مطابق آموزه های غربی، سبک زندگی مادی غرب و رفتارهای اجتماعی شهروندان آن، در سایه اموری چون: تأمین رفاه و آسایش، کسب لذت، تکاثر اموال و سلطه بر دیگران معنا می یابد؛ اما دین اسلام، با عنایت به آموزه هایی که در کتاب و سیره اهل بیت(ع) ارائه شده است، گونه ای متمایز از رفتارهای افراد را در عرصه اجتماع سفارش نموده است.
گرچه فهم مبانی، مؤلفه ها و راهکارهای رفتاری در این سبک زندگی اجتماعی را می توان در آموزه های قرآنی و روایی جست وجو کرد، اما از آنجا که این بخش از سبک زندگی عمدتاً در سایه رفتارهای انسانی جلوه گر می شود، فهم و دست یابی به این گونه از سبک زندگی، به دنبال بازخوانی جنبه های زندگی برخی الگوهای رفتاری، آسانتر و عملی تر خواهد بود.
الگوهای متعددی به عنوان شاخص رفتارهای مطلوب اجتماعی در مکتب اسلام وجود دارند که از مهمترین آنها می توان به سیره انسان ساز پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) اشاره کرد که با توجه به معصوم بودن ایشان، رفتارهای بی نظیر اخلاقی و انسانی از آن بزرگواران به یادگار مانده و تأسی به آنها به سلامت ظاهری و معنوی جامعه می انجامد. البته هم جهت بودن رفتارهای اهل بیت(ع)، منافاتی با این نکته ندارد که بعضی از پیشوایان دین اسلام در شرایط خاص، رفتاری متفاوت با برخی دیگر از امامان انجام داده اند.
از جمله امامانی که رفتارهای ایشان، الگویی مناسب در سبک زندگی اجتماعی به شمار می رود، امام رضا(ع) است که از نظر حضور در عرصه های مختلف دینی، سیاسی و اجتماعی، جلوه های فراوانی از رفتارهای ایشان، ثبت شده است.
این نوشتار درصدد است تا ضمن بازخوانی برخی رفتارهای امام رضا(ع)، سبک و روشی خاص از زندگی اجتماعی را به منظور پیروی شیعیان در زندگیشان ارائه نماید.
مبانی رفتارهای اجتماعی
دین اسلام، بیشتر از اینکه دارای آموزه های فردی و اخلاقی باشد، ارائه دهنده آموزه های اجتماعی و سیاسی است و معمولاً اهداف این آیین کامل الهی، از بستر اجتماع گذر می کند. بر این اساس، بسیاری از مبانی دین اسلام ضمن تأکید بر حضور مؤثر در جامعه، بر رویکرد و راهکارهای خاصی عنایت دارد که به رفتارهای مطلوب در جامعه می انجامد. در اینجا با توجه به سیره امام رضا(ع) به شماری از این مبانی می پردازیم.
ارج نهادن به حقوق انسانی، از دیرباز مورد توجه اندیشمندان و عالمان در فرهنگ های مختلف بوده است. از این رو، امروزه همگی بر اصل عدم تبعیض و برابری انسانها توافق دارند. البته جهان غرب که مدعی شعار حقوق بشر است، در سالهای دور (قرون وسطی) مهد تبعیض میان افراد بشر بود و حال آنکه در همان زمان، آیات و روایات اسلامی، بر کرامت و حفظ جایگاه انسانی به دور از هر گونه تبعیض تأکید می نمود؛ٌُ چنانکه در قرآن کریم آمده است: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ؛[۲] ای مردم! ما همه شما را از مرد و زن آفریدیم و آنگاه گروههای مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید. گرامیترین شما نزد خداوند، پرهیزکارترین شما است.»
بنابراین، در حالی که عالمان دینی غرب که با امام رضا(ع)، هم عصر بودند، به بهانه های واهی، تبعیض میان مردمان روا می داشتند، اما آن امام همام، بر این باور بود که انسانها بندگان خدایند و منشأ کمال الهی ایشان، ارتباط با خداوند و دست یابی به فضیلت های انسانی است و ملاک برتری افراد بر یکدیگر، نه رنگ، نژاد، سرمایه و جایگاه اجتماعی، بلکه ارتباط با خداوند است.
