بغض ۹۹ ساله ترکید

شبی به رنگ شیلی

|
۱۳۹۴/۰۴/۱۴
|
۱۱:۳۸:۱۰
| کد خبر: ۲۹۷۳۰۹
شبی به رنگ شیلی
دیشب شب شیلی بود. شبی به دور از هرگونه درد و کمبود. به وسعت 99 سال بی جامی.

" با حق یا به زور" این یک عبارت اساطیری در شیلی است که مردم این کشور اعتقاد عجیبی به آن دارند. آن ها بر این باورند برای رسیدن به هدف باید هر کاری کرد و یا با حق و از روی شایستگی و یا با زور و جبر و با هر وسیله ای به آن دست پیدا کرد.

اما ماجرای دیشب فرق می کرد. نیازی به زورو جبر نبود. دیشب لاروخای آمریکای جنوبی به حق توانست از پس یکی از دو غول بزرگ فوتبال قاره آمریکا بر بیاید و بعد از 99 سال بی جامی، در خانه و در بهترین زمان ممکن به اولین جام مهم خود در طول تاریخ برسد. جامی که اعتبار از دست رفته آن ها را در قاره مستعمره ها به آن ها بازگرداند.  

شاگردان خورخه سامپائولی دیشب بیش تر از آرژانتین برای جام جنگیدند و آن را تصاحب کردند. چشم های بازیکنان لاروخا پر بود از شوق قهرمانی. پر بود از انگیزه و جاه طلبی. حملات مستمر آن ها در طول 120 گواه بر این مساله بود. این که بی واهمه از باخت، در دقیقه 92 به سمت دروازه آلبی سلسته یورش بردند  نزدیک بود در عین ناباوری دو دستی جام را به حریف هدیه بدهند ولی حضور یار دوازدهمی به نام گونزالو هیگواین این اجازه را به آن ها نداد؛ نشان می داد چقدر آن ها سودای فتح جام را دارند.

آن ها در ضربات پنالتی هم نسبت به حریف پر ستاره شان شخصیت بیش تری برای قهرمانی از خود نشان دادند. جایی که آن ها پنالتی های خود را یک به یک به بهترین نقاط دروازه رومروی پنالتی گیر فرستادند و با کمک شایان شماره 9 تیم حریف در آستانه برتری قرار گرفتند.

سرانجام نوبت به ستاره شان رسید. به الکسیس سانچز. کسی که در طول بازی بیش تر از هر کسی دوید. برای فتح جام تا آخرین نفس جنگید. در آن لحظه هر کسی درباره نحوه پنالتی زدن سانچز حدسی می زد. یکی گمان می کرد دروازه رومرو با یک شوت محکم باز خواهد شد. دیگری تصور می کرد مثل ماتی فرناندز شاهد یک ضربه فنی خواهیم بود و برخی هم ترس از دست رفتن آن را داشتند؛ اما هیچ کدام از این ها رخ نداد. الکسیس همه را گول زد از رومرو تا تیفوسی ترین هوادارش را. یک چیپ فوق نرم ؛ غلت غلت و گل.

چیپی که حرف های زیادی در خود داشت. چیپی که خواستار آرامش برای کشورش بود. چیپی به عشق 18% هموطن زیر خط فقر. و عروسی ای که به خانه لاروخا هم آمد. بعد از قریب به یک قرن. لا اقل برای یک شب.  و حالا وقت شادمانی بود. وقت تلفیق اشک و خنده. وقت فکر نکردن به دردها و کمبودها.  و بازهم پای فوتبال در میان بود. دیشب، شب شیلی بود.

نظر شما
نظرات
محسن
|
-
|
۱۱:۳۸ - ۱۳۹۴/۰۴/۱۴
0
0
بسيار زيبا و رمانتيك نوشتيد