به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، من تکنسین سالن کالبدشکافی (پرسکتور) بودم. وظیفه من به عنوان یک تکنسین این بود که اجزای مختلف و بافت های بدن را برای معاینه پزشک از بدن خارج کنم و آن را برای بررسی نزد او بفرستم. یک بار جسد مرد جوانی را که به تازگی مرده بود، روی تخت گذاشتند و من باید تکه ای از بافت دست او را جدا می کردم. در این لحظات ناگهان انگشتان سرد جسد به دور مچ من حلقه زده شد و تا دقایق طولانی قادر به جدا کردن آن از دست خود نبودم. ترسیده بودم و مدام فریاد می زدم و کمک می خواستم تا اینکه یکی از همکارانم سر رسید و مچ مرا از دست یخ زده جوان مرده خارج کرد.
منبع: رکنا