نیم نگاهی به گسترش دامنه لغات در زبان فارسی

تمام شهر پر از واژه های مصنوعی است!

|
۱۳۹۵/۰۵/۱۱
|
۱۴:۳۲:۲۰
| کد خبر: ۴۳۹۴۲۱
تمام شهر پر از واژه های مصنوعی است!
زبان فارسی از دل آتش و خون سالم گذر کرده و به دست ما رسیده است. اگر کتاب های پانصد سال پیش کشور مصر را به دانشجوی ادبیات بدهند یک کلمه هم نمی تواند بخواند اما اگر اشعار رودکی و شاعران پانصد سال پیش را به دانش آموز ایرانی بدهند، می خواند و معنی آن را هم می فهمد.

زبان فارسی از دل آتش و خون سالم گذر کرده و به دست ما رسیده است. اگر کتاب های پانصد سال پیش کشور مصر را به دانشجوی ادبیات بدهند یک کلمه هم نمی تواند بخواند اما اگر اشعار رودکی و شاعران پانصد سال پیش را به دانش آموز ایرانی بدهند، می خواند و معنی آن را هم می فهمد.

زبان روبنا نیست که تغییر کند. روبنا با تغییر زیربنا تغییر می کند با اینکه شامل نظریات سیاسی، حقوقی، هنری، فلسفی و ... است همین روبنا با زیربنای نو تغییر می کند و نو می شود. روبنا طی تاریخ در ایران تغییر کرده است اما زبان فارسی در اساس همان زبان است. هر چند فرهنگ آن تغییر یافته است. تعداد زیادی از واژه ها و اصطلاحات تغییر یافته است. تعدادی تغییر معنی داده است. واژه های زبان فارسی معنی و کاربرد مشخص و محدودی دارند که مورد شناخت عمومی است. پس از انقلاب مشروطیت پدیده های تازه وارد جامعه شد و مردم ناچار شدند برای آن پدیده واژه ای اختصاص دهند. در نیم قرن اخیر که تکنولوژی و علم به سرعت رشد کرده است و هر روز یک تکنولوژی جدید وارد می شود واژه ای جدید را می آورد.

در این رابطه واژه های موجود و فعال زبان که معنی اولیه آن با مفهوم پدیده تازه ، مشابهت دارد مورد استفاده قرار می گیرد. یعنی بار معنایی تازه را به معنی اولیه آن اضافه می کنند مانند شمع که علاوه بر معنی اولیه آن که قرن ها همدم پروانه در شعر می آمد امروزه مفهوم تازه دیگری گرفته است و در اتومبیل و هواپیما به کار می رود. آبشار که معنی آن ریختن آب از بلندی است امروز به نوعی حرکت در بازی والیبال هم گفته می شود. زبان بر خلاف روبنا عمر کوتاهی ندارد. محصول چندین قرن و عصر است که زبان شکل گرفته ، غنی شده و تکامل یافته است. از زمان نخستین شاعر ایرانی ابوحفص سغدی و مروزی واژه ها و کلمات تغییر کرده است. دانش آموز کرمانی شعر حامد حسینخانی که ماه پیش سروده است را می فهمد . بخشی از واژه های کهنه حذف شده است. امروز اگر به یک جوان روستایی بگوییم دو ساره، رونکی شال الاغ بیکن یعنی چه؟ بی شک نمی داند.

اما کلمات مربوط به رایانه و تلفن همراه و صدها نوع تکنولوژی مدون را می داند گریزی هم از آن نیست. روبنا مستقیما با تولید و فعالیت تولیدی انسان ارتباط ندارد. میدان عمل آن محدود است. برعکس زبان با فعالیت تولیدی انسان ارتباط مستقیم دارد و میدان عمل آن نامحدود است. زبان طبقاتی نیست. در سال های اخیر در کرمان تلاش های فراوانی برای حفظ لهجه شده است. اما این واقعیت را بپذیریم که بسیاری از لهجه ها زیبا نیست و نمی توان نسل جوان را وادار کرد که از آن استفاده کنند. درست است که زبان طبقاتی نیست اما طبقات اجتماع به ویژه طبقه مرفه و متوسط تلاش می کنند به گونه ای سخن بگویند که با طبقات زحمت کش دهقان فرق داشته باشد. این گریز از طبقه هم نیست یک نوع فخرفروشی است. تقلید لهجه تهرانی در همه جا رواج دارد. اگر هنگامی که زنگ آخر دبیرستان های دخترانه در شهرستانها به صدا در می آید جلوی آن توقف کنید، فکر می کنید بچه های میدان ونک از مدرسه مرخص شده اند. در تهرانی حرف زدن از یکدیگر سبقت می گیرند این را نمی توان عیب دانست. تهران سال هاست که پایتخت ایران است. طبقات مرفه در آن جا زندگی می کنند و همه رفتار و فرهنگ آنها برای مردم روستاها و شهرستان ها ایده آل است. همین امر در مورد خارجی ها هم وجود دارد. اگر یک خارجی شلوار وصله دار و گیوه بپوشد چون خارجی است ما تقلید می کنیم. رفتارهای بی ادبی او را هم تقلید می کنیم اما هرگز وقت شناسی، مسئولیت پذیری، راست گوئی، مطالعه کردن آنها را تقلید نمی کنیم.

زنده یاد جواد برومند سعید زحمات زیادی کشید. دکتر پورحسینی هم در این رابطه پژوهش های زیادی را انجام داده است. در حال حاضر حمید نیک نفس و یحیی فتح نجات در دو بعد در پی احیا و زنده کردن ضرب المثل های کرمانی هستند. کار ارزنده آنها باید شتاب گیرد. کاش تشکیلاتی مانند خیریه ولی فرهنگی با حمایت ثروتمندان تشکیل می شد. این افراد را جمع می کردند. این ها عاشق هستند به دستمزد نیاز ندارند. اینک روزنامه کرمان امروز این کار را انجام می دهد اما روزنامه ماندنی نیست جوانان زیادی در دبیرستان در دانشگاه هم هستند که به این پژوهش ها علاقه دارند. اگر مکانی به این کار اختصاص داده شود جوان ها جذب می شوند. جوان ها از فتح نجات خواهند آموخت و ایشان با تقسیم کار پژوهش های آنها را مدیریت خواهد کرد. این کار ماندنی است. صدا و سیمای کرمان می تواند در این زمینه برنامه ای را به این افراد اختصاص دهد. اما دریغ و درد که باید شعر متین را زمزمه کنیم.

تمام شهر پر از باغهای مصنوعی است

و باغ مصنوعی نه آب می خواهد نه تابش خورشید

 

نظر شما