به گزارش گروه روی خط رسانه خبرگزاری برنا، حسین نقاشی فعال دانشجویی عضو شورای مرکزی حزب «اتحاد ملت ایران اسلامی» است. او در کارنامهاش دبیری انجمن اسلامی دانشجویان تهران و علوم پزشکی تهران را دارد و در حال حاضر به عنوان یکی از سرشناسترین فعالان سابق دانشجویی شناخته میشود. نقاشی به عنوان یکی از فعالان دانشجویی اصلاحطلب سالهای متمادی در جنبش دانشجویی فعالیت داشته و تجارب زیادی در این باره دارد. به مناسبت روز دانشجو، «باران» در مصاحبه با حسین نقاشی به تبیین و تحلیل جنبش دانشجویی امروز و دیروز پرداختهاست.
بهطور کلی وضعیت کنونی جنبش دانشجویی نسبت به گذشته را چگونه ارزیابی میکنید؟
در دههی گذشته، مشخصاً از اوایل دههی هفتاد تا اوایل دههی هشتاد، همکاری دانشگاهیانی که سابقهی حضور در جبهه و تشکلهای دانشجویی را داشتند با دانشجویان جدیدالورود، موجب میشد که سطح فعالیتهای دانشجویی بالاتر باشد. یعنی همکاری جوانترها در کنار اشخاصی که مجرب بودند و به ویژه تجربهی مهمی چون جنگ تحمیلی داشتند، دغدغهها را کیفیتر میکرد. یک نکتهی دیگر نیز در این میان هست، و آن اینکه در میانهی دههی هفتاد و پس از به روی کار آمدن دولت سیدمحمد خاتمی، فضای دانشگاه بهشدت سیاسیتر شد و قاعدتاً شدت فعالیت سیاسی و فرهنگی پس از تحول دوم خرداد گسترش یافت. به ویژه اینکه آقای خاتمی با سیاست توسعهمحوری و پذیرش تکثر در در دانشگاهها، بستر گسترش فعالیتها را فراهم کرد؛ و نتیجهی آن چیزی جز گسترش فعالیتهای دانشجوییِ سیاسی، فرهنگی، صنفی و بهبود در نشریات دانشجویی نبود. از دل همین گشودگی فضای سیاسی و فرهنگی در دانشگاهها، اصلی مهم به نام «تشکلیابی» تبیین شد. البته این اصل محدود به دانشجویان اصلاحطلب و دموکراسیخواه نبود و دانشجویان محافظهکار و اصولگرا نیز دارای تعدد و تنوع شدند. به عنوان مثال «اتحادیهی انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل» در دورهی اصلاحات مجوز گرفت، «جنبش عدالتخواه» به همین صورت، «جامعهی اسلامی» گسترش یافت و بسیج دانشجویی نیز به همین ترتیب نسبتاً گسترش فعالیت داشت. عملاً فضایی که دولت خاتمی در فضای وزارت علوم و وزارت بهداشت به وجود آورد، موجب گستردگی و عمقبخشی به فعالیتهای فرهنگی، سیاسی، صنفی و نشریاتی شد. طبعاً چنین حمایتهایی موجب افزایش شدید عمق و گسترهی فعالیتها میشود.
به تشکلیابی در معنای عام اشاره کردید. بعد از دوران اصلاحات و در دوران هشتسالهی دولت احمدینژاد فضا بستهتر شد. امروزه دانشجویان قصد دارند به آن فضا برگردند و دوباره روزهای اوج را تجربه کنند. به نظر شما پرداختن به چه موضوعاتی موجب میشود که کیفیت فعالیت دانشجویی بهتر شود، و در عین حال فضا را بازتر کند و فعالیت دانشجویی را گسترش دهد؟
یکی از مشکلاتی که در دوران اصلاحات و تا اواسط دههی هشتاد بر انجمنهای اسلامی و تشکلهای دانشجویی چیرگی داشت، تکبعدی بودن و پرداختنِ صرف به مباحث سیاسی بود. دانشجویان آن زمان گمان میبردند که نیاز است در گسترهی وسیع کشوری تاثیرگذار باشند و تحول ایجاد کنند، و ضمن آن با هر بحث غیرسیاسی با نگاه تحقیرآمیز برخورد میکردند.