اباصلت میگوید: به امام رضا(ع) عرض کردم: مردم می گویند: «شما مردمان را بندگان خود می شمارید!» امام(ع) ضمن اینکه این سخن را ادعا و اتهام برشمرد، فرمود: «اگر مردمان بردگان ما هستند، ما آنان را از چه کسی خریده ایم؟»[۳]
اقتضای کرامت انسانی این است که مردم به دلیل بالا یا پایین بودن جایگاه اجتماعی شان، نباید از امتیاز خاصی بهره مند بوده یا بی بهره باشند. از این رو، هیچگاه امام رضا(ع) به غلامان و بردگان خود بد نگفت؛ بلکه هنگامی که سفره انداخته می شد، همه غلامان و خادمان، حتی دربان و میرآخور را به سفره غذا می نشانید.[۴]
از عبدالله بن صلت نقل شده که: «من در سفر امام رضا(ع) به خراسان، در خدمت ایشان بودم. دستور فرمود که سفره غذا را پهن کنند. در کنار سفره ایشان، تمام غلامان آن حضرت از سیاهان و غیر آنها گرد آمدند. من به آن جناب عرض کردم: فدایت شوم. کاش برای اینها سفره جداگانه ای انداخته میشد. امام(ع) فرمودند: پروردگار ما، یکی است و پدر و مادر ما هم یکی، و پاداش همه بر اساس کردار است.»[۵]
«هرگز اتفاق نیفتاد که امام رضا(ع) در سخن گفتن به کسی جفا کند. هر که با او گفت وگو میکرد، کلامش را قطع نمی کرد و فرصت می داد تا آخرین سخن خود را بگوید. اگر کسی حاجتی نزد او می آورد، در صورت امکان ابداً او را مأیوس نمی کرد. ندیدم در حضور کسی پایش را دراز کند و تکیه بزند. سراغ ندارم که به غلامانش ناسزا بگوید. ندیدم آب دهان را به زمین بیندازد و با صدا و قهقهه بخندد؛ بلکه تنها تبسم می کرد.»[۶]
الگوهای متعددی به عنوان شاخص رفتارهای مطلوب اجتماعی در مکتب اسلام وجود دارند که از مهمترین آنها می توان به سیره انسان ساز پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) اشاره کرد که با توجه به معصوم بودن ایشان، رفتارهای بی نظیر اخلاقی و انسانی از آن بزرگواران به یادگار مانده و تأسی به آنها به سلامت ظاهری و معنوی جامعه می انجامد. البته هم جهت بودن رفتارهای اهل بیت(ع)، منافاتی با این نکته ندارد که بعضی از پیشوایان دین اسلام در شرایط خاص، رفتاری متفاوت با برخی دیگر از امامان انجام داده اند.
با عنایت به اینکه مطابق سیره امام رضا(ع) انسانها از نظر حقوق جامعه و رعایت شرف انسانی، نسبت به هم برتری ندارند، ایشان مراعات کرامت انسانی نسبت به پیروان ادیان و فِرَق مختلف را نیز مد نظر قرار داده و رفتار آن حضرت با آنان، عادلانه، عاقلانه و مبتنی بر انصاف، انسانیت و مهرورزی بود؛ برای مثال، یاسر، خدمت گزار امام(ع) می گوید: «از نیشابور نامه ای به این مضمون به مأمون رسید که مردی زرتشتی، هنگام مرگ وصیت کرده تا ثروت فراوانی را که از او باقی مانده، میان فقرا و بینوایان تقسیم کنند. قاضی نیشابور، آن اموال را میان مسلمانان تقسیم کرده است. امام رضا(ع) در پاسخ به سؤال مأمون در این خصوص فرمود: زرتشتیان برای بینوایان مسلمان وصیت نمی کنند. نامه ای به قاضی نیشابور بنویس تا همان مقدار از مالیات مسلمانان بردارد و به بینوایان زرتشتی بدهد.»[۷]
از امور اساسی که می تواند مبنای همه رفتارهای اجتماعی مطلوب محسوب شود، مهرورزی و مراعات اخلاق با مردمان است. از این رو، دین اسلام، این رفتار را سرلوحه دستورات خویش قرار داده و افراد را به آن دعوت کرده است؛ بلکه برترین رهبران دینی اسلام، بیشترین مهرورزی ها را در جامعه نسبت به مردم انجام داده اند؛ به گونهای که خداوند پیامبر خویش را بدین صورت خطاب می نماید که:
«لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک؛[۸] اگر تو خشن و دل سخت بودى، مردم از گرد تو پراکنده مى شدند.»
امام رضا(ع) نیز در اخلاق همچون جدّ بزرگوارش، رسول خدا(ص) بود. مرحوم آیة الله اصفهانی در این باره سروده است:
«یُمَثِّلُ النَّبیُّ فی أخلاقِهِ، فَإنَّهُ النّابِتُ مِن أعراقِهِ؛[۹] در اخلاقِ او، پیامبر(ص) جلوه گر می شود؛ چرا که او برخاسته از ریشه های نبوی است.»
از همین رو، ایشان با مردم ارتباطی نزدیک برقرار کرده و با آنها انس می گرفتند و منزل آن حضرت، معمولاً محل رفتوآمد مردم بود و اقشار مختلف با ایشان همسخن می شدند. بر اساس شهادت تاریخ، امام رضا(ع) هیچگاه کسی را به دیده تحقیر مورد خطاب قرار نداده و محبت خود را از اطرافیان دریغ نمی داشتند. چهره گشاده و متانت و مهربانی که از ایشان فراوان دیده می شد، سبب شده بود که مردم بدون مشکل و واسطه، آن امام(ع) را ملجأ خویش دانسته و مشکلات خود را با ایشان در میان می گذاشتند.[۱۰]
ایشان محبت و اظهار دوستی نسبت به مردم را نیمی از عقل معرفی کرده،[۱۱] در برخی ادعیه ای که از حضرتش رسیده، خواهان بخشش، رحمت و خیرخواهی برای مردم بوده است؛ از جمله، ایشان چنین دعا فرموده اند:
«ای خدای کریم، از تمام مردان و زنان مؤمن که از مشرق تا مغرب زمین به سر می برند، درگذر و آنان را بیامرز.»[۱۲]
اهمیت رأفت و مهربانی با مردم و عشق و محبت نسبت به ایشان، به گونه ای است که در زیارتنامه آن حضرت نیز مورد اشاره قرار گرفته است؛ آنجا که می خوانیم:
«السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ الرَّئُوف؛[۱۳] سلام و درود بر پیشوای با رأفت و مهربان.»
