سرای عبرت: مرگ، به شیطنت‌ نوجوان دورودی پایان داد

|
۱۳۹۴/۱۲/۱۲
|
۱۵:۳۸:۱۳
| کد خبر: ۳۸۰۱۳۹
سرای عبرت: مرگ، به شیطنت‌ نوجوان دورودی پایان داد
نوجوان 13ساله که به علت ارتکاب قتل دستگیر شده اذعان کرد: شیطنت و آزار و اذیت، باعث فوت پسر دائی‌ام شد.
به گزارش خبرگزاری برنا از لرستان ، "حسین" نوجوان 13 ساله فرزند سوم خانواده با 2 برادر و یک خواهر به همراه مادرش، تحت حمایت پدر‌بزرگ زندگی را می‌گذارند.
او در کلاس دوم راهنمایی مشغول به تحصیل است و 4 سال پیش پدر را در اثر سانحه تصادف از دست داد و هم اینک در خانه‌ی اجاره‌ای در روستا و با حقوق مستمری پدر‌برزگ و کار و فعالیت مادر زندگی می‌کند.
نوجوان 13 ساله به همراه مادرش در اتاق مشاوره و مددکار اجتماعی کلانتری 11 دورود حضور پیدا کرد و با گریه شروع به تعریف ماجرا می‌کند...
 روز یک‌شنبه دوم اسفند‌ماه 1394 همراه عمویم جهت تعمیر تبلت من که خراب شده بود از روستا به شهر آمدیم و بعداز ظهر به منزل سرای عبرت: مرگ، به شیطنت‌ نوجوان دورودی پایان دادمادر‌برزگ رفتیم. به خاطر دل‌دردی که داشتم حاج‌خانم قرص مسکنی به من داد خوردم و پس از یک ساعت حالم خوب شد. بزرگ‌ترها مشغول به صحبت و خوش و بش بودند من هم گفتم می‌خواهم به خانه‌ی "شایان" بروم زیرا مدتی است او را ندید‌ه‌ام‌.
شایان 12 سالش دارد و کلاس اول راهنمایی و پسر دائی من است. او بین فامیل به شیطنت و بازیگوشی مشهور است. وقتی درب منزل شایان رسیدم هوا رو به تاریکی بود. او داشت با بچه‌های کوچه‌شان ترقه‌بازی می‌کرد، به محض دیدن من ترقه‌ای را روشن و به طرفم پرتاب کرد. من هم سریع آن را برداشته و به طرف خودش پرتاب کردم که نزدیک صورتش منفجر شد.
شایان در حضور برادر برزگش "سیامک" اقدام به پرتاب ترقه کرد و از منفجر شدن ترقه جلو صورتش عصبانی شد، لذا ترقه‌ی دیگری را روشن و قصد پرتاب آن به سمت مرا داشت که متاسفانه داخل دستش منفجر شد از آن‌جائی که شایان به شیطنت و آزار و اذیت کردن دیگران شهرت دارد با خشم زیاد و به قصد انتقام‌جوئی به دنبال من افتاد. ناچارا من هم به داخل خانه سیامک برادر بزرگ‌تراو فرار کردم. سیامک مرا گرفت و گفت بیا برو بیرون تا شایان اذیتت نکند.
 در همین حین شایان چاقو به دست جلوی درب خروجی سالن جلو مرا گرفت. من با لگد به او زدم تا فرار کنم اما شایان چاقو را به طرفم پرتاب کرد که من جا خالی دادم و چاقو به ساعد سیامک خورد.
پدر و مادر شایان و سیامک در خانه نبودند. در همین حین شایان به آشپزخانه رفت و چاقوی میوه‌خوری برداشت و قصد حمله به من را داشت. سیامک جلوی او را گرفت. شایان چاقو در دست بالا پرید تا با مشت و لگد به سر من بزند در این کش و قوس چاقوی میوه‌خوری در دستش به صورت کاملا تصادفی و غیرعمدی به پهلوی خود شایان فرو رفت و افتاد.
من و سیامک که حسابی ترسیده بودیم چاقو را از پهلویش بیرون کشیدیم و شایان را به داخل حیاط آوردیم و با داد و فریاد ما، همسایه‌ها به اورژانس 115زنگ زدند. آن‌ها شایان را به بیمارستان بردند و به پیشنهاد سیامک چاقو و محل ریخته شدن خون شایان را شسته تا اعضای خانواده‌شان نبیند. شب ساعت 23 خبر دادند شایان به دلیل خونریزی زیاد فوت کرده است و ماوران مرا به عنوان قاتل دستگیر و به کلانتری آوردند.
اظهارات مادر نوجوان:
زن 40 ساله که ظاهرش نشان از غم و اندوه و فشار سخت زندگی او را خمیده کرده با حضور در دفتر مشاوره کلانتری گفت: چهار بچه دارم 3 پسر و یک دختر، 4 سال پیش شوهرم که کارگر فصلی بود در اثر سانحه تصادف فوت کرده و من به سختی خرج و مخارج زندگی و تحصیل بچه‌هایم را در می‌آورم و چشم امیدم اول به خدا و سپس به مستمری حقوق بازنشستگی مرحوم پدرم می‌باشد، اما زندگی خیلی سخت است و هم اکنون در روستا و در خانه مستاجری روزگار می‌گذرانم.
زن دلشکسته  اظهار نمود: تمام سعی و تلاشم بر این بوده برای فرزندانم کم نگذارم و فوت پدرشان تاثیری در تربیت آن‌ها نداشته باشد. هم برای‌شان پدرم بودم و هم مادر.
حسین بچه‌ی درس‌خوان و مودبی است، نمی‌دانم چرا این طور شد. او به همراه عمویش برای تعمیر تبلت به شهر آمده و با برادرزداه‌ام شایان هم‌سن و سال است و برای بازی کردن پیش او رفته است که متاسفانه این اتفاق ناگوار افتاده و شایان مرده است. نمی‌دانم چطور نگاه برادر و زن برادرم کنم؟!
هشدارهای پیش‌گیرانه‌:
آموزش مهارت‌های اجتماعی و ارتباط بین‌فردی مناسب به فرزندان‌، آموزش کنترل خشم‌، شناسایی و کنترل محسوس و نامحسوس افرادی که به عنوان دوست و هم‌بازی با فرزندان رفت و آمد می‌کنند‌، آگاهی‌بخشی به فرزندان نسبت به تنظیم روابط‌شان با دوستانی که صلاحیت اخلاقی و اجتماعی ندارند، می‌تواند در پیشگیری از این‌گونه حوداث موثر باشد.

 

نظر شما