به گزارش روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، گزیده اظهارات آیتالله هاشمی رفسنجانی در گفتوگو با روزنامه «آرمان» را در ادامه میخوانید:
آنچه که ما هم میفهمیم و گزارشهایی هم که به ما میدهند، این است که امید مردم در این انتخابات بیشتر از انتخابات دو سه دوره گذشته است. علتش هم این است که در انتخابات قبلی که حضور پیدا کردند، نتیجه گرفتند و باید این را دلیل خوبی بگیریم. به علاوه خیال مردم جمع است چون طرفداران دولت و طرفداران نیروهای فرهیخته میدانند که در این طرف اشکالی وجود ندارد و دیگران هم نمیخواهند در این بخش بیایند. البته آنها هم نمیخواهند این کار بشود. لذا در طرف دیگر محدودیتهایی وجود دارد. امیدوارم در آن طرف هم عقلانیتی حاکم شود که فضای خوب و امن حاضر را به جهت خیالات واهی ناامن نکنند و بگذارند هر چه مردم میخواهند، اتفاق بیفتد. چون اگر این اتفاق بیفتد، امنیت ما پایدار میشود. مسئولان نظارت هم این را درک میکنند و میدانند. امیدم از انتخابات گذشته بیشتر است.
* از جهت عمومیبودن و سالمبودن، انتخابات خبرگان میتواند ضروریتر از مجلس باشد. به این خاطر که باید رهبری عام باشد و بخش خاصی زمینه انحصاریکردن رهبری را نداشته باشد.
* یکی از عمدهترین عوامل ثبات ما این است که روابط مردم با رهبری صمیمی است و این در ادامه هم شدنی نیست، مگر اینکه انتخابات پرشور، فراگیر، همگانی و قابل قبولی با حضور اکثریت مردم اتفاق بیفتد و اگر قابل قبول نباشد، خدشهای بر نظام اسلامی ما وارد میشود.
* اگر شورای نگهبان قانونا درباره کسی نظر منفی دارد، باید بپذیریم. ولی اگر بخواهند حالت باندی را حاکم کنند، به نظرم قابل قبول نیست چرا که این کار در فضای جامعه قابل تشخیص است. یعنی برای مردم هم قابل تشخیص است و رسانهها هم آنقدر وسیع هستند که مخفی نمیماند. فکر میکنم سلامت نیروهای ناظر و مجری برای مردم جزو ضروریترین چیزهایی باشد که نیاز دارند و آنها هم این را درک میکنند.
* الان خطرناک است که مردم را به روند اداره کشور مشکوک کنیم.
* دعوت من از سیدحسن خمینی، رسمی بود. ایشان یادگار امام راحلی هستند که بنیانگذار نظام اسلامی هستند و پیشتازتر از همه، برای انقلاب زحمت کشیدند. هنوز هم کشور را تا حدود زیادی از نورانیت امام زنده نگه میداریم. از لحاظ شخصیتی هم باسواد و هم آشنا به مسائل سیاسی، جهانی، اقتصادی، تاریخی و مصالح کشور هستند. تمام شرایط یک نامزد خبرگان را دارند. قطعا مجتهد هستند چون درس خارج میدهد و شاگردان خوبی هم دارد. به ایشان گفتم که نمیتوانید بیطرف باشید و باید وارد شوید. البته بعضی از دوستانی که با ایشان کار میکنند، میگویند شما سیبل تخریبهای سیاسی نشوید. به نظر من ایشان هم مایل بود و خودشان اعلام حضورکردند.
* اگر آقای روحانی در جلسات مجمع میآمدند، شما و جامعه، عکس یا فیلمش را میدیدید، میگفتید روابط، شفاف و ملموس و محسوس است اما بسیاری از روابط ما رسانهای نیست. در هر موضوعی که من یا ایشان مهم بدانیم، ارتباط برقرار میکنیم و بعضی مسائل را تلفنی و بعضی از مسائل را حضوری مطرح میکنیم. اخیرا به خاطر شرایط خاص اجرای برجام، گفتوگوهای ما بیشتر شده است که مشورت و همکاری میکنیم.
* خودم که رئیسجمهور بودم، چون رئیس مجمع هم بودم، ناچار بودم در جلسات باشم اما دیگران اینگونه نیستند و کار دارند. معمولا پنجشنبهها و جمعهها به مسافرتهای کاری در اقصینقاط کشور میروند و صبح شنبه هم جلسات کاری خودشان را دارند ولی نمایندگان دولت در همه جلسات مجمع هستند که نظرات ایشان را میگویند. البته توقع جامعه این است که روسای قوا در جلسات مجمع که بزرگان کشور جمع میشوند، منظم شرکت کنند.