امام رضا(ع) و رفتارهای اجتماعی
رفتارهای اجتماعی، در گستره اجتماع ظهور و بروز می یابند و از این جهت، در برابر رفتارهای فردی قرار می گیرند؛ اما با عنایت به اینکه انسانها دارای ویژگی های متفاوتی بوده و جایگاه هر فرد در جامعه، مقتضی گونه مختلفی از رفتار اجتماعی است، با در نظر داشتن رفتار امام رضا(ع) از این لحاظ، می توان درکی بهتر از رفتارهای آن حضرت به دست آورد و الگویی مناسب برای افراد در این جایگاه ها ارائه کرد.
اگرچه عالمان همواره شخصیتهای فرهیخته ای بوده و به جهت نوع دانش و جایگاه شان، مورد قبول جامعه هستند، اما رویکرد عالمان در مقام فراگیری یا انتقال دانش، باید واجد الگویی باشد که در نهایت موجب شود، فضای رفتارهای آنان، از هر گونه درگیری و خللی به دور بوده و به اخلاق و خِرد مزین باشد.
از این رو، رفتار امام رضا(ع) که به دلیل انبوه دانش و مناظراتش با اهالی ادیان و مذاهب دیگر، به «عالم آل محمد(ص)» معروف شده است، بسیار در خور توجه است. امام رضا(ع) وقتی در جایگاه مناظره و مواجهه علمی با اندیشمندان و رهبران فکری گروه ها، ادیان و مذاهب مختلف عصر خود قرار می گیرد، با کمال احترام به یکایک پرسشها، شبهات و مسائل آنان پاسخ داده و علاوه بر اینکه از حیث علمی بر دانشمندان غلبه یافته اند، رفتاری اخلاق مدار در مباحثه علمی را نیز برای همه عالمان به یادگار گذارده اند که در ذیل، به برخی از این رفتارهای اخلاقی و منطقی می پردازیم:
زمانی که غرب در قرون وسطی، سیر انحطاطی را در عرصه علم و فرهنگ می پیمود و فلسفه اسکولاستیک کلیسا، سیطره مستبدانه خویش را بر سایر نظرات علمی حاکم کرده و دیدگاه علمی دیگر را برنمی تابید، اندیشة اسلامی با راهبری امام رضا(ع) ضمن تبلیغ و ترویج دیدگاه اسلام اصیل، نه تنها در مواجهه با اندیشه های مخالف بر نمی آشفت، بلکه با رویی گشاده و آغوشی باز، هر اشکال و شبهه ای را پاسخ داده و سلطه فرهنگی خود را نه در حذف رقیب، بلکه در رویارویی عالمانه با اندیشه های مخالف و پاسخ مناسب به آنان جست وجو می کرد. این رویکرد اسلامی که از سوی امام رضا(ع) پی گیری می شد، نتایجی مطلوبی را دربرداشت که از آن میان می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
ـ تأکید بر تبادل اندیشه و رواج منطق آزادی فکر و بیان؛
ـ رویکرد تقابل با مکاتب فکری مخالف و اثبات حقّانیت اسلام در سایه شیوه ای منطقی، عقلی و علمی؛
ـ ارائة الگوی رفتاری مطلوب در خصوص تعامل با پیروان سایر ادیان و مذاهب.
نوع بیان و ادبیات ارائه شده از سوی امام رضا(ع) در مناظرات با سران ادیان مختلف، نمایانگر شیوهای از بحث است که مطابق آن، ایشان ضمن پرهیز از هر گونه خودرأیی و کوچک کردن طرف مقابل یا سخیف شمردن منطق وی، در فرایند اخلاق مداری و صبر و بردباری، به روشنگری در خصوص معارف الهی پرداخته و شخص مقابل را در پذیرش یا عدم پذیرش آن، آزاد می گذارد.[۱۴]
رویکرد اخلاقی و مدل رفتاری در سیره حضرت امام رضا(ع) در برابر اندیشمندان را می توان در شعر منسوب به امام رضا(ع) مشاهده کرد که در پاسخ به درخواست مأمون انشاد کرده اند:
«إِذَا کَانَ دُونِی مَنْ بُلِیتُ بِجَهْلِهِ
أَبَیْتُ لِنَفْسِی أَنْ تُقَابِلَ بِالْجَهْلِ
وَ إِنْ کَانَ مِثْلِی فِی مَحَلِّی مِنَ النُّهَى
أَخَذْتُ بِحِلْمِی کَیْ أَجِلَّ عَنِ الْمِثْلِ
وَ إِنْ کُنْتُ أَدْنَى مِنْهُ فِی الْفَضْلِ وَ الْحِجَى
عَرَفْتُ لَهُ حَقَّ التَّقَدُّمِ وَ الْفَضْلِ»[۱۵]
«اگر گرفتار جهالت کسی شوم که شخصیتش پایین تر از من است، نفس خویش را باز می دارم از اینکه با نادانی او به مقابله برخیزد و اگر در خردمندی، مانند من و شأنش مطابق من باشد، با حلم و بردباری رفتار می کنم تا از مثل خود برتری جویم و از وی بالاتر باشم و اگر در فضیلت و خِرد از او کمتر باشم، حقّ تقدم و فضل و برتری را به او می دهم و خودداری می نمایم.
