ایلنا نوشت: حسین نقاشی، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران اسلامی که به دعوت تشکل اسلامی فرارو و با موضوع «سیاست خارجی در دوره پساتحریم و رابطه با غرب» در دانشگاه صنعتی جندی شاپور دزفول سخنرانی میکرد، گفت: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان میثاق ملی مورد تایید و پشتیبانی همه جریانهای وفادار به انقلاب سلامی است، بر نفی سلطهگری و سلطهپذیری تاکید کرده است.
وی ادامه داد: از اینرو سیاست خارجی کشور در قبال همه کشورهای خارجی بر مدار این تاکید سامان مییابد. از سوی دیگر باید تاکید کرد که در روابط بینالملل اصل بر «رابطه» با همه کشورها است که البته جمهوری اسلامی بر اساس یک سیاست اصولی از ابتدای انقلاب اسلامی رژیم اشغالگر قدس را دایره این شمول خارج کرده است.
این فعال سیاسی اصلاحطلب با اشاره به روابط تاریخی میان دو ملت ایران و آمریکا اظهار داشت: برخلاف برخی تصورات اولین مواجه ایرانیان با آمریکاییها را به کنفرانس تهران برای پایان بخشی جنگ جهانی دوم یا بعد از در همراهی آمریکاییها در کودتای سال ۳۲ ارجاع میدهد، ایرانیان با افرادی چون «ساموئل مارتین جردن» که یک شخص مدرسهساز و موسس دبیرستان البرز در ایران بود و همچنین شخصی به نام «هوارد باسکورویل» که معلم یک مدرسه در تبریز بود و در نهضت مشروطه در کنار مبارزان آزادیخواه مشروطه دست به مبارزه زد و کشته شد، آشنا شدند.
نقاشی افزود: سیاستهای مداخلهگرایانه ایالات متحده آمریکا پس از جنگ جهانی دوم و در هنگامهای که سایر کشورهای قدرتمند جهان چون روسیه و انگلیس متحمل خسارتهای زیاد اقتصادی و سیاسی شده بودند، رخ داد که نقطه اوج آن برای ما ایرانیان ماجرای ننگین کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ است.
وی با بیان اینکه بین سلطه و هژمونی تفاوت وجود دارد، تصریح کرد: در ادبیات سیاسی میتوان گفت میان سلطه که استفاده از زور عریان برای تصاحب و تملک داشتههای ملتهای جهان است و هژمونی که مفهومی جدیدتر بوده و با «رضایتی» نسبی از سوی کشور و مردم تحت نفوذ همراه است، باید تفاوت قائل بود. آنتونیو گرامشی اندیشمند ایتالیایی با اشاره با وضعیت لایهها و طبقات اجتماعی فرادست و فرودست در یک جامعه میگوید طبقات اجتماعی سلطهگر علاوه بر سلطههای اجتماعی و اقتصادی یک رضایت نسبی را هم از فرودستان کسب میکنند. یعنی فرادست از لحاظ فکری، فرودست را مسخر خود میکند و فرهنگ و سبک زندگی و ایدولوژی خود را به عنوان «عقل سلیم» ترویج میکند و فرودست نیز آنچه را ترویج میشود با رضایت به عنوان «نظم طبیعی» میپذیرد.
عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران اسلامی با بیان اینکه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروری و به خصوص پس از حملات ۱۱ سپتامبر این نوع رفتار سیاسی و بسط و گسترش آن به دلیل تک قطبی شدن عرصه بینالملل رو به افزایش نهاد، خاطرنشان کرد: از این رو باید گفت که ما معتقدیم ضمن نفی هر گونه سلطهپذیری و پذیرش «عقل سلیم» آمریکایی و یا هر کشور دیگری میتوان با سایر کشورها ارتباط و تعامل بر مدار منافع ملی داشت.
نقاشی با یادآوری لطمات وارد شده از سوی کشورهای استعمارگری چون بریتانیا و روسیه در گذشته نه چندان دور به منافع ملی و تمامیت ارضی کشورمان ابراز داشت: ما ضربههای کمی از روسیه نخوردهایم و به نظر من رویکرد یکجانبهگرایانه در باب سلطه و انطباق آن تنها و تنها به یک کشور چندان درست نخواهد بود. کشورهای دنیا بر مدار منافع ملی خود با ما تعامل یا ستیز میکنند و ما نیز باید به دنبال افزایش منافع و کم کردن آسیبها در منطقه و جهان برای تامین هرچه بیشتر منافع کشورمان باشیم.