* (جریان احمدینژاد) پرونده خوبی در افکار عمومی ندارند. اگر آن پروندهها نبود، ممکن بود که برگردند اما پروندههای آنان خیلی بد است و از هیچ جهت، قابل برگشت نیستند. مگر کسانی که منافع اقتصادی، فرهنگی، اداری، سیاسی و باندی داشته باشند. در مجموع به خاطر تجربیات بد 8 سال در ذهن جامعه، زمینه برگشت آنها فعلا نیست تا نسل فعلی، گذشته را فراموش کند. خیلی از پروندههای خاص آن جریان در دست افکار عمومی نیست اما ذهنیت کلی جامعه خیلی منفی است و پروندههای متفاوتی در ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دارند. البته وظیفه رسانههاست که جامعه را آگاه کنند.
* از زمانی براساس اطلاعات موثق فهمیدم که برنامهریزی شده تا با استفاده از گروههای تندروی که بعضی از جناحها دارند، بعضی از مراسم سخنرانیها را به هم بزنند. تریبون نماز جمعه باز است و اگر موضوع و مسالهای حتی بین نمازگزاران مطرح شود، پخش میشود و فورا همه دنیا میفهمند. متوجه شدم که میخواهند از گروههای فشار و قانونشکن در نمازجمعهها هم بیایند. من هم اینگونه میفهمم که امام جمعه باید عادل باشد و یکی از مظاهر عدل هم پرهیز از خودسانسوری است. یعنی اگر آنچه را که میفهمم، به مردم نگویم یا مطالب دیگری بگویم، باید در محضر خدا و پیش وجدانم، جواب بدهم. یکی از وظایف امام جمعه این است که مردم را با شرایط زمان و جامعه آشنا کند و به مردم آگاهی بدهد. تا جایی که میتوانستم، در خطبهها اینگونه عمل میکردم. مخصوصا پس از سال 88 این تصمیم گرفته شد، دیدم در این فضا نمیتوانم آن خطیب جمعهای باشم که حقایق را به صورت هفتهای به مردم بگویم. در آن طرف هم هستند افرادی که از من خوششان نمیآید چون احساس میکردند خطبههای من خیابانها را پر میکند. مخصوصا صحنههای حضور مردم در آخرین خطبه من تجربه خوبی برای آنها شد. البته به من نمیگویند که نیا. هنوز امامجمعه موقت هستم ولی دیگر نمیروم چون نمیخواهم در این شرایط نمازجمعه مردم مخدوش شود که علاوه بر ثواب فردی، یک ثواب جمعی و اجتماعی هم دارد. اوایل، رهبری چند بار به من گفتند و من هم قبول نکردم. الان هم مصلحت نمیدانم. فرض کنید همین هفته به نمازجمعه بروم و خیابانها مثل آخرین خطبه پر شود. در آن شرایط فضا به گونهای بود که محدودیتهایی ایجاد شد که جوابگوی آن همه مردم نبود. حتما دیدید که در میان اخبار آن روز تاریخی که بسیاری از جوانان برای نخستین بار به نمازجمعه آمده بودند، بعضیها افرادی را پیدا کردند که دارند با کفش نماز میخوانند. (با خنده) شاید اگر دوباره بروم، باز مشکلی برای کشور پیش بیاید.
* صداوسیما در حد انتظار نه تنها با دولت نیست، بلکه سعی میکند انتقادات از دولت را به سطح مردم بکشاند. رسانههای مکتوب مثل صداوسیما برد و نفوذ ندارند. رسانههای خارجی هم براساس ذات خود همیشه سعی میکنند منفیهای دولت را به حساب انقلاب بگذارند و پخش کنند. فکر میکنم سیاستهای دولت مشخص است. یکی از موانع بزرگ پیشرفت کشور، تحریمها بود که دولت لغو آن را در دستور کارش گذاشت. البته به همه اعضای کابینه مربوط نیست و وزارت خارجه و رئیسجمهوری مسئول و مشغول هستند. مساله دیگر تورم بود که به سرعت داشت بالا میرفت و اگر ادامه مییافت، معلوم نبود چه اتفاقی میافتاد. برنامه جدی دولت در بعد داخلی جلوگیری از رشد لجامگسیخته تورم بود که انصافا موفق بود و الان رشد آن به یکرقمی رسیده که کار بزرگی است. البته عامه مردم به این مساله توجه ندارند.