بهترین شیوه مباحثه علمی، به گونه ای است که بتوان با طرف مقابل به سخنی که خودش باور دارد، استدلال کرد. از همین رو، امام رضا(ع) با توجه به این که اگر برای غیر مسلمانان و پیروان دیگر ادیان، از قرآن استدلال شود، مورد پذیرش آنان قرار نخواهد گرفت، با آنان با منطق کتاب خودشان استدلال می کرد؛ زیرا طبیعتاً حجیت و حقانیت قرآن برای ایشان اثبات نشده است؛ چنانکه از کلام «جاثلیق» مسیحی نیز استفاده می شود که وقتی مأمون از او برای مناظره با امام(ع) دعوت کرد، در جواب گفت:
«کَیْفَ أُحَاجُّ رَجُلًا یَحْتَجُّ عَلَیَّ بِکِتَابٍ أَنَا مُنْکِرُهُ؛ چگونه با کسی مناظره کنم که با کتابی استدلال می کند که من آن را قبول ندارم.»
امام رضا(ع) در پاسخ فرمود: «یَا نَصْرَانِیُ فَإِنِ احْتَجَجْتُ عَلَیْکَ بِإِنْجِیلِکَ أَتُقِرُّ بِهِ؟»؛[۱۶] یعنی من با انجیلی که به آن اقرار داری، مناظره می کنم.
این پیشنهاد و اعلام آمادگی امام رضا(ع) به گفت وگو با عالم مسیحی بر مبنای اعتقادی شخص مخاطب، ضمن اینکه نشان گر توان مندی علمی امام(ع) و تسلّط ایشان بر آموزه های اعتقادی ادیان و مکاتب مختلف است، از شیوهای خاص در گفت وگو با عالمان ادیان دیگر حکایت می کند که بر اساس آن، باید ضمن احترام به عقاید، مقدّسات و کتب آسمانی ایشان، با زبان، منطق و مکتب خودشان با آنها مواجه شده و آنان را قانع کرد.
«از این رو است که حضرت فرموده: من با اهل تورات به توراتشان، با اهل انجیل به انجیلشان، با موبدان به شیوه پارسی شان، با رومیان به روش خودشان و با اهل بحث و گفت وگو به زبان های خودشان استدلال کرده، همه را به تصدیق خود وامی دارم.»[۱۷]
مخاطب شناسی که از مهم ترین شاخص های الگوی رفتار ارتباطی به شمار می رود، موجب می شود انسانها در تعامل با دیگران، میزان خِرد آنها را سنجش کرده و به میزان عقول مخاطبان و درک صحیح از تفاوت استعداد و توان وجودی انسان ها، با آنان بحث نمایند؛ زیرا سزاوار است هنگام بحث با برخی افراد، استدلال دقیق به کار برد و در مقابل، در مباحثه با افرادی که از دانش کمتری برخودار هستند، باید ضمن پرهیز از ورود به مباحث پیچیدة علمی و تخصصی، سطح بسیط و غیر عمیقی از مباحث را در پاسخ گویی به مشکلات فکری و عقیدتی آنان مورد توجه قرار داد.
بر همین اساس، می توان در شیوه استدلالی امام(ع)، توجه به ظرفیت مخاطبان و در نظر گرفتن فضای فکری و فرهنگی آنها را مورد لحاظ قرار داد؛ برای نمونه، شخصی از ثنویه (دوگانه پرستان) خدمت حضرت رسید و بر یکتایی وجود خداوند دلیل خواست. ایشان با توجه به میزان فهم و قدرت شناخت وی، به پاسخی اقناعی اکتفا نموده و فرمود: «اینکه تو می گویی خداوند دو تا است، خود دلیل بر یکتایی است؛ زیرا تو «دومی» را نمی خوانی، مگر آنکه اولی را اثبات کنی. پس اولی، مورد اتّفاق همگان بوده و دومی، محلّ اختلاف است.»[۱۸] همان طور که دیده می شود، آن حضرت در این استدلال به اثبات خدای واحد اکتفا نموده، خدای دوم را در مرحلة شک وامی نهد و آن را نفی نمی کند. طبیعی است که این استدلال، صرفاً جنبة اقناعی داشته و این نیست، مگر همان «مخاطب شناسی» و رعایت ظرف فکری مخاطب.
تربیت که فرایندی جهت کمک شخص مورد پرورش در راستای ایجاد تغییر تدریجی در ساحت های روحی و رفتاری به واسطه انسانی دیگر و به منظور دستیابی به کمال انسانی و اصلاح رفتارهای آدمی است، اصولاً از سوی افرادی صورت می پذیرد که دارای برجستگی های روحی بوده و دغدغه کمال و سعادت مردم را داشته باشند.
