به گزارش خبرگزاری برنا، علی اتحاد، هنرمند، مدرس حوزه هنرهای مفهومی و کارگردان است که تحصیل کرده رشته سینما است.
اتحاد که در عرصه تجسمی و رسانههایی میان رشتهای فعالیت کرده با انتشار یادداشتی به قلم خود و همسرش نیکو ترخانی که وی نیز در حوزه هنرهای تجسمی فعالیت می کند، سی اصل را برای هنر و فعایت هنرمند در آن چارچوب برمی شمرد.
در متن این یادداشت آمده است: گویا سالهاست نوشتن «بیانیه»ای از این دست منسوخ شده است، با این همه، گاه با خود فکر میکنی مگر میشود کسی برای مهمترین کنش زیستیاش قاعدهای جامع (دست کم برای زمانی معین) نداشته باشد. آن چه در ادامه میخوانید سی بندی است که ما دو نفر بدان باور داریم:
1. هنر دستگاه انتقال معنا است. دستگاهى که سوخت و کارمادهاش پیکر و روان هنرمند است.
2. هر چیز و هر کنشى که به نیت تولید هنرى ساخته شود، اثر هنرى است؛ فارغ از این که منتقدان مىتوانند آن را در قالبی از پیش موجود بگنجانند و خطاب کنند یا نه!
3. هنرمند نباید در خدمت رسانهاش باشد و به واسطهی آن تعریف شود. کسى که نام رسانهای را بر خود بپذیرد دیگر، تنها و تنها کارورز هنر خواهد بود.
4. هنرمند چیزى براى گفتن دارد؛ چیزى که مى خواهد شنیده شود. کسى که چیزى براى گفتن ندارد بهتر است شغلى دیگر بیابد.
5. هنرمندى که قصد گفتن چیزى دارد رسانهى هنرى را فرا چنگ مىآورد، حتى اگر آن رسانه پیش از آن نامگذارى نشده باشد.
6. هنرمندى که گرفتار «اضطرار خلاق» شده است دیگر راهى جز تولید ندارد. در این راه هیچ بهانهاى مانع نخواهد شد، نه فشارهاى اجتماعى، نه فقر، نه سانسور و نه … . جنینى که زاده نشود مادر را خواهد کشت.
7. چه اهمیتی دارد که رسانههاى هنرى پیش از ما چگونه تعریف مىشدند؟! جهان محکوم به ثبت تعاریف تازه است؛ حتى اگر همگان مخالف آن تعاریف باشند.
8. هنرمندى که خود را در بداعت خلاصه مىکند «دون کیشوتى» در نبرد با آسیاب است.
9. مرز میان هنرها حاصل کار منتقدان است و حماقت است اگر هنرمندى بدان تن در دهد. هنرمندى که براى بیان ایدهاش امکانات وسیع جهان هنر را به خدمت نمىگیرد و خود را به رسانهاى که به واسطهاش تعریف شده محدود مىکند، عقیم خواهد ماند.
10.اثر تک لایه، اثر هنرى نیست؛ شعار تبلیغاتى است!
11.منتقد و مخاطبى که براى درک اثرى هنرى، تاریخ هنر را به جستجوى نمونهاى مشابه مىکاود از ادراک اثرى تازه ناتوان است.
12. هنرمندى که وانمود مىکند از هنرمندان دیگر تاثیر نپذیرفته است، یا به خود دروغ مى گوید یا به دیگران و یا هر دو!
13 هنرمندى که واکنشى به تحولات جهان پیراموناش نشان نمىدهد؛ مرده است.
14 . هنرمندى که به واسطه اولویت هاى بازار هنر دلمشغولى هایش تغییر مى کند، خود فروش است.
15. هنرمندى که از «غیر طبیعی بودن» در هراس است؛ روزى در این هراس خواهد مرد.
16. اثر هنرى با مطالعه و ترجمهى جهان تولید مىشود و نه با مطالعهى دیگر آثار هنرى.
17.هنرمند سرچشمهى ایده است و الزاما موظف نیست اثر را با دستان خود تولید کند؛ گرچه خلق فردى دلفریب است.
18. هنرمند در مواجههى مداوم با مخاطبان فرسوده مىشود.
19. هنرمندان بهترین و بدترین دوستان یکدیگرند.
20. اثرى که با زیست فردى، هراسها و آرزوهاى هنرمند مرتبط نباشد؛ متظاهرانه است.
21. اخلاق اجتماعى هنرمند، ارتباطى با کیفیت هنرى او و ارزش دورهى کارى اش ندارد.
22. مهندسى بازار هنر کوچکترین ارتباطى با کیفیات زیبایى شناسانهى اثر هنرى ندارد و تحت تاثیر توابع دیگر است.
23. پیوستگى دورهى کارى نشان بلوغ هنرمند است با این حال هنرمند بدون تغییر دچار جمود مىشود.
24. هر هنرمند به تنهایى معناى زیبایى را گسترش مىدهد، فارغ از این که تحسین کنندهاى داشته باشد یا نه!
25. کار هنرى شغلى تمام وقت است. هنرمند حتى اگر بخواهد نمىتواند از کارش فارغ شود. ماهى صید شده اگر از دست ماهیگیر بلغزد در تندآب رود گم خواهد شد!
26 . هنر، نخستین اولویت هنرمند است؛ پیش از خانواده، کسب درآمد، روابط خصوصى و …
27. هنرمند تنها و تنها نسبت به هنرش متعهد است و بیش از این هر چیزى عوارض جانبى است.
28. کنش هنرى در هر شرایطى ظرف است، مظروف را جاى دیگرى باید جست و آن جاست که اثر هنرى آغاز مىشود. جایى میان هنرمند و مخاطباش.
29. هنرمندى که نتواند زیست فردى و مختصات ظاهرىاش را آن گونه که خود مىپذیرد طراحى کند، چگونه خواهد توانست جهان را طراحى کند؟!
30. هنرمند باید اصول فردىاش را خود تدوین کند.
علی اتحاد - نیکو ترخانی
۱۳۹۴