نامرد نیستم و هنوز ملیپوشان مثل برادرانم هستند
درست است من به اردوی تیمملی دعوت نشدم و کنار آمدن با این قضیه آسان نیست اما من عادت ندارم وقتی هستم از همه تعریف کنم و هر وقت به دلایلی کنار گذاشته میشوم پشت سر آدمها صحبت کنم. دور از مردانگی است و هنوز هم بازیکنان تیمملی را مثل برادرانم دوست دارم. ما 14 سال است کنار هم اردوهایی را گذراندهایم و حالا اگر نباشم به من سخت میگذرد اما حالا فقط میتوانم برای موفقیت تیمملی در المپیک دعا کنم.
دخترهای من به ظریف میگویند "عمو"
برای مثال در آن تیم شاید فرهاد ظریف نزدیکترین رقیب من باشد اما هر وقت حتی او را در تلویزیون نشان میدهند، دخترهای من بلند صدا میکنند "عموفرهاد، عموفرهاد". وقتی بچههای من به نزدیکترین رقیب من عمو میگویند پس من هم باید مثل برادر با آنها رفتار کنم و این شامل حال تمام بازیکنان تیمملی می شود. سعید معروف، حمزه زرینی، محمد موسوی، فرهاد قائمی، مجتبی میرزاجانپور و بسیاری دیگر واقعا مثل برادران من هستند و مهمتر از همه اینکه میلاد عبادیپور را مثل بچه خودم دوست دارم پس چطور میتوانم دلم را با این تیم همراه نکنم.
چند شب اول به زور قرص میخوابیدم
راستش وقتی لیست تیمملی را اعلام کردند و متوجه شدم اسمم در میان سایر ملیپوشان نبود، خیلی شوکه شدم. با این حال یک ساعت بعد از آن رفتم و وزنه زدم تا آماده بمانم. صبحها سرم به کارهای زیادی مشغول است مخصوصا اینکه در حال تاسیس یک مدرسه تخصصی والیبال در ارومیه هم هستم. با این حال شبها فکر این موضوع بسیار با من همراه است و چند شب اول مجبور بودم با قرص خواب کمی از این فکر دور شوم. از این به بعد وظیفه من این است که بهتر تمرین کنم، مصدومیتهای قدیمیام را ترمیم کنم، بیشتر به خانوادهام برسم و برای موفقیت تیمملی بیشتر دعا کنم.
سعید معروف و بقیه بازیکنان زنگ زدند و دلداری دادند
فورا بعد از اینکه لیست تیمملی اعلام شد و من در آن حضور نداشتم، سعید معروف که همیشه برادریاش را به من ثابت کرده است تماس گرفت و کلی با هم در مورد این موضوع صحبت کردیم. حمزه، مجتبی، میلاد، فرهاد و بقیه بازیکنان تماس گرفتند و کلی با هم صحبت کردیم. آقای خوشخبر سرپرست تیمملی دو یا سه بار زنگ زد و قصد داشت روحیه من را در وضعیت بالایی نگه دارد. این خیلی برای من ارزش دارد که حتی وقتی هم که نیستم بازیکنان و بقیه اعضای تیمملی به فکر من هستند و این بودن یا نبودن من در تیمملی دلیل رابطهام با بازیکنان نیست.
افتخارم مردم ارومیه است
در ابتدای فصل قبل مصدومیتی در مچ پای چپم ایجاد شد که درست یا غلط بدون توجه به حرف پزشک قبل از رسیدن به شرایط مطلوب یک بار دیگر به بازیها برگشتم و همان دلیلی شد تا مصدومیتهای بعدی یکی بعد از دیگری ایجاد شود. من برای ارومیه و مردم شهرم همه کار میکنم و افتخارم این مردم هستند اما یک فصل تمام با یک پا بازی کردم و بازیای نبود که از زور درد وسط کار فشارم بالا و پایین نشود. در بازی مقابل پیکان مجبور شدم 3بار پشت سر هم از انواع آرامبخش استفاده کنم تا شاید برای مردم شهرم کاری کرده باشم. دکتر دستور داده بود تا 8 هفته استراحت مطلق، استراحت کاملا مطلق داشته باشم اما من بازی کردم و شاید این فرصت خوبی باشد تا آن دردها را برطرف کنم.
جلسه با سیچلو برخلاف ولاسکو دوستانهتر بود
یک جلسه با سیچلو داشتم که برخلاف اولین جلسهای که با ولاسکو برگزار کردیم بسیار دوستانه بود. سیچلو در آن جلسه گفت من توپگیری، جسارت و تلاش تو را در اردوهای تیمملی برای سایر لیبروها مثال میزنم اما آقای لوزانو تشخیص داده است برای این اردو فرهاد ظریف و مهدی مرندی لیبروهای تیم باشند و چون نخواستیم تو را به اردوی تیم ب بفرستیم شرایط اینطور شد. در پایان هم کلی با هم صحبت دوستانه کردیم و با روبوسی قائله تمام شد.