مقتضای تربیت افراد، گاهی در قالب موعظه صورت می پذیرد؛ زیرا موعظه، بیانی است که نفس شنونده را نرم کرده و قلب او را به رقت می آورد. گاهی نیز موعظه در قالب رفتار صورت می پذیرد. البته سیره عملی و رفتار شخصی فردِ مربّی، اثربخش تر و مؤثرتر از گفتار و توصیه زبانی او می باشد. از این رو، امام صادق(ع)، مربّیان جامعه را به دعوت عملی فراخوانده است:
«کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُم؛[۱۹] مردم را با غیر زبانتان دعوت و تبلیغ کنید.»
امام رضا(ع) مانند سایر اهل بیت(ع)، تربیت و ارشاد مردم را سرلوحه رفتارهای خویش قرار می داد و روایات بسیاری در خصوص بازداشتن مردم از بدیها و ضرورت رویکرد آنان به امور خیر از آن حضرت وجود دارد. از این رو، در زیارت آن حضرت چنین می خوانیم:
«أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْهَادِی وَ الْوَلِیُّ الْمُرْشِد؛[۲۰] گواهی میدهم که تو پیشوای هدایت کننده و ولیّ ارشادکننده هستی.»
گفتنی است که عمده ترین رویکرد تربیتی آن حضرت را باید در رفتار عملیشان مشاهده کرد. این رویکرد تربیتی، مشتمل بر رفتارهای متفاوتی است که به برخی از آنها اشاره می شود:
این رویکرد، به معنای تربیت پذیری افراد بر اساس منطق الگوگیری از رفتار مربّی است و میزان مقبولیّت وی، موجب تأثیرگذاری او در افرادی که به ایشان علاقه مند هستند، می شود. امام رضا(ع) که در میان مردم و با آنان می زیست، اسوه رفتار مطلوب در جامعه بود و از این رو، با رفتار خویش به مردم گونه مطلوب زندگی را می آموخت.
«محمد بن ابی عباد میگوید: فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاس بود. لباس او [در خانه] درشت و خشن بود؛ اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت می کرد، لباسهای خوب و متعارف می پوشید و خود را می آراست.»[۲۱]
امر به معروف و نهی از منکر، در قرآن و روایات، محور مباحث دینی قرار گرفته است. در برخی آیات، ایمان به خدا و انجام این دو فریضه، دلیل برتری امت اسلامی ذکر شده است:
«کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ؛[۲۲] شما، بهترین امت هستید که برای مردم به وجود آمدید؛ امر به معروف و نهی از منکر می کنید و به خدا ایمان دارید.»
نقل شده است که روزی امام رضا(ع) با بزرگان ادیان مختلف مناظره داشتند و سخنان بسیاری بین امام(ع) و حاضران ردّ و بدل شد؛ تا اینکه اذان ظهر فرارسید و امام با اعلام اینکه وقت نماز است، مناظره را قطع و دیگران را به نماز اوّل وقت فراخواندند.
یکی از حاضران که عمران نام داشت، ضمن اظهار نارضایتی گفت: شاید اگر سخنان تان را ادامه دهید، مسلمان شوم. اما ایشان با تأکید بر انجام فریضه نماز اوّل وقت، انجام آن را در اولویّت قرار دادند.[۲۳]
طبیعی است که این رفتار، موجب فهم دیگران برای انجام فریضه نماز اوّل وقت شده و این رفتار امام(ع)، در ذهن مردم تأثیری دو چندان می گذاشت.
امام حسن عسکری(ع) فرمودند: هنگامی که ولایتعهدی از سوی مأمون به امام رضا(ع) تفویض شد، یکی از دربانان مأمون وارد شد و گفت: گروهی که خود را شیعه امام علی(ع) می نامند، جلو خانه ایستاده و اجازه دیدار می خواهند. امام(ع) تا دو ماه متوالی به آنان اجازه دیدار نداد؛ تا اینکه آنان توسط دربان به حضرت پیغام دادند اگر شما را دیدار نکنیم، هنگام بازگشت به وطن نزد مردم سرافکنده خواهیم شد. امام(ع) گرچه به آنان اجازه دیدار داد، اما با آنها برخورد سردی نمود. وقتی آنان از دلیل این نوع برخورد حضرت سؤال کردند، امام(ع) رفتار آنها را سبب این قضیه اعلام کرده و فرمود: شما ادّعا دارید که از شیعیان امیر مؤمنان(ع) هستید؛ در حالی که شما در بیشتر کارهای خویش با علی(ع) مخالفت نموده و در باره بیشتر واجبات و حقوق برادران دینی خود کوتاهی می نمایید. بدانید اگر ادعای شما توسط رفتارتان تأیید نشود، هلاک خواهید شد؛ هرچند این علاقه و محبت نسبت به علی(ع)، برای شما ارزنده است.