* به صورت مکرر با آقای روحانی و اقتصاددانان صحبت کردهام و گفتهام که میتوانیم با اقداماتی، تهدید نقدینگی را به فرصت تبدیل کنیم. اما آنها احتیاج به مطالعه داشتند و میترسیدند که تورم را دوباره بالا ببرد و از این بابت نگرانی داشتند. نقدینگی خیلی زیادی در کشور داریم و خودشان میگویند که 850 هزار میلیارد تومان است. این نقدینگیها به جز بخش کوچکی، بقیه در بانکهاست و جای دیگری نیست. حتی شما با پولی که در بازار، اقلام مورد نیازتان را میخرید، فروشنده پول شما را به بانک میدهد تا زمانی که بخواهد مصرف کند. وقتی مصرف کرد، هر کسی که پول را گرفت، دوباره آن را در بانک میگذارد. بانکها هم به این پولها عمدتا سود میدهند چون الان مردم سرمایهگذاری میکنند. وقتی این پول در بانکها جمع میشود، میتوانیم از آن استفاده بهتری کنیم. پیشنهاد من درباره کارخانههایی بود که در دوره احمدینژاد تعطیل شده که تقریبا نصف کارخانههای ما بوده و نصف شهرکهای صنعتی تعطیل و چراغها خاموش شد و کارگرها، کارمندان و مدیرانشان بیکار شدند. من گفتم شما میتوانید با بانکها برنامهریزی کنید و بخشی از این پول، نه همه پول را برای کسانی که معوق دارند، برنامهریزی کنید و تسهیلاتی بدهید که کارخانه خودشان را راه بیندازند.
* اصول افکارم محکم است و از پیش از انقلاب و از جوانی این افکار را داشتم و الان هم کاملا روی آنها ایستادهام. یکی این است که ما نباید زیر بار استکبار و استعمار برویم و استکبارستیزی جزو مقدمه کتاب من در سرگذشت فلسطین است و این کتاب مربوط به 50 سال قبل است و تفکر آن زمان من بوده است. کتاب امیرکبیر را برای توسعه بخوانید. این افکار من مربوط به سال 38 تا 45 است. من هنوز همان افکار را دارم. باید ارتباط جهانی داشته باشیم، ولی وابستگی نداشته باشیم. در زمان امام (ره) که کمتر کسی جرأت طرح اینگونه موضوعات را داشت، من به امام (ره) نامه نوشتم و حدود 7 مورد مهم را برشمردم و حل آنها را از ایشان تقاضا کردم. با خط خودم نوشتم و تایپ هم نکردم و فقط در یک نسخه هم بود. الان خودم آن نسخه را ندارم ولی دفتر امام (ره) دارد. نزد حاج حسن آقا موجود است. ایشان آن را برای انتشار آماده کرده بود که گفتم یک مقدار صبر کنید. شما میتوانید از آنجا بگیرید و بخوانید. من به امام (ره) نامه نوشتم که شما باید چند موضوع را در زمان حیات خودتان حل کنید و الا بعد از شما، ما نمیتوانیم. یکی درباره آمریکا بود، یکی هم عربستان بود که آن موقع حج تعطیل بود. یکی شورای نگهبان بود که بنبست درست کرده بود که امام (ره) مجمع تشخیص مصلحت نظام را تاسیس کردند. یکی هم جنگ بود. من گفتم که اگر شما جنگ را تمام نکنید، بعد از شما مقدس میشود و هیچکس نمیتواند جنگ را تعطیل کند. هفت تا 10 مساله را در نامه نوشتم. نمیگویم الان منتشر کنید چون نمیخواهم منتشر شود. امام (ره) چند مورد را تایید کردند. پس مساله آمریکا مربوط به الان نیست. ما با آیتالله خامنهای در جلسات متعددی بحث کردیم. در همین اواخر یعنی دو سه سال قبل که با خبرگان خدمت ایشان بودیم، همین مساله مطرح شد و ما بحثهایمان را گفتیم. البته تسلیم نظر ایشان شدم و گفتم این به خاطر ولایت است. گفتم شما حجت ندارید که حرف مرا بپذیرید ولی من پیش خدا حجت دارم و میگویم که رهبرم گفته است و من باید عمل کنم.
* الان دیگر روشن شده که زنها باید به میدان بیایند و میآیند و اگر ما هم نخواهیم، به میدان میآیند. به ویژه در ایران که زنها بعد از مدتی منزوی بودن، الان آگاه شدهاند و کوتاه نمیآیند.
* بعد از برجام که تحریمها برطرف شود، روابط ما با کشورهای منطقه خیلی بهتر میشود. وقتی برجام اجرا شود، خواهید دید و میبینید که همسایه و غیرهمسایه در حال آمدن به ایران هستند. با اجرای برجام میتوانیم به کشورهای نیازمند اسلامی و همسایههایمان کمک فنی و علمی کنیم و ارتباطات دانشگاهی داشته باشیم و خیلی از مسائل و مشکلات را حل کنیم. به نظرم آن حرفها جزو مغالطههای بسیار دروغ است که میگویند.
* محسن در کارگزاران و فاطمه در حزب اعتدال و توسعه عضو هستند و شاید در انتخابات شرکت کنند. من آنها را منع نکردم.
* حضور ما در لبنان، سوریه و امثال اینجاها در مقابل اسراییل است و سیاست ما این است که جبهه مقاومت در مقابل اسراییل را حفظ کنیم. روابط ما با الجزایر و لیبی هم به خاطر همینهاست. من فکر میکنم راه ما روشن است و روسیه به آن صورت در این راه نیست و منافعی دارد ولی فعلا در اینکه باید سوریه را به جایی برسانیم که از این حالت هرج و مرج و کشتار و آوارگی و تخریب نجات پیدا کند، حضور روسیه هم میتواند کمک کند.
