به گزارش خبرگزاری برنا،ایران نوشت: دعوای خانوادگی جنایتی تلخ را کلید زد و در آن دامادی با شلیک گلوله دایی همسرش را کشت.
این جنایت ساعت 18:50 چهارشنبه 27 آبان ماه امسال رخ داد و در جریان آن مرد جوانی به نام سلیمان با اصابت گلولهای به کمای مرگ فرو رفت.
بنابراین گزارش، ساکنان منطقه اطراف هتل مازندران در غرب ساری با شنیدن صدای شلیک گلولهای وحشتزده از خانههای خود بیرون دویدند. با وجود اینکه هوا تاریک بود جمعیت زیادی در مقابل محل جنایت جمع شده و دیدند گلوله شلیک شده به سینه مرد جوانی اصابت کرده و او را نقش بر زمین کرده بود.
دقایقی بعد خودروی گشت مأموران کلانتری 12 ساری که با تماس ساکنان منطقه در جریان ماجرای شلیک قرار گرفته بود آژیرکشان خود را به محل حادثه رساند. مأموران بلافاصله بعد از حضور در محل حادثه به تحقیق درباره علت و نحوه وقوع حادثه پرداختند. در جریان این بررسیها مشخص شد که مرد جوانی به نام «سلیمان» هدف شلیک گلولهای از یک تفنگ شکاری قرار گرفته و به دلیل اصابت تیر به قفسه سینه بشدت مجروح شده و بیحرکت روی زمین افتاده است. پیکر مرد زخمی بسرعت برای درمان و مداوا به بیمارستان انتقال داده شد اما با وجود تلاشهای انجام گرفته از سوی تیم جراحی بیمارستان، مرد زخمی در جدال با مرگ تسلیم شده و فوت کرد.
با مرگ خاموش این مرد به دستور بازپرس ویژه قتل دادسرای ساری تیمی از مأموران پلیس عملیات ویژهای را برای شناسایی عامل تیراندازی و بازداشت او در دستور کار خود قرار دادند. طبق اظهارات ساکنان منطقه عامل شلیک مرد 26 سالهای بود که علی نام دارد. بدین ترتیب تجسسها برای ردیابی قاتل تیرانداز آغاز شد تا اینکه پلیس او را شناسایی و بازداشت کرد. داماد جنایتکار درحالی که از این شلیک پشیمان بود در جریان بازجوییهای پلیس ماجرای شلیک را به گردن گرفته به قتل دایی همسرش اعتراف کرد. سرهنگ احمدرضا رستمی رئیس پلیس آگاهی مازندران در اینباره به خبرنگار ما گفت: جنایت با تفنگ شکاری در پشت هتل مازندران رخ داد و قاتل در همان بررسیهای نخست شناسایی شد.مرد زخمی تا ساعت 22:52 چهارشنبه زنده بود اما دیگر از کما خارج نشد. با وقوع قتل مأموران عامل تیراندازی را دستگیر کردند.
علی در تحقیقات و بازجوییهای فنی پلیس، علت درگیری و تیراندازی را اختلافات خانوادگی عنوان کرده و گفت: قربانی حادثه با دخالتهایش باعث شده بود تا با همسرم دچار اختلاف شوم. من هم از این اتفاقات خسته شده بودم. میخواستم او را بترسانم اما این اتفاق افتاد.