آنان در همان لحظه استغفار کردند و این عمل امام(ع)، درسی تربیتی برای بازگرداندن آنها به اصول و ارزش های اسلامی بود. سپس حضرت با عنایت به اینکه آنان شصت بار به در خانه امام آمده بودند، به دربان خود فرمود: اینک شصت بار نزد آنان برو و سلام مرا به آنها ابلاغ نما؛ زیرا خداوند به سبب استغفار، از گناهان آنان درگذشت. پس نسبت به آنان و خانواده هایشان، کمک مالی کرده و هدایایی بخشید.[۲۴]
از جمله اموری که می تواند در جهت الگوی رفتار جمعی مورد توجه قرار بگیرد، چگونگی رفتار یک فرد در جایگاه مدیریت بخشی از جامعه است؛ زیرا مدیریت مطلوب، تنها در صورتی محقق می شود که مدیر بتواند با ارائه رفتارهای اجتماعی مطلوب، پذیرش فراگیر نزد افراد تحت مدیریت خویش بیابد.
بنابراین، بخش عمدهای از این گونه رفتارهای اجتماعی را می توان در سیره امام رضا(ع) مشاهده کرد که الگوی خوبی برای مدیران و رفتارهای مدیریتی به شمار می رود.
از جمله اموری که می تواند در راستای مدیریت کلان یک مدیر مؤثر باشد، برنامه ریزی برای زندگی مردم است. از این رو، امام رضا(ع) در ارشادها و راهنمایی های خود به مردم می کوشید نظام مندی را در زندگی مردم حاکم سازد. پس برنامه ریزی و تدبیر معیشت و تعیین برنامه زندگی برای مردم را می توان از فعالیت های اجتماعی امام رضا(ع) ارزیابی کرد. موارد ذیل، از جمله دستورات آن حضرت برای برنامه سلوکی افراد مؤمن است که علاوه بر نظم در امور زندگی، دنیا و آخرت را توأمان مد نظر قرار داده است:
۱. بخشی از امور زندگی باید در ارتباط و راز و نیاز با خداوند صرف شود.
۲. بخشی دیگر برای امور معاش و گذران زندگی تنظیم گردد.
۳. بخشی از زندگی برای معاشرت با دوستان مورد اعتماد که یادآور عیوب دوست خود بوده و در باطن با آنان اخلاص می ورزند، قرار داده شود.
۴. و بخشی دیگر از زندگی باید برای بهره گیری از لذات مشروع قرار داده شود؛ زیرا با استفاده از این اوقات است که افراد، قادر به تلاش در زمانه ای دیگر هستند.[۲۵]
از شایسته ترین اموری که مدیر باید آنها را رعایت نماید، عدم استبداد به رأی و مشورت با دیگران برای دست یابی به راهکارها و تصمیم های مناسب جهت تدبیر امور است.
بر همین اساس، امام رضا(ع) با اهل منزل، برخی دوستان و حتی با بعضی غلامان و خدمت گزاران مشورت می کرد؛ به عنوان نمونه، از معمر بن خلاد نقل شده: «هنگامی که یکی از غلامان امام رضا(ع) درگذشت، امام(ع) به من فرمود: فردی با فضیلت و امانت دار را به من معرفی کن. با شگفتی اظهار داشتم: چگونه من کسی را به شما معرفی نمایم، در حالی که شما دانای به همه امورید. امام(ع)، مشورت پیامبر(ص) را مورد اشاره قرار داد و فرمود: رسول خدا(ص) با یارانش مشورت می کرد. آنگاه در باره آنچه می خواست، تصمیم می گرفت.»[۲۶]
امام رضا(ع) در خصوص مطلوب بودن این سیره اجتماعی، از پدر بزرگوارشان یاد کرده و می فرمودند:
«با اینکه عقل او بر تمام مردم برتری داشت و هیچ عقلی با او برابری نمی کرد، با این حال، در بسیاری از وقت ها با یکی از غلامان سیاه پوست خود مشورت می کرد. به آن حضرت گفته شد: آیا با چنین کسی مشورت می کنی؟ در پاسخ فرمود: چه بسا خدای بلندمرتبه مشکلی را با زبان چنین شخصی برطرف نماید. بسیاری از اوقات، در باره مزرعه یا باغ، آن حضرت را راهنمایی می کردند و ایشان بدان پیشنهادها عمل می کرد.»[۲۷]
بسیاری از مدیران با فرصت طلبی از جایگاه مدیریتی خویش، زیردستان را بردگان خود فرض کرده و آنها را استثمار می کنند؛ اما اهل بیت(ع) همواره والاترین رفتارهای انسانی را با زیردستان داشته و دیگران را نیز به این روش توصیه می کردند.
از همین رو، امام رضا(ع) گاهی یکی از غلامان را برای انجام کاری فرامی خواندند. هنگامی که گفته می شد: مشغول غذا خوردن است، می فرمود: بگذارید غذایش را بخورد، بعد برخیزد.[۲۸]
یاسر، خادم آن حضرت(ع) نقل می کند که به ما فرمود:
از جمله اموری که می تواند در راستای مدیریت کلان یک مدیر مؤثر باشد، برنامه ریزی برای زندگی مردم است. از این رو، امام رضا(ع) در ارشادها و راهنمایی های خود به مردم می کوشید نظام مندی را در زندگی مردم حاکم سازد. پس برنامه ریزی و تدبیر معیشت و تعیین برنامه زندگی برای مردم را می توان از فعالیت های اجتماعی امام رضا(ع) ارزیابی کرد.