* مهدی در زندان است ولی به هر تقدیر از زندان راضی است. برای اینکه در آنجا به امور خود و دیگران میپردازد. او میخواهد دکترایش را تمام کند. مهدی دو دکترای نیمهتمام دارد که یکی در آکسفورد و یکی هم در تهران است. مطالعات فراوانی هم دارد. در آنجا که هست، معمولا فقرای زندانی هستند و به آنها کمک میکند و در حد توان سعی میکند نیازهایشان را مرتفع کند، از ما و رفقایش کمک میگیرد و به آنها کمک میکند. آنها را با هم متحد و همه را سر یک سفره جمع کرده است. زندان هم مشکل دارد و همین الان وسایل گرمایشی زندان خاموش و سرد است و از لحاظ سوخت مشکل دارد که مهدی در حال تلاش است تا مشکل را حل کند. در زندان سرگرم است. خوشبختانه الان زندانیها تلفن دارند و هر وقت که بخواهند، میتوانند تماس بگیرند و ما از او بیاطلاع نیستیم. اخیرا سه روز به او مرخصی دادند که تازه برگشت. آنقدر که برای ما سخت است، برای او سخت نیست و صبر و تحمل میکند.
* مهدی خیلی به پخش دادگاههایش اصرار دارد و حتی میگوید که اگر پخش نکنند، من اعتصاب غذای خشک خواهم کرد. چرا پخش نکنند؟ بالاخره باید روزی آن را پخش کنند، این یک واقعیت و حقیقت تاریخی است. یک دادگاه بوده، حال که خودش مایل است بگذارید مردم بفهمند که جرمش چیست و روشن شود. من هم موافق این هستم که اصرار کنیم تا پخش شود. هیچ متهمی مایل نیست که همهچیزش را به دنیا بگویند ولی ما عاشق این کار هستیم و فکر میکنیم باید همهچیز گفته شود. البته قوه قضائیه فعلا در این خصوص چیزی نگفته اما مهدی اصرار دارد و من جلوی اعتصاب غذایش را گرفتهام. وقتی به زندان میرفت، متنی خواند که صداوسیما پخش کند و حتی تهدید کرد که اگر پخش نکند، ما راه دیگری را برای پخش پیش میگیریم. واقعا یک دادگاه تاریخی و خواندنی است.
* داعش موجود خطرناکی است و حضورش هم به صورت سفید در خیلی از جاها هست. یعنی بذرپاشی میکند و آدمهایی را هم دارد و در ایران هم دارد که بعضیها شناسایی شدند و آنها را گرفتند و بعضیها هم زیرنظر هستند. وزارت اطلاعات خیلی وسیع اینها را زیرنظر دارد اما بعضیها هم شناختهشده نیستند.
* وقتی که صدام حلبچه را بمباران شیمیایی کرد و شهر خودشان را آنگونه کرد، من وقتی آن منظره و کشتهها را دیدم که در پلههای زیرزمین زن، بچه و کودک روی هم ریخته، یا در راه افتاده بودند و دهانشان کف کرده بود و مرده بودند، منظره خیلی بدی بود. ما این منظره را منتشر نکردیم، فیلمهایش هست. من دو روز بعد به آنجا رفتم و آن منظره را دیدم، در آنجا یک دفعه به این فکر افتادم که الان صدام میتواند در تبریز، کرمانشاه و حتی در تهران این بمب را بیندازد. چون آنها آن موقع موشکهای دوربرد داشتند و هواپیماهایشان حتی به نکا هم میرفتند و بمباران میکردند. من دیدم که جنگ ما به جای خطرناکی رسیده است. ما که نمیتوانستیم با مردم عراق آن کارها را کنیم. با خود فکر کردم که چه کار باید بکنیم؟ با آقای روحانی در آنجا بودیم و وقتی که از آنجا بیرون آمدیم، از مرز تا قزوین به هر شهری که میرسیدیم، قبل از رسیدن یا لحظه رسیدن ما، شهر بمباران میشد و وقتی که میرسیدیم، از خرابههای شهر عبور میکردیم. نیمهشب به قزوین رسیده بودیم که در قزوین هم آژیر قرمز پخش میکردند. کار ما در جنگ به اینجا رسیده بود که الحمدلله با تدبیری که شد و امام هم خیلی منطقی برخورد کردند که وقتی سران قوا با منطق اعلام کردند که دیگر نمیتوان با این وضع جنگید، پذیرفتند. چون غربیها، روسیه، چین و همه تصمیم گرفته بودند که ما را آنچنان تحت فشار قرار بدهند که جنگ را ختم کنیم. البته ناامید نبودیم. به همان دلیل خدمت امام (ره) رفتیم و استدلال کردیم و ایشان هم پذیرفتند. من در سختترین شرایط امیدم را به خدا، مردم و زندگی از دست نمیدهم.
