یادداشتی با موضوع زن درآثار حسن فتحی با نگاهی ویژه بر شخصیت شهرزاد

|
۱۳۹۵/۰۲/۲۶
|
۱۴:۵۴:۴۴
| کد خبر: ۴۰۴۰۹۶
یادداشتی با موضوع زن درآثار حسن فتحی با نگاهی ویژه بر شخصیت شهرزاد
آزاده شاهین مقدم دکترای حقوق و فعال اجتماعی: شخصیت زنان داستانهای حسن فتحی بدون اینکه متعصب باشند و یا تنها عامل ارزش گذاریشان در چارچوب قواعد و اصول دینی بگنجد، زنانی فرهیخته، و حتی پاکباز در عاشقی هستند که نسبت به مسایل روز و جهان نیز بی‌‌تفاوت نیستند

به گزارش خبرگزاری برنا در اصفهان: شاید سریال شهرزاد برای هر بیننده‌ای از بعدی و جنبه‌ای جالب توجه باشد. و ظاهرا به آن دلیل است که مطالعات و بطور کلی شخصیت کارگردان این اثر تک بعدی نیست و چند‌جانبه است. آقای فتحی انسانی است که به ابعاد مختلف وجودی و علایق متعدد خود اهمیت می‌دهد و سعی می‌کند آنها را در کارهایش نشان دهد. توجه او به فرهنگ، تاریخ، سیاست، به ژانرهای جنایی-پلیسی و توجهش به آثار کارگردانان بزرگ دنیا، علاقه و دلسوزی او برای کشورش ایران، دغدغه‌های انسانی او و توجه به ابعاد روانشناختی شخصیت‌ها، به مسئله تعالی و رستگاری انسانها، به معنویت، خدا وسرنوشت انسانهای پاک روزگار، در هر قالب، لباس و طبقه اجتماعی که باشند و مهمتر از همه توجه و تمرکز اصلی بر عشق و روابط انسانی مبتنی بر احترام و محبت، از ویژگی‌های بارز آثار اوست.

اما آنچه برای من از همه قابل توجه‌تر آمد و مرا ترغیب به نوشتن این سطور کرد، توجه به شخصیت و جایگاه ارزشمند زن در آثار این کارگردان است. گرچه تا قبل از سریال شهرزاد تمرکز فیلمنامه‌های آقای فتحی بر روی شخصیتهای مرد بوده است، حبیب پارسا در مدار صفر‌درجه، حیدر در شب دهم وغیره،  ولی در همۀ کارهای ایشان زن به عنوان یک معشوق و عاشق همیشه دارای شخصیت متعالی بوده‌است. زنانی خردمند و فرهیخته که دغدغه‌هایی بزرگتر از تشکیل خانواده و تصاحب قلب یک مرد را دارند. نمونه‌اش همراهی عاقلانه خواهر شاه عباس کبیر، با بازی خانم فخری خوروش، وهمسر او در تصمیمات مهم کشوری و لشکری در سریال روشنتر از خاموشی است. توجه و تمرکز کارگردان بر شخصیت همسر شیخ‌‌بهائی، با بازی خانم ژاله علو و نیز همسر ملاصدرای شیرازی دراین مجموعه تلوزیونی، که زنانی صاحب کمال هستند و حتی در مواردی راهنمای همسران خود، به خوبی نشان‌دهندۀ تلاش کارگردان برای ارائه چهره ارزشمند زن ایرانی است. شخصیت زنان داستانهای او بدون اینکه متعصب باشند و یا تنها عامل ارزش گذاریشان در چارچوب قواعد و اصول دینی بگنجد، زنانی فرهیخته، تحصیلکرده، آزاده در فکر و عقیده، مستقل، دارای استغای روحی و حتی پاکباز در عاشقی هستند که نسبت به مسایل روز و جهان نیز بی‌‌تفاوت نیستند.حتی تاکید بر این نکته که تربیت انسانهای شریف و افرادی که آینده‌ساز مملکتشان هستند همه وابسته به وجود مادرانی آگاه و خردمند است در آثارش نمایان است. نقش مادر ملاصدرای شیرزایی و یا مادر حبیب پارسا، با بازی خانم رویا تیموریان گویای این مطلب است.