«إِنْ قُمْتُ عَلَى رُءُوسِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَأْکُلُونَ فَلَا تَقُومُوا حَتَّى تَفْرُغُوا؛[۲۹] اگر من بالای سر شما ایستادم و شما در حال غذا خوردن بودید، بلند نشوید.»
آن حضرت ضمن به رسمیّت شناختن ساعاتی خاص برای زیردستان، نظم در امور آنان را مد نظر قرار داده و می کوشیدند در هنگام استراحت، عبادت یا غذا خوردن غلامان و زیردستان، آنان را به کار نگیرند.[۳۰]
امام رضا(ع) اهتمام خاصّی نسبت به تربیت اعضای خانواده خویش داشته و در اوقاتی که فرصتی فراهم می آمد، آنها را گرد هم جمع کرده، صمیمانه با آنها سخن می گفت و اسباب هدایتشان را فراهم می نمود:
«کَانَ الرِّضَا(ع) إِذَا کَانَ خَلَا جَمَعَ حَشَمَهُ کُلَّهُمْ عِنْدَهُ الصَّغِیرَ وَ الْکَبِیرَ فَیُحَدِّثُهُمْ وَ یَأْنَسُ بِهِمْ وَ یُؤْنِسُهُمْ؛[۳۱] هر گاه امام تنها می شد و از مسائل روزمره فارغ می گردید، اعضای خانواده و اطرافیان را گرد می آورد، با آنان سخن می گفت و انس و الفت می گرفت.»
در عین حال، ایشان جدا از روابط خویشاوندی، ارتباط با بستگان را بر محور حق و حقیقت برقرار می نمود؛ به گونه ای که ضمن گرامی داشتن خویشاوندان شایسته خود، آنان را مورد شفقت و مهربانی قرار می داد و اگر در یکی از بستگان خویش، خلاف و انحرافی در مسائل اخلاقی یا اعتقادی می دید، به او تذکر داده یا انتقاد می کرد و رابطه خویشاوندی باعث نمی شد آن حضرت، از امر به معروف و نهی از منکر خودداری کند.
یاسر، خادم آن حضرت می گوید: زید، برادر امام رضا(ع) در مدینه خروج کرد و دست به کشتار و آتش سوزی خانه های بنی عباس زد. از این جهت، به «زید النار» معروف بود. وقتی او را دستگیر کردند و نزد امام رضا(ع) بردند، حضرت به او فرمود: انتسابت به مادرمان حضرت زهرا(ع) موجب نمی شود گناه کنی و انتظار داشته باشی که وارد بهشت شوی. زید گفت: من، برادر تو هستم. حضرت فرمود: تو تا وقتی برادر منی که خدای متعال را اطاعت کنی. درست مانند فرزند نوح(ع) که خداوند فرمود: «او از خاندان تو نیست؛ او عمل غیر صالح است»[۳۲] و خداوند او را به دلیل معصیتش از خاندان نوح اخراج کرد.[۳۳]
میهمان نوازی که در همه جوامع، سنّتی نیک به شمار می رود، موجب میشود که مردمان با یکدیگر مهربان بوده، نسبت به هم سخاوت ورزیده و ایثار روا دارند. از همین رو، دین اسلام ضمن تأکید بر این روش پسندیده، حرمت نهادن به میهمان و تکریم جایگاه وی را مورد عنایت قرار داده است.
امام رضا(ع) ضمن اینکه غذا خوردن به تنهایی را خوش نمی داشت و سفره اطعام ایشان همواره گسترده بود، حضور همه افراد از رنگ و نژادهای مختلف را مورد توصیه قرار می داد. مردی از اهل بلخ روایت می کند که:
در سفر خراسان، امام رضا(ع) روزی سفره غذا طلبید و همه غلامان از سیاه و سفید را دعوت کرد و در پاسخ به درخواست یکی از همراهان خود مبنی بر گستردن سفره مجزّا برای غلامان، فرمود: ساکت باش! همانا خداوند و پدر و مادر همه ما، یکی است و شایستگی هر کس، به مقدار کرداش است.[۳۴]
اهتمام به میهمان، در منطق و رفتار امام رضا(ع) به گونه ای است که علاوه بر پذیرایی، امنیّت و آسایش روانی میهمانان را نیز مدّ نظر قرار داده و از این رو، حتّی در زمانی که آن حضرت، مسموم شده و در معرض شهادت قرار داشتند، پس از آنکه نماز ظهر را به جای آوردند، از وضعیّت میهمانان خویش که گویا جویای سلامتی ایشان بودند، پرسیده و ضمن اینکه خود بر سر سفره نشستند، مردم را نیز به سفره غذا دعوت کرده و یکایک را مورد محبت و مهر خویش قرار دادند. هنگامی که همگان غذای خود را خوردند، از فرط مسمومیّت بیهوش شدند.[۳۵]
تکریم شخصیت و جایگاه میهمان، مقتضی آن است که اسباب آسایش و راحتی او فراهم شده و دچار کمترین زحمتی نشود. در منطق رفتاری امام رضا(ع) مشاهده می شود که ایشان راضی به خجالت میهمان خود نشده و در حالی که هیبت امام(ع) مانع می شد که میهمان، طلب آب نماید، ایشان با علم به این قضیه، خود، طلب آب نموده و میهمان را نیز به نوشیدن آب دعوت می نمود.[۳۶] از این رو، امام رضا(ع) به کارگیری میهمان برای کار منزل را ناخوشایند دانسته و به مهمانی که شبی در محضر ایشان بود و پس از کم نور شدن چراغ، در صدد اصلاح آن برآمده بود، فرمود: ما مردمی هستیم که از مهمان خود کار نمی کشیم. بنابراین، ایشان را از این کار بازداشته و خود به اصلاح چراغ پرداختند.[۳۷]
امام رضا(ع) در خصوص فرد دیگری که میهمان آن حضرت بوده و جهت پرسش سؤال تا پاسی از شب در محضر آن حضرت مانده بود، امنیّت وی را مد نظر قرار داده و از وی دعوت کردند که به دلیل خطرات احتمالی در نیمه شب، برای خواب در آنجا بمانند. از همین رو، ایشان بستر خواب را برای میهمان گسترانیدند، شخصاً ملحفه و لحاف بر وی افکنده و برایش دعا کردند. جالب است وقتی میهمان از این که مورد محبّت ویژه امام رضا(ع) قرار گرفت، به غرور دچار شد، امام(ع) با درک این معنا، بازگشته و به وی در این خصوص هشدار داده و او را به تقوا و دقّت در اعمالش فراخواند.[۳۸]
------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت
* عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
[۲]. سوره حجرات، آیه ۱۳.