آنچه که ما هم میفهمیم و گزارشهایی هم که به ما میدهند، این است که امید مردم در این انتخابات بیشتر از انتخابات دو سه دوره گذشته است. علتش هم این است که در انتخابات قبلی که حضور پیدا کردند، نتیجه گرفتند و باید این را دلیل خوبی بگیریم. به علاوه خیال مردم جمع است چون طرفداران دولت و طرفداران نیروهای فرهیخته میدانند که در این طرف اشکالی وجود ندارد و دیگران هم نمیخواهند در این بخش بیایند. البته آنها هم نمیخواهند این کار بشود. لذا در طرف دیگر محدودیتهایی وجود دارد. امیدوارم در آن طرف هم عقلانیتی حاکم شود که فضای خوب و امن حاضر را به جهت خیالات واهی ناامن نکنند و بگذارند هر چه مردم میخواهند، اتفاق بیفتد. چون اگر این اتفاق بیفتد، امنیت ما پایدار میشود. مسئولان نظارت هم این را درک میکنند و میدانند. امیدم از انتخابات گذشته بیشتر است.
* از جهت عمومیبودن و سالمبودن، انتخابات خبرگان میتواند ضروریتر از مجلس باشد. به این خاطر که باید رهبری عام باشد و بخش خاصی زمینه انحصاریکردن رهبری را نداشته باشد.
* یکی از عمدهترین عوامل ثبات ما این است که روابط مردم با رهبری صمیمی است و این در ادامه هم شدنی نیست، مگر اینکه انتخابات پرشور، فراگیر، همگانی و قابل قبولی با حضور اکثریت مردم اتفاق بیفتد و اگر قابل قبول نباشد، خدشهای بر نظام اسلامی ما وارد میشود.
* اگر شورای نگهبان قانونا درباره کسی نظر منفی دارد، باید بپذیریم. ولی اگر بخواهند حالت باندی را حاکم کنند، به نظرم قابل قبول نیست چرا که این کار در فضای جامعه قابل تشخیص است. یعنی برای مردم هم قابل تشخیص است و رسانهها هم آنقدر وسیع هستند که مخفی نمیماند. فکر میکنم سلامت نیروهای ناظر و مجری برای مردم جزو ضروریترین چیزهایی باشد که نیاز دارند و آنها هم این را درک میکنند.
* الان خطرناک است که مردم را به روند اداره کشور مشکوک کنیم.
* دعوت من از سیدحسن خمینی، رسمی بود. ایشان یادگار امام راحلی هستند که بنیانگذار نظام اسلامی هستند و پیشتازتر از همه، برای انقلاب زحمت کشیدند. هنوز هم کشور را تا حدود زیادی از نورانیت امام زنده نگه میداریم. از لحاظ شخصیتی هم باسواد و هم آشنا به مسائل سیاسی، جهانی، اقتصادی، تاریخی و مصالح کشور هستند. تمام شرایط یک نامزد خبرگان را دارند. قطعا مجتهد هستند چون درس خارج میدهد و شاگردان خوبی هم دارد. به ایشان گفتم که نمیتوانید بیطرف باشید و باید وارد شوید. البته بعضی از دوستانی که با ایشان کار میکنند، میگویند شما سیبل تخریبهای سیاسی نشوید. به نظر من ایشان هم مایل بود و خودشان اعلام حضورکردند.
* اگر آقای روحانی در جلسات مجمع میآمدند، شما و جامعه، عکس یا فیلمش را میدیدید، میگفتید روابط، شفاف و ملموس و محسوس است اما بسیاری از روابط ما رسانهای نیست. در هر موضوعی که من یا ایشان مهم بدانیم، ارتباط برقرار میکنیم و بعضی مسائل را تلفنی و بعضی از مسائل را حضوری مطرح میکنیم. اخیرا به خاطر شرایط خاص اجرای برجام، گفتوگوهای ما بیشتر شده است که مشورت و همکاری میکنیم.
* خودم که رئیسجمهور بودم، چون رئیس مجمع هم بودم، ناچار بودم در جلسات باشم اما دیگران اینگونه نیستند و کار دارند. معمولا پنجشنبهها و جمعهها به مسافرتهای کاری در اقصینقاط کشور میروند و صبح شنبه هم جلسات کاری خودشان را دارند ولی نمایندگان دولت در همه جلسات مجمع هستند که نظرات ایشان را میگویند. البته توقع جامعه این است که روسای قوا در جلسات مجمع که بزرگان کشور جمع میشوند، منظم شرکت کنند.