دانشجویان گمان میبردند که تشکلی مثل انجمن اسلامی صرفاً در چارچوب سیاسی تعریف میشود، و البته باید خاطرنشان کرد که این نگرش یک ایراد تاریخی نیز دارد؛ چرا که انجمنهای اسلامی دانشجویان تشکلهایی عقیدتی- سیاسی بودند و عملاً بستر فرهنگی در آنها پررنگتر بود و دانشجویان از منظر تبلیغ دینداریِ نواندیشانه وارد کارکردهای سیاسی میشدند. از این موضوع که بگذریم، باید گفت که تشکلهای دانشجویی کارکردهای دیگری نیز دارند و بحث دربارهی ساختارهای سیاسی نباید موجب بیمعنا شدن بحث در چارچوب فرهنگ و یا موضوعات اجتماعی و علمی شود. یکی از نقدهای وارد به فعالیتهای آن دوران، تکبعدی بودن در رابطه با سیاست است. اما دربارهی زمان حال، به نظرم در کنار مباحث سیاسی اصلاحطلبانه در مسائل سیاسی کشور، باید به چهار مفهوم دیگر نیز توجه کرد. باید با انواع فساد و تبعیض مبارزه کرد و از دموکراسیخواهی دفاع کرد، و البته بحث محیط زیست نیز حائز اهمیت است. در رابطه با فساد میتوان به بورسیههای غیرقانونی، تقلبی و فاسد بودن آثار علمی، و فسادهای اقتصادی و سیاسی جامعه اشاره کرد. در رابطه با تبعیض میتوان به بحث فقر در عرصهی اجتماع، و بحث حمایتهای تبعیضآمیز از برخی گروهها اشاره کرد. دربارهی بحث محیط زیست نیز از این جهت که تمام حیات ما و نسلهای بعد در گرو وجود یک محیط قابلِ زیست است، فعالان دانشجویی باید دربارهی آن حساس باشند و موضع بگیرند. دربارهی بحث دموکراسیخواهی نیز دانشجویان حق دارند که نصب و نقد و عزل کارگزاران سیاسی را مورد ارزیابی و توجه قرار دهندو در کنار این حق باید بحث آزادیهای عمومی و فردی را پاس داشت و فعالان دانشجویی و تشکلهای دانشجویی اصلاحطلب باید به آن توجه داشته باشند.
در رابطه با ارتباط و پیوند جنبش دانشجویی با جریانهای اجتماعی و مدنی توضیح فرمودید، حال به مسالهی ارتباط با سیاست بپردازیم. عباس عبدی در روز دانشجوی سال 91 دربارهی ارتباط احزاب و جنبش دانشجویی گفت که هرچه احزاب فعالتر شوند و کالای سیاسی تولید کنند، حضور دانشجو کمرنگتر میشود. تحلیلتان راجع به این گفته چیست؟ رابطهی فعالان دانشجویی با احزاب و گروههای سیاسی باید چگونه باشد؟
در رابطه با بحث آقای عبدی، این نگرش وجود دارد که چنانچه احزاب سیاسی فعالتر باشند و امکان عضوگیری و سازماندهی فراگیر داشته باشند، نیازی نیست که تشکلهای دانشجویی بار اصلی عمل سیاسی را به عهده بگیرند و متعاقب این امر در برخی زمانهای حاد و آشفتگیهای سیاسی بیشترین هزینهها را بپردازند. یعنی اگر احزاب کارکرد خود را داشتهباشند این هزینه بر گردن فعالان دانشجویی نمیافتد. در یک وضعیت سیاسی نرمال که ساختار همسان و همگن باشد، احزاب جایگاه خودشان را دارند و از میان دانشجویان یارگیری میکنند و دانشگاه ساختار آکادمیک خود را حفظ میکند. نکتهی اصلی اینجاست که وقتی تشکلهای دانشجویی در نوک پیکانِ اعتراض به روندهای سیاسی معیوب در کشور قرار میگیرند، بیشترین هزینه را نیز میپردازند. دانشجوها در حدود سنی که در مقاطع کارشناسی یا حتی کارشناسی ارشد هستند، به دلیل عدم انباشت تجربهی سیاسی و نبود دانش لازم برای تحلیل وقایع و تبیین استراتژیها و تاکتیکها، دچار اشتباهات میشوند؛ و وقتی درگیر یک جنبش عمومی میشوند، طبیعتاً به دلیل نبود دو عامل دانش و تجربه ممکن است دچار اشتباهات بزرگ شوند. و این اشتباهات به خودشان و فضای جنبش آسیب وارد میکند. در یک ساختار سیاسی متوازن که تحزب وجود دارد، وظیفهی تشکلها و فعالان دانشجویی از عملگرایی و پراتیک سیاست به عرصهی نقد علمی و رصدگری تغییر مییابد.