[۳]. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، تهران: نشر جهان، ۱۳۷۸ش، ج ۲، ص ۱۸۴.
[۴]. همان، ص ۱۵۹.
[۵]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق، ج ۸، ص ۲۳۰.
[۶]. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، پیشین، ج ۱، ص ۱۸۴.
[۷]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، پیشین، ج ۷، ص ۱۶.
[۸]. سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
[۹]. اصفهانی، محمدحسین، دیوان الأنوار القدسیة، بیروت: مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۲ق، ج ۱، ص ۹۹.
[۱۰]. قائمی، علی، در مکتب عالم آل محمد؛ علی بن موسی الرضا(ع)، تهران: امیری، ۱۳۷۸ش، ص ۱۲۱.
[۱۱]. حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، قم: جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ق، ص ۴۴۳.
[۱۲] مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، ج ۴۹، ص ۱۱۷: «یَا کَرِیمُ اغْفِرْ لِمَنْ فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات.»
[۱۳]. قمی، عباس، مفاتیح الجنان، پیشین، زیارت امام رضا(ع).
[۱۴]. ر.ک: صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، پیشین، ج ۱، ص ۱۷۹-۱۹۰.
[۱۵]. همان، ج ۲، ص ۱۷۴.
[۱۶]. صدوق، محمد بن علی، التوحید، قم: جامعه مدرسین، ۱۳۹۸ق، باب ذکر مجلس الرضا(ع) مع اهل الادیان، ص ۴۲۰.
[۱۷]. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، پیشین، ج ۱، ص ۱۵۶.
[۱۸]. صدوق، محمد بن علی، التوحید، پیشین، ص ۲۷۰.
[۱۹]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، پیشین، ج ۲، ص ۷۷.
[۲۰]. قمی، عباس، مفاتیح الجنان، پیشین، زیارت امام رضا(ع).
[۲۱]. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، تهران: نشر اسلامیه، ۱۳۹۰ق، ص ۳۲۸: «کَانَ جُلُوسُ الرِّضَا(ع) عَلَى حَصِیرٍ بِالصَّیْفِ وَ عَلَى مِسْحٍ فِی الشِّتَاءِ وَ لُبْسُهُ الْغَلِیظَ مِنَ الثِّیَابِ حَتَّى إِذَا بَرَزَ لِلنَّاسِ تَزَیَّنَ لَهُمْ.»
[۲۲]. سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
[۲۳]. خسروی، موسی، زندگانی حضرت علی بن موسی الرضا(ع)، ترجمه جلد ۴۹ بحار الأنوار، تهران: نشر اسلامیه، ۱۳۸۰ش، ص ۱۰۲.
[۲۴]. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، مشهد: نشر مرتضی، ۱۴۰۳ق، ج ۲، ص ۴۴۰.
[۲۵]. حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، پیشین، ص ۴۰۹.
[۲۶]. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، تهران: دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۷۱ق، ج ۲، ص ۶۰۱.
[۲۷]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۹ق، ج ۱۲، ص ۴۵.
[۲۸]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، پیشین، ج ۶، ص ۲۹۸.
[۲۹]. همان.
[۳۰]. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج ۴۹، ص ۱۰۲.
[۳۱]. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، پیشین، ج ۲، ص ۱۵۹.
[۳۲]. سوره هود، آیه ۴۶: «یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ.»
[۳۳]. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، پیشین، ج ۲، ص ۲۳۳-۲۳۴.
[۳۴]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، پیشین، ج ۸، ص ۲۳۰.
[۳۵]. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج ۴۹، ص ۲۹۹.
[۳۶]. همان، ص ۳۱.
[۳۷]. همان، ص ۱۰۲.
[۳۸]. همان، ص۳۷ ـ ۳۶.