* (جریان احمدینژاد) پرونده خوبی در افکار عمومی ندارند. اگر آن پروندهها نبود، ممکن بود که برگردند اما پروندههای آنان خیلی بد است و از هیچ جهت، قابل برگشت نیستند. مگر کسانی که منافع اقتصادی، فرهنگی، اداری، سیاسی و باندی داشته باشند. در مجموع به خاطر تجربیات بد 8 سال در ذهن جامعه، زمینه برگشت آنها فعلا نیست تا نسل فعلی، گذشته را فراموش کند. خیلی از پروندههای خاص آن جریان در دست افکار عمومی نیست اما ذهنیت کلی جامعه خیلی منفی است و پروندههای متفاوتی در ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دارند. البته وظیفه رسانههاست که جامعه را آگاه کنند.
* از زمانی براساس اطلاعات موثق فهمیدم که برنامهریزی شده تا با استفاده از گروههای تندروی که بعضی از جناحها دارند، بعضی از مراسم سخنرانیها را به هم بزنند. تریبون نماز جمعه باز است و اگر موضوع و مسالهای حتی بین نمازگزاران مطرح شود، پخش میشود و فورا همه دنیا میفهمند. متوجه شدم که میخواهند از گروههای فشار و قانونشکن در نمازجمعهها هم بیایند. من هم اینگونه میفهمم که امام جمعه باید عادل باشد و یکی از مظاهر عدل هم پرهیز از خودسانسوری است. یعنی اگر آنچه را که میفهمم، به مردم نگویم یا مطالب دیگری بگویم، باید در محضر خدا و پیش وجدانم، جواب بدهم. یکی از وظایف امام جمعه این است که مردم را با شرایط زمان و جامعه آشنا کند و به مردم آگاهی بدهد. تا جایی که میتوانستم، در خطبهها اینگونه عمل میکردم. مخصوصا پس از سال 88 این تصمیم گرفته شد، دیدم در این فضا نمیتوانم آن خطیب جمعهای باشم که حقایق را به صورت هفتهای به مردم بگویم. در آن طرف هم هستند افرادی که از من خوششان نمیآید چون احساس میکردند خطبههای من خیابانها را پر میکند. مخصوصا صحنههای حضور مردم در آخرین خطبه من تجربه خوبی برای آنها شد. البته به من نمیگویند که نیا. هنوز امامجمعه موقت هستم ولی دیگر نمیروم چون نمیخواهم در این شرایط نمازجمعه مردم مخدوش شود که علاوه بر ثواب فردی، یک ثواب جمعی و اجتماعی هم دارد. اوایل، رهبری چند بار به من گفتند و من هم قبول نکردم. الان هم مصلحت نمیدانم. فرض کنید همین هفته به نمازجمعه بروم و خیابانها مثل آخرین خطبه پر شود. در آن شرایط فضا به گونهای بود که محدودیتهایی ایجاد شد که جوابگوی آن همه مردم نبود. حتما دیدید که در میان اخبار آن روز تاریخی که بسیاری از جوانان برای نخستین بار به نمازجمعه آمده بودند، بعضیها افرادی را پیدا کردند که دارند با کفش نماز میخوانند. (با خنده) شاید اگر دوباره بروم، باز مشکلی برای کشور پیش بیاید.
* صداوسیما در حد انتظار نه تنها با دولت نیست، بلکه سعی میکند انتقادات از دولت را به سطح مردم بکشاند. رسانههای مکتوب مثل صداوسیما برد و نفوذ ندارند. رسانههای خارجی هم براساس ذات خود همیشه سعی میکنند منفیهای دولت را به حساب انقلاب بگذارند و پخش کنند. فکر میکنم سیاستهای دولت مشخص است. یکی از موانع بزرگ پیشرفت کشور، تحریمها بود که دولت لغو آن را در دستور کارش گذاشت. البته به همه اعضای کابینه مربوط نیست و وزارت خارجه و رئیسجمهوری مسئول و مشغول هستند. مساله دیگر تورم بود که به سرعت داشت بالا میرفت و اگر ادامه مییافت، معلوم نبود چه اتفاقی میافتاد. برنامه جدی دولت در بعد داخلی جلوگیری از رشد لجامگسیخته تورم بود که انصافا موفق بود و الان رشد آن به یکرقمی رسیده که کار بزرگی است. البته عامه مردم به این مساله توجه ندارند.
* به صورت مکرر با آقای روحانی و اقتصاددانان صحبت کردهام و گفتهام که میتوانیم با اقداماتی، تهدید نقدینگی را به فرصت تبدیل کنیم. اما آنها احتیاج به مطالعه داشتند و میترسیدند که تورم را دوباره بالا ببرد و از این بابت نگرانی داشتند. نقدینگی خیلی زیادی در کشور داریم و خودشان میگویند که 850 هزار میلیارد تومان است. این نقدینگیها به جز بخش کوچکی، بقیه در بانکهاست و جای دیگری نیست. حتی شما با پولی که در بازار، اقلام مورد نیازتان را میخرید، فروشنده پول شما را به بانک میدهد تا زمانی که بخواهد مصرف کند. وقتی مصرف کرد، هر کسی که پول را گرفت، دوباره آن را در بانک میگذارد. بانکها هم به این پولها عمدتا سود میدهند چون الان مردم سرمایهگذاری میکنند. وقتی این پول در بانکها جمع میشود، میتوانیم از آن استفاده بهتری کنیم. پیشنهاد من درباره کارخانههایی بود که در دوره احمدینژاد تعطیل شده که تقریبا نصف کارخانههای ما بوده و نصف شهرکهای صنعتی تعطیل و چراغها خاموش شد و کارگرها، کارمندان و مدیرانشان بیکار شدند. من گفتم شما میتوانید با بانکها برنامهریزی کنید و بخشی از این پول، نه همه پول را برای کسانی که معوق دارند، برنامهریزی کنید و تسهیلاتی بدهید که کارخانه خودشان را راه بیندازند.
