ضمن فرید احمدی ضمن اعلام این مطلب به خبرنگار موسیقی برناگفت: مسلما امروزه ترانه از آن چیزی که ما شاعرانگی در ترانه می گوییم، فاصله گرفته است و چنین چیزی اصلا قابل انکار نیست. آنچه امروزه خود ترانه نویس ها هم از آن دفاع نمی کنند، این است که عده ای ترانه را شعرنمی دانند ، درصورتی که ترانه شعر است. ترانه باید تمام فاکتورهایی که ما برای شعر قائل هستیم را دارا باشد. بعضی از ترانه نویسان و همین طور مخاطبان عام، ترانه را از شعر جدا می کنند و یکی از عواملی که باعث این موضوع می شود، این است که در ذهن شنونده ملودی و صدای خواننده بسیار موثر است.
این ترانه سرا افزود: برخی مواقع ملودی های خوب با صدای خوب مردم جذب کارهایی می شوند که ترانه ای بسیار معمولی و پیش پا افتاده دارند . چون ما آسیب این کار را نمی دانیم و یکباره می بینیم یک کار تیراژ خیلی خوبی پیدا می کند و این مثل این می ماند که کاری با زبان خارجی گوش می کنید و اصلا معنای ترانه را متوجه نمی شوی ،بلکه فقط برای صدای خواننده، صدای خوب و ملودی خوب جذب کار می شوی. ولی درحقیقت این امتیازی به ترانه نمی دهد.یعنی ما به عنوان هنرمند، باید این موضوع را درذهن مردم جا بیندازیم که اگر صدای خواننده خوب است، ملودی خوب است و ... نبایدامتیازی در ذهن خود به ترانه بدهیم، چون شاید کلام آن بسیار هم پیش پا افتاده باشد.
وی با بیان اینکه آفت چنین چیزی این است که کار درکوتاه مدت مصرف می شود وتاریخ مصرف دارد چون کار خاطره سازی نمی کند ، گفت: کلام خوب خیلی موثر است وچیزی که خواننده ها و آهنگسازان به آن توجه نمی کنند، این است که شعر خوب برای شنونده خاطره سازی می کند و واردناخودآگاه آن شخص می شودآن ترانه ولی اگر شعر خوب نباشد با آن به شکل تاریخ مصرف دار برخورد می شود و فقط یک مدت کوتاه به دلیل دارا بودن ریتم و آهنگ شنیده می شود وخیلی هم سریع فراموش می شود و اثرگذاری ندارد. یعنی در ذهن مخاطب خط نمی اندازد. خود خواننده هم خیلی خوشحال و سرحال است که کارش گرفته است و مورد توجه همه قرار گرفته ولی نمی داند به دلیل ادبیات ضعیفی که در کارهست، کار او زود هم به دست فراموشی سپرده میشود. مثل برگ کاغذ، گر میگیرد،آتش میگیرد و خاکستر میشود، فراموش میشود و به دست بادسپرده میشود ولی اگر آهنگی ترانه خوب داشته باشد، ترانه ای که دروجودش شاعرانگی داشته باشد، وارد ناخودآگاه مردم می شود و سالهای سال مردم میتوانند با آن زندگی کنند ومردم این را نمی دانند.
این شاعر تاکید داشت: متاسفانه باید خودمان سلیقه مردم را بالاببریم. یعنی یکی از وظایف هنرمندان بالابردن سطح سلیقه مردم است. مثلا یک شعر طنزممکن سرزبان مردم بیفتد و حتی ضرب المثل شود ولی بقا و عیار ندارد، اگر ما این را بدانیم، فریفته آن زرق و برق و جذب اولیه مخاطب نمی شویم. حال کسی اگر بخواهد چنین کاری بکند و ترانه ای این چنینی بنویسد، مانمی توانیم جلوی او را بگیریم. شاید یک کاری تیراژ بسیار زیادی در زمان کوتاه داشته باشد؛ ولی ماندگار نشود. اگر این آگاهی درهنرمندانمان ایجاد شود که به قول معروف که می گویند دروغ گل می دهد اما میوه نمی دهد(جلب توجه می کندولی ماندگار نخواهد بود) و آن را دربین شان جابیندازیم، دیدشان تغییرکند.
وی درپاسخ به اینکه معیارسنجش برای ترانه چیست و آیا می تواند کتاب و یامرجعی برای آموزش ترانه سرایی معرفی کند؛ گفت: اتفاقا جای چنین چیزی در ایران خالی است، کتابی که یک نفر بتواند با خواندن آن ترانه بسراید و سطح خود را ارتقا بخشد در ایران نیست. من خودم درحال انجام چنین کاری هستم . در این کتاب روشهای ارزیابی و ساخت ترانه را به شکل علمی بازگو می کنم. چون بر این باور هستم که می توان باترانه به شکلی کاملا علمی برخورد کرد. یعنی این جوری معیارهای زیبایی شناسی،معیارهای بالا و پایین بودن سطح آن را می توان مشخص کرد و با فرمول و قاعده آن بیان کرد. مثل هنرنقاشی، سینما و ... متاسفانه امروزه جای چنین چیزی خالی است . یکی از دلایلش هم این است که ما ترانه را از شعر جدا می کنیم.
احمدی درپایان گفت: اگرقرار باشد کتابی را معرفی کنم که هم در زمینه شعر باشد وهم بتوانند با آن بسنجند، من کتاب روزنه را معرفی می کنم که محمدکاظم کاظمی نوشته است. البته این کتاب درباره شعر است ولی تنها کتاب علمی است که در این باره نوشته شده است. روزنه کتاب بسیار محکمی است که به راحتی می توان به آن استناد کرد. در حال حاضر فقط این کتاب را به همه توصیه می کنم.