذرخواهی داشته و انگار سعی داشته بدون داشتن تعهدی جدی در راستای مشارکت ورزشی، نقص و کاستی موجود در زنانگی خود را جبران کند. این حس را مردان و رسانه‏ ها در طول سال‏ ها حاکمیت خود بر  ورزش ایجاد کرده ‏اند و تا جایی که توانسته‏ اند دامنۀ سیطرۀ خویش را نیز وسعت بخشیده ‏اند. این در حالی است که زنان، نیاز روانی بسیار قوی برای حفظ و تعقیب زیبایی و ارتقاء جذابیت خود دارند. این وضعیت در فرهنگ‏ ها و نژادهای مختلف، یکسان است و ایده‏ های خاص دربارۀ جذابیت در این فرهنگ‏ ها وجود دارد.

همچنین، این ایده ‏آل‏ ها در طول زمان، تغییر می‏ کنند. گلیزر با تمرکز بر جامعۀ آمریکا مدعی است که در طول پنجاه سال گذشته، ایدۀ زیبایی، استانداردِ لاغرتر بودن و داشتن فعالیت ‏های ویژه، خود را برای بدن زنانه دیکته کرده و به آن ‏ها القا کرده است که ورزش حرفه‏ ای و فعالیت‏ های بدنی سنگین، با ایدۀ زیبایی و جذابیت در تضاد است. به هر حال، امروزه با تغییر این رویکرد روبه‌رو هستیم و زنان بسیاری هستند که حس متفاوتِ ورود به بهشت مردان را با هیچ پاداشی معاوضه نمی ‏کنند.

نظر شما