* اصول افکارم محکم است و از پیش از انقلاب و از جوانی این افکار را داشتم و الان هم کاملا روی آنها ایستادهام. یکی این است که ما نباید زیر بار استکبار و استعمار برویم و استکبارستیزی جزو مقدمه کتاب من در سرگذشت فلسطین است و این کتاب مربوط به 50 سال قبل است و تفکر آن زمان من بوده است. کتاب امیرکبیر را برای توسعه بخوانید. این افکار من مربوط به سال 38 تا 45 است. من هنوز همان افکار را دارم. باید ارتباط جهانی داشته باشیم، ولی وابستگی نداشته باشیم. در زمان امام (ره) که کمتر کسی جرأت طرح اینگونه موضوعات را داشت، من به امام (ره) نامه نوشتم و حدود 7 مورد مهم را برشمردم و حل آنها را از ایشان تقاضا کردم. با خط خودم نوشتم و تایپ هم نکردم و فقط در یک نسخه هم بود. الان خودم آن نسخه را ندارم ولی دفتر امام (ره) دارد. نزد حاج حسن آقا موجود است. ایشان آن را برای انتشار آماده کرده بود که گفتم یک مقدار صبر کنید. شما میتوانید از آنجا بگیرید و بخوانید. من به امام (ره) نامه نوشتم که شما باید چند موضوع را در زمان حیات خودتان حل کنید و الا بعد از شما، ما نمیتوانیم. یکی درباره آمریکا بود، یکی هم عربستان بود که آن موقع حج تعطیل بود. یکی شورای نگهبان بود که بنبست درست کرده بود که امام (ره) مجمع تشخیص مصلحت نظام را تاسیس کردند. یکی هم جنگ بود. من گفتم که اگر شما جنگ را تمام نکنید، بعد از شما مقدس میشود و هیچکس نمیتواند جنگ را تعطیل کند. هفت تا 10 مساله را در نامه نوشتم. نمیگویم الان منتشر کنید چون نمیخواهم منتشر شود. امام (ره) چند مورد را تایید کردند. پس مساله آمریکا مربوط به الان نیست. ما با آیتالله خامنهای در جلسات متعددی بحث کردیم. در همین اواخر یعنی دو سه سال قبل که با خبرگان خدمت ایشان بودیم، همین مساله مطرح شد و ما بحثهایمان را گفتیم. البته تسلیم نظر ایشان شدم و گفتم این به خاطر ولایت است. گفتم شما حجت ندارید که حرف مرا بپذیرید ولی من پیش خدا حجت دارم و میگویم که رهبرم گفته است و من باید عمل کنم.
* الان دیگر روشن شده که زنها باید به میدان بیایند و میآیند و اگر ما هم نخواهیم، به میدان میآیند. به ویژه در ایران که زنها بعد از مدتی منزوی بودن، الان آگاه شدهاند و کوتاه نمیآیند.
* بعد از برجام که تحریمها برطرف شود، روابط ما با کشورهای منطقه خیلی بهتر میشود. وقتی برجام اجرا شود، خواهید دید و میبینید که همسایه و غیرهمسایه در حال آمدن به ایران هستند. با اجرای برجام میتوانیم به کشورهای نیازمند اسلامی و همسایههایمان کمک فنی و علمی کنیم و ارتباطات دانشگاهی داشته باشیم و خیلی از مسائل و مشکلات را حل کنیم. به نظرم آن حرفها جزو مغالطههای بسیار دروغ است که میگویند.
* محسن در کارگزاران و فاطمه در حزب اعتدال و توسعه عضو هستند و شاید در انتخابات شرکت کنند. من آنها را منع نکردم.
* حضور ما در لبنان، سوریه و امثال اینجاها در مقابل اسراییل است و سیاست ما این است که جبهه مقاومت در مقابل اسراییل را حفظ کنیم. روابط ما با الجزایر و لیبی هم به خاطر همینهاست. من فکر میکنم راه ما روشن است و روسیه به آن صورت در این راه نیست و منافعی دارد ولی فعلا در اینکه باید سوریه را به جایی برسانیم که از این حالت هرج و مرج و کشتار و آوارگی و تخریب نجات پیدا کند، حضور روسیه هم میتواند کمک کند.
