نقد اندیشه ها در ورزش ایران؛

آیا دانشگاهیان در مارپیچ سکوت گرفتار شده اند؟

|
۱۳۹۴/۰۵/۱۳
|
۱۲:۰۰:۳۰
| کد خبر: ۳۰۵۴۱۲
آیا دانشگاهیان در مارپیچ سکوت گرفتار شده اند؟
رسانه ملی در ایران، به دلیل برخورداری از سه ویژگی، انحصار، تراکم و همه جایی بودن، این قدرت را دارد که روزنامه ها و مجلات را تحت تأثیر قرار داده و آن ها را با خود هم صدا کند.

«مارپیچ سکوت» نظریه الیزابت نوئل نئومان است. این نظریه به این معناست که در خصوص یک موضوع مناقشه انگیز، افراد درباره توزیع افکار عمومی حدس هایی می زنند. آن ها سعی می کنند دریابند که آیا در اکثریت قرار دارند یا در اقلیت؛ و سپس می کوشند تعیین کنند که آیا تغییر افکار عمومی در جهت موافقت با آن هاست یا خیر.

به باور نئومان، اگر آن ها احساس کنند در اقلیت قرار دارند یا تغییر افکار عمومی در جهت فاصله گرفتن از آن هاست، ترجیح می دهند سکوت اختیار کنند. هر چقدر اقلیت بیشتر سکوت کنند، مردم احساس می کنند که دیدگاه خاص و متفاوتی ارائه نشده است.

در ورزش ایران، رسانه های جمعی افکاری را برای مخاطب می سازند که در آن همه چیز در «مسابقه» خلاصه شده و شهرت و تقابل به عنوان ارزش های محوری رسانه، ذائقه و فکر مخاطب را شکل می دهند. در چنین فضایی، توجه به ارزش های اصیل ورزش نظیر سلامتی و تندرستی جای خود را به شهرت و سرگرمی می دهد و مخاطب ورزش دوست را به جای اینکه ورزشکار کند به تماشاگر ساکن ورزش تبدیل می کند. نکته دیگر اینکه جریان ریشه دار فساد، از طریق پول، رسانه و چهره، روایتی را خلق می کند که ناگزیر افکار عمومی را به مسیر مد نظر خود سوق می دهد. جذابیت های ناشی از تضاد و شهرت رسانه ای به جذب مخاطب حداکثری منجر می شود. در اینجا فراگرد مارپیچ سکوت آغاز می شود. گروه حداکثری چون خود را مسلط می یابند تمایلشان به سخن گفتن افزایش می‌یابد و در مقابل تعداد افرادی که معترض به وضعیت موجود هستند رو به کاهش می‌گذارد. نتیجه آنکه فکر پایه‌ریزی شده غالب و شایع می شود.

رسانه ملی در ایران، به دلیل برخورداری از سه ویژگی، انحصار، تراکم و همه جایی بودن، این قدرت را دارد که روزنامه ها و مجلات را تحت تأثیر قرار داده و آن ها را با خود هم صدا کند. موضوعی که با تلاش برخی برنامه های تلویزیونی برای جذب حداکثری مخاطب همراه شده و شرایط را برای سخن گفتن گروه اقلیت سخت و سخت تر می کند. قضیه زمانی بغرنج تر می شود که رسانه ها در انحصار گروهی خاص قرار گرفته و آن ها برای تضمین منافع خود، واقعیت ها و نحوه انعکاس آن را دستکاری کنند. در این حالت به دلیل اتفاق نظر ایجاد شده میان رسانه های مختلف، افکار عمومی همان طور شکل می گیرد که صاحبان آن رسانه ها مد نظر دارند.

بی دلیل نیست که برخی برنامه های تلویزیونی در برهه هایی از زمان به کدخداهای ورزش ایران تبدیل شده و کسانی که از انزوا می ترسند را به جمع حامیان و اقلیت را به سکوت دعوت می کنند. در نهایت این سکوت به معنای تأیید نظر مقابل قلمداد شده و تأیید می شود. اما نکته مهمی که در اینجا وجود دارد این است که بر اساس دیدگاه لاسورسا؛ شغل و تحصیلات جزء عواملی هستند که می توانند تاثیرات مارپیچ سکوت را تا حدی خنثی کنند و برای افراد تحصیل کرده این امکان وجود دارد که با مارپیچ سکوت مبارزه کرده و اثر آن را خنثی کنند. این همان تعارضی است که در ورزش ایران مشهود است. متخصصین علوم ورزشی به عنوان روشنفکران جامعه ورزش در برابر شرایط حاکم بر ورزش ایران سکوت اختیار کرده اند. سکوت آن ها می تواند به سه دلیل عمده باشد؛ یا از وضعیت موجود ورزش ایران راضی هستند، یا در مارپیچ سکوت گرفتار شده اند و یا رسانه ای برای سخن گفتن و بیان اندیشه های خود نمی یابند.

به هر ترتیب جای تعجب نیست که تداوم این وضعیت، شرایط را برای تشدید مارپیچ سکوت فراهم نموده است. موضوعی که نباید فراموش کرد این است که تداوم سیاست های اصلاحی و ضد فساد در حوزه های مختلف ورزش، نیازمند حمایت دانشگاهیان و مبارزه با مارپیچ سکوت است و اینکه سکوت دانشگاهیان ممکن است برای مردم به منزله مهر تأیید آن ها مبنی بر تداوم وضع موجود قلمداد شود.

شبکه های اجتماعی و کلاس های درس، بهترین فرصت های در دسترس جهت بیان و تحلیل واقعیت های ورزش ایران هستند. و اینکه «تحلیل» علمی و منطقی واقعیت ها، مهمترین راهکاری است که می تواند اندیشه ها را از دریایی به عمق یک سانتیمتر جدا کرده و به عمق حقایق رهنمون سازد. فراموش نکنیم؛ تفنگ های پر برای شلیک به مغزهای پر ساخته شده اند؛ و مغزهای خالی برای پر کردن این تفنگ ها!!!!

*دکتر رضا شجیع

نظر شما
پرونده ویژه