به هزینههای جنبش دانشجویی اشاره کردید. چگونه میتوان مواردی را که هزینهشان به فایدهشان می ارزد، تبیین کرد؟ به عنوان مثال اخیراً در دانشگاه یاسوج، طیف تندرو، به خانم آذر منصوری حمله کردند و هزینههایی را برای جنبش دانشجویی اصلاحطلب ایجاد کردند. این هزینهها و تشخیص مواردی که باید هزینه داده شود چگونه تبیین میشود؟
به واسطهی نزدیک شدن به انتخابات مملکت نیاز به یک صبوری و آرامش فعال دارد، آرامشی که جریانات سیاسی بتوانند برنامههای انتخاباتیشان را تبیین کنند. با این حال، جریانهای اصولگرای تندرو به دنبال آرامش قبرستانی هستند. یعنی جریانات مخالف در سکوت و کمای سیاسی بهسر ببرند و خودشان با استفاده از تریبونهایی که دارند فعالیت انتخاباتی داشتهباشند و مجدداً کرسیهای مجلس را در یک فضای یکطرفه به دست آورند. نوع رفتار سیاسیای که در مجالس پیشین و چهارسال گذشته از اصولگرایان سر زده، به ویژه دربارهی مسئلهی توافق هستهای و حمایتهایی که از تیپ رفتار آقای احمدینژاد دارند، موجب شدهاست که قشر متوسط و تحصیلکردهی ایران نسبت به آنها زاویه داشتهباشد. آنها از این بحث در هراس هستند و تلاش میکنند تا سخنرانیهای قانونی را دچار تنش کنند، چرا که این طیف عملاً بحرانزی هستند و چنانچه نتوانند آرامش قبرستانی ایجاد کنند، به دنبال بحرانی کردن فضا و ایجاد رعب و وحشت خواهند بود. در این مواقع فعالان دانشجویی باید مقاومت بکنند و به دنبال مطالبات قانونی خودشان باشند و از قانون حمایت کنند. همچنین از طریق قانون باید امنیت لازم برای برگزاری نشستهای سیاسی-فرهنگی در فضای دانشگاه را از طریق مطالبهگری از همهی مسئولان خواستار شوند.
به عنوان سوال آخر، لطفاً به تشریح چگونگی ایفای نقش و کنشگری جنبش دانشجویی در انتخابات اسفندماه بپردازید.
به نظر من فعالان دانشجویی تا زمانی که در دانشگاه هستند، نباید فضای تشکلهایشان را رها کنند و نباید به فعالیت حزبی بپردازند؛ و فعالیت دانشجویی فضایی مناسب برای تجربهاندوزی است. البته این به معنای قطع رابطه با فعالان سیاسی و احزاب نیست. باید با احزاب در ارتباط باشند و این موجب افزایش دانش دانشجویان خواهد شد. به نظر من فعالان تشکل های دانشجو نباید به سمت عضویت رسمی در احزاب برود و زمینهی ورود به احزاب برای پس از دانشگاه است. دربارهی بحث انتخابات، خط فکری تشکلهای فرهنگی-سیاسی و نشریات دانشجویی طبعاً به خط فکری یکی از جریانهای سیاسی کلان نزدیک است. انتخابات برههی حساسی است که تب سیاستورزی به اوج میرسد و فعالان دانشجویی باید در این برهه فعالیت لازم را انجام دهند و با مطرح کردن مطالبات دانشجویی و ملیشان، با جریانهایی که از نظر فکری به آنها نزدیکتر هستند در راستای تحقق این مطالبات گام بردارند. همچنین میتوانند با نقد جریانهای رقیب، یا حمایت گفتمانی از جریانهای همسو به فعالیت بپردازند. اما تشکل یا نشریهی دانشجویی نباید ستاد انتخاباتی هیچیک از جریانات باشد و باید استقلال نسبی را حفظ بکنند. البته این استقلال مغایرتی با دعوت از اشخاص سیاسی و فرهنگی به دانشگاهها ندارد.