وی اضافه کرد: یک از تفاوتهای اصلاح طلبان و جریان تندرو اصولگرایان در این است که آنها گمان میکنند در عرصه بینالمللی میتوان همیشه با رویکردها غیر مثبت با بازیگران عرصه بینالمللی مواجه کرد که این منش دور از عقلانیت و مانع تامین منافع ملی ایران خواهد بود.
این فعال سیاسی اصلاحطلب با اشاره به مناظرههای انتخاباتی سال ۱۳۹۲ عنوان کرد: در مناظره انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ دیدیم که شخصی چون آقای ولایتی که ۱۶ سال وزیر خارجه جمهوری اسلامی بود و مشاور رهبری انقلاب در امور بینالملل هستند با انتقاد به رویکرد مذاکرات خطاب به آقای جلیلی در دوره دولت گذشته مسئول مذاکرات ایران با ۱+۵ بودند، گفت دیپلماسی این نیست که انسان برود مقابل کشورهای دیگر خطابه بخواند و در مصاحبه مطبوعاتی مطالب خود را بیان کند. در واقع، آقای ولایتی که از جریان اصولگرا است این انتقاد جدی را به روش و منش آقای جلیلی که نماد یک جریان سیاسی خاص است وارد کرد و این سخن ما اصلاحطلبان فقط نیست.
نقاشی در ادامه این سخنرانی، با اشاره به استاندارهای دوگانهای که از سوی ایالات متحده آمریکا در مباحثی چون حقوق بشر و دموکراسی رخ میدهد، گفت: ایالات متحده آمریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی همواره از حقوق بشر و دموکراسی در جهان و به خصوص برای خاورمیانه سخن میگویند و این در حالی است که همواره در این بیش از نیم قرن پشتیبان و همپیمان کشورهایی در منطقه بودهاند که دارای نظامهای سیاسی مرتجع و غیردموکراتیک بودهاند و علیه دولتهای ملی و مردمی ماننده دکتر مصدق در ایران و آلنده در شیلی دست به کودتا زدهاند و از حکومتهای کودتایی پشتیبانی کردهاند.
وی ادامه داد: این یک پارادوکس و به کارگیری استاندارد دو گانه است. البته این آسیب در میان جریان اصولگرا در ایران نیز وجود دارد. ما همان طور که به حق از جریانهای مدافع آزادی بیان و مخالف تبعیض در بحرین و عربستان حمایت میکنیم باید در داخل کشور نیز این حقوق را برای همه گروهها و جریانهای سیاسی در نظر بگیریم. نمیشود که از حق آزادی راهپیمایی و اعتراض و تجمع و... برای حزب وفاق و شیخ علی سلمان دفاع کنیم یا از مبارزات شیخ باقر النمر در منطقه شیعهنشین عربستان حمایت کنیم ولی در داخل این چنین حقوقی را دچار محدودیت نماییم و با عناوین مختلف از دادن این آزادیها که مصرح قانون اساسی ماست و از آرمانهای انقلاب شکوهمند اسلامی سال ۱۳۵۷ بوده است، طفره برویم. جریان اصولگرا باید تکلیف خود را با این استاندارهای دوگانه که زیبنده نظام و انقلاب نیست روشن کند و ما معتقدیم این رفتارها مغایر با آرمانهای انقلابی ما بوده و انحراف از معیار است.
عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران اسلامی در پایان سخنانش با اشاره به آرمانهای انقلاب اسلامی یادآور شد: همانگونه که نفی سلطهگری و سلطه پذیری از آرمانهای انقلابی ما بوده است، دموکراسیخواهی و آزادیهای بیان و تجمع و راهپیمایی و امثال آن نیز جزیی از این آرمانها است. نفی سلطه بدون دموکراسیخواهی رویایی تعبیر نشدنی است و اصلاحطلبان که خود را مدافع ارزشهای اصیل انقلاب اسلامی و پایبند به نظام برآمده از آن انقلاب میدانند به صورت توامان به این دو مقوله معتقدند و تاکید داریم که میتوان با همه کشورهای دنیا رابطه داشت و در عین حال بر مدار منافع ملی و عقلانیت در سیاست خارجی منافع ملی کشور را تامین کرد.