نقطه مشترک تمام این شخصیتها آن است که همۀ آنها یک خط و مرز و اصولی دارند که به هیچ‌وجه از آن اصول تخطی نمی‌کنند. شخصیتهای زن قصه‌های او به شرافت و حیثیت انسانی خود بیش از هر چیز اهمیت می‌دهند و حتی آن را با عشق که برای یک زن بالاترین ارزش در این دنیاست تاخت نمی‌زنند. آنها برای معشوق جان می‌دهند، زینت‌الملوک در مدار صفر‌درجه، اما شرافت و انسانیت خود را قربانی عشق نمی‌کنند. آنها از مرگ، طرد‌شدن، تنها‌ماندن و از هیچ چیزدیگر نمی‌ترسند، تنها ترس آنها بی‌حرمت شدنشان نزد خودشان است. از این جهت این نقطه عطف و مهمترین پیامی‌ست که می‌توان به عنوان یک بینندۀ زن از آثار آقای فتحی به ارمغان برد.

برگردیم به سریال شهرزاد، شهرزاد دختری تحصیلکرده، اهل مطالعه، منطقی و آگاه به مسائل دنیای پیرامون خود‌ است. او حتی در زندگی عاطفی‌اش عاشقی صبور و پاکباز است. اما قبل از هر چیز او زنی است که اصولی دارد و به آنها سخت پایبند است و در هیچ شرایطی از آنها عدول نمی کند. اگر چه شهرزاد زنی است که فراتر از ذهنیت حاکم بر جامعه‌اش می‌اندیشد، ولی به خوبی به قوانین بر‌آمده از این جامعه احترام می‌گذارد چرا که می‌داند رعایت‌‌ نکردن این قوانین وسیله‌ای برای هتک حرمتش خواهد شد. آنجا که بعد از طلاق گرفتن از قباد، درصحنه‌ای داخل اتومبیل، شهرزاد به اواجازه نمی‌دهد لمسش کند و می گوید: «‌نه شرع ، نه عرف و نه حتی عاطفۀ من به من اجازه نمی‌دهد که بگذارم تو به من نزدیک شوی». با اینکه قباد مرد غریبه‌ای نیست و تا چند روز پیش همسر او بوده‌است، ولی پایبندی شهرزاد به همان اصول تعریف شده باعث می‌شود که او به‌خوبی به شرایط موجود آکاه باشد واگرچه با فرهنگ غالب جامعه همراه نیست اما عکس‌العملی درست و منطقی نشان دهد. شهرزاد به‌درستی می داند که مسایل را به هم نیامیزد و چگونه از حریم شخصی و عزت نفسش حمایت کند. این خردمندی و تسلط بر احساس، عاطفه و نفس قابل تحسین است.ارادۀ شهرزاد بر جسم و روحش قالب گشته و حتی با وجود احساس عمیق عاطفی نسبت به مردی که دوستش دارد ونیز به قیمت تنها ماندش، در صحنه‌ای دیگر از سریال خطاب به فرهاد می‌گوید «کاش این دیدار آخرمان باشد».

شهرزاد اگرچه درد‌کشیده و شکست‌ خورده است اما چنان صبور و متکی به نفس است که برای تصمیم گیریها تسلیم احساسات خود و قضاوتهای دیگران نمی شود. او لزوما مذهبی و متدین نیست ولی اصولی دارد که رعایت آنها مانع خرد شدنش می شود. از این نظر و در‌مقایسه با سایر کارهای رایج در سیما که دختران متشخص اکثرا چادری هستند، پیام روشنی می‌توان برداشت کرد که معیار ارزش یک زن به ارزشی ست که او برای خود قائل است و نه ارزشی که جامعه می خواهد به او بدهد.

گرچه قصه شهرزاد در زمان حال نمی گذرد ولی موانعی که برای رشد و استقلال زنان وجود دارد، به اشکال دیگر، حتی گاه بدتر، در زمانه ما وجود دارد. سخن از قالبی سلطه گر و مردسالارانه است که قرنها تاریخ را به خود گرفته‌است. شهرزاد، مثل هر زن دیگری که اگر بخواهد بار فرهنگ، تاریخ و مذهب جزم‌اندیش را از دوشش بردارد نابود می شود، نابود‌می گردد. اما او می خواهد خودش را دوباره بیافریند و این اول دشورای است. او می خواهد برای رهایی از دردهایش و به دست یافتن دوباره فردیتش خود را دوباره و با آگاهی بسازد، بدون توجه به خاطرات گذشته‌اش. به‌این خاطر است که وقتی فرهاد به او می گوید چرا با قباد ازدواج کردی و صبر نکردی تا آبها از آسیاب بیفتد برآشفته می شود. او از هر رابطه‌ای، از هر گفتمانی که حیثیت او را به مخاطره بیندازد بیزار است. او نه لزومی می بیند و نه رمق آن را دارد که برای کسی که درکش نمی کند و سعی در قضاوت‌ او و زیر سوال بردن تصمیمش دارد توضیحی بدهد.

 

 

نظر شما