* مهدی در زندان است ولی به هر تقدیر از زندان راضی است. برای اینکه در آنجا به امور خود و دیگران میپردازد. او میخواهد دکترایش را تمام کند. مهدی دو دکترای نیمهتمام دارد که یکی در آکسفورد و یکی هم در تهران است. مطالعات فراوانی هم دارد. در آنجا که هست، معمولا فقرای زندانی هستند و به آنها کمک میکند و در حد توان سعی میکند نیازهایشان را مرتفع کند، از ما و رفقایش کمک میگیرد و به آنها کمک میکند. آنها را با هم متحد و همه را سر یک سفره جمع کرده است. زندان هم مشکل دارد و همین الان وسایل گرمایشی زندان خاموش و سرد است و از لحاظ سوخت مشکل دارد که مهدی در حال تلاش است تا مشکل را حل کند. در زندان سرگرم است. خوشبختانه الان زندانیها تلفن دارند و هر وقت که بخواهند، میتوانند تماس بگیرند و ما از او بیاطلاع نیستیم. اخیرا سه روز به او مرخصی دادند که تازه برگشت. آنقدر که برای ما سخت است، برای او سخت نیست و صبر و تحمل میکند.
* مهدی خیلی به پخش دادگاههایش اصرار دارد و حتی میگوید که اگر پخش نکنند، من اعتصاب غذای خشک خواهم کرد. چرا پخش نکنند؟ بالاخره باید روزی آن را پخش کنند، این یک واقعیت و حقیقت تاریخی است. یک دادگاه بوده، حال که خودش مایل است بگذارید مردم بفهمند که جرمش چیست و روشن شود. من هم موافق این هستم که اصرار کنیم تا پخش شود. هیچ متهمی مایل نیست که همهچیزش را به دنیا بگویند ولی ما عاشق این کار هستیم و فکر میکنیم باید همهچیز گفته شود. البته قوه قضائیه فعلا در این خصوص چیزی نگفته اما مهدی اصرار دارد و من جلوی اعتصاب غذایش را گرفتهام. وقتی به زندان میرفت، متنی خواند که صداوسیما پخش کند و حتی تهدید کرد که اگر پخش نکند، ما راه دیگری را برای پخش پیش میگیریم. واقعا یک دادگاه تاریخی و خواندنی است.
* داعش موجود خطرناکی است و حضورش هم به صورت سفید در خیلی از جاها هست. یعنی بذرپاشی میکند و آدمهایی را هم دارد و در ایران هم دارد که بعضیها شناسایی شدند و آنها را گرفتند و بعضیها هم زیرنظر هستند. وزارت اطلاعات خیلی وسیع اینها را زیرنظر دارد اما بعضیها هم شناختهشده نیستند.
* وقتی که صدام حلبچه را بمباران شیمیایی کرد و شهر خودشان را آنگونه کرد، من وقتی آن منظره و کشتهها را دیدم که در پلههای زیرزمین زن، بچه و کودک روی هم ریخته، یا در راه افتاده بودند و دهانشان کف کرده بود و مرده بودند، منظره خیلی بدی بود. ما این منظره را منتشر نکردیم، فیلمهایش هست. من دو روز بعد به آنجا رفتم و آن منظره را دیدم، در آنجا یک دفعه به این فکر افتادم که الان صدام میتواند در تبریز، کرمانشاه و حتی در تهران این بمب را بیندازد. چون آنها آن موقع موشکهای دوربرد داشتند و هواپیماهایشان حتی به نکا هم میرفتند و بمباران میکردند. من دیدم که جنگ ما به جای خطرناکی رسیده است. ما که نمیتوانستیم با مردم عراق آن کارها را کنیم. با خود فکر کردم که چه کار باید بکنیم؟ با آقای روحانی در آنجا بودیم و وقتی که از آنجا بیرون آمدیم، از مرز تا قزوین به هر شهری که میرسیدیم، قبل از رسیدن یا لحظه رسیدن ما، شهر بمباران میشد و وقتی که میرسیدیم، از خرابههای شهر عبور میکردیم. نیمهشب به قزوین رسیده بودیم که در قزوین هم آژیر قرمز پخش میکردند. کار ما در جنگ به اینجا رسیده بود که الحمدلله با تدبیری که شد و امام هم خیلی منطقی برخورد کردند که وقتی سران قوا با منطق اعلام کردند که دیگر نمیتوان با این وضع جنگید، پذیرفتند. چون غربیها، روسیه، چین و همه تصمیم گرفته بودند که ما را آنچنان تحت فشار قرار بدهند که جنگ را ختم کنیم. البته ناامید نبودیم. به همان دلیل خدمت امام (ره) رفتیم و استدلال کردیم و ایشان هم پذیرفتند. من در سختترین شرایط امیدم را به خدا، مردم و زندگی از دست نمیدهم.