گفتگو اختصاصی برنا با ابراهیم رها در مورد انتشار ده کتابش طی ده ماه

سیاست در ایران روی بسیاری از مسائل سایه انداخته است/ دنبال طنز ماندگار هستم

|
۱۳۹۵/۱۱/۰۹
|
۱۳:۳۶:۱۱
| کد خبر: ۵۱۲۲۲۱
سیاست در ایران روی بسیاری از مسائل سایه انداخته است/ دنبال طنز ماندگار هستم
ابراهیم رها نویسنده ای که سال جاری در ده ماه ده کتاب را روانه بازار کرده بود از ثبت این رکورد در تاریخ ادبیات داستانی ایران سخن گفت.

به گزارش خبرنگار حوزه سینما خبرگزاری برنا، «دری وری»، «گیج»، «بد»، «زشت»، «قورمه سبزی»، «از اون بالا کفتر میاد»، «یک چشم به هم زدن»، کتاب دو جلدی «قصه های هزار و یک نصفه شب»، «کتاب پس کوچه» ده عنوان کتابی است که از ابراهیم رها طی ده ماه با انتشارات مختلف به چاپ رسیده است. این کتاب‌ها هر یک سعی داشتند وجه متمایزی از ابراهیم رها را در عرصه طنزنویسی به نمایش بگذارند، چرا که در این آثار او به سراغ رمان نویسی، داستان‌های کوتاه، فیلمنامه، فرهنگ لغات و ... رفته است. با او در مورد چگونگی نگارش این ده عنوان و همزمانی چاپ و انتشار آن به گفت و گو نشستیم.

طی ده ماه اخیر ده عنوان کتاب از ابراهیم رها با انتشارات مختلف به چاپ رسیده است. احتمالا برای عده ای این سوال پیش می آید چه اتفاقی رخ داده که این تعداد کتاب از شما در این بازه زمانی به چاپ رسیده است؟

البته همه این کتاب‌ها طی یک سال اخیر نوشته نشده است، بلکه زمان چاپ آنها با یکدیگر همزمان شده است. در میان کتاب‌هایی که به چاپ رسیده برخی از سال 86 در وزارت فرهنگ و ارشاد مانده بودند و در دوره وزارت علی جنتی مجوز گرفتند و توانستند راهی بازار شوند.

وقتی به شما خبر دادند که چاپ این کتاب‌ها با یکدیگر همزمان شده است نگران هم پوشانی آنها  نشدید و اینکه ممکن است مخاطب ابراهیم رها حس کند او بیش از حد نام خودش را خرج کرده است؟

این نگرانی که شما از آن حرف می‌زنید به سراغ من هم آمده بود و اتفاقا موضوع را با ناشرها مطرح کرده بودم اما هر کدام از این  انتشارات با شرایط نه چندان همواری که پیش رو داشتند مجوز نشر این کتاب‌ها را دریافت کرده بودند و من نمی‌توانستم در مقام یک مولف، زمان انتشار کتاب‌ها را تغییر دهم؛ به همین خاطر صرفا از این نگرانی با آنها صحبت کردم. به هر حال عوامل مختلفی دست به دست هم داد که از بد یا خوش حادثه طی یک بازه ده ماهه یعنی از فروردین تا دی ماه، ده عنوان کتاب از من به چاپ برسد.

ولی به هر حال مجموع این عوامل که ظاهرا اتفاقی در کنار هم قرار گرفته بودند باعث شدند که شما در نوع خودتان رکوردی را به ثبت برسانید، چرا که در این اوضاع نا به سامان نشر به نظر می‌رسد که چاپ ده عنوان کتاب با انتشارات متفاوت را باید  اتفاقی متفاوت تلقی کرد؟

بله، و حس این تفاوت برای من شیرین و جذاب است. از اینکه می‌بینم با وجود شرایط نامناسب چاپ و نشر کتاب، کتابی نظیر «چقدر خوبیم ما» با تیراژ دو هزار و دویست به چاپ سیزدهم می‌رسد و کتاب‌هایی نظیر«دری وری»، «کتاب پس کوچه» و ... با تیراژهای مناسب به کتاب‌های پرمخاطب تبدیل می‌شوند و از پشت ویترین‌های کتاب فروشی‌ها به کتاب خانه مردم راه پیدا می‌کنند، خوشحال می‌شوم.

حوزه طنز با وجود اینکه از پتانسیل جذب مخاطب برخوردار است اما این نگرانی هم در آن وجود دارد که نویسنده در آن به ورطه تکرار کشیده شود. از سویی دیگر تعدد عنوان‌های چاپ شده از یک نویسنده باعث می‌شود که مخاطب او را روی ترازوی قیاس قرار دهد، شما نگران این تکرار و مقایسه ابراهیم رها با خودش نبودید؟

همین نگرانی باعث شد که من از بدو ورودم به حوزه طنز تصمیم بگیرم همواره ژانرهای متفاوتی را تجربه کنم. طی همین ده عنوانی که از من طی ده ماه به چاپ رسیده هر کدام در حوزه متفاوت بوده و هیچ کدام دیگری را تکرار نکرده است. به طور مثال من رمان طنز، داستان کوتاه طنز، فرهنگ لغات طنز و فیلمنامه طنز را به رشته تحریر درآوردم، هر کدام از این کتاب‌ها به لحاظ ژانری از یکدیگر متفاوت بودند و تنها شباهت‌شان در موضوع طنز بود. من هیچ‌وقت در حوزه طنز به سراغ سری کاری نرفتم و همواره تلاش داشتم تا خودم را از فیلتری عبور دهم و چارچوب‌های خودم را حفظ کنم؛ به همین خاطر وقتی ناشر کتاب «چقدر خوبیم ما» از من خواست تا قسمت دوم آن را بنویسم با وجود آنکه نگارش آن از من زمان بسیار کمی می گرفت و هنوز سوژه‌های پرداخته نشده ای در این مبحث وجود داشت اما از نگارش آن با وجود سود مالی که برایم داشت سرباز زدم چرا که حس کردم نمی‌خواهم صرفا به خاطر مسائل مالی و فروش بیشتر از ابراهیم رها خرج کنم و ترجیح دادم فضای دیگری را تجربه کنم. از سویی دیگر طی این مدت مجوز دو کتابم که در دولت احمدی نژاد ممنوع شده بود با عنوان «پارتیزان» و «مغازله» صادر شد، اما حس کردم فضای این دو کتاب متعلق به زمان خودش بود و  مناسب شرایط کنونی نیست به همین خاطر از چاپ آن منصرف شدم.

یکی از انتقاداتی که به حوزه طنز به ویژه در ایران می‌شود، مصرفی بودن آن است، چرا که معمولا جنس شوخی‌ها و ارجاعاتی که در آن داده می‌شود فضایی را ایجاد می‌کند که مخاطب برای آن، یک تاریخ مصرف کوتاه را قائل شود. شما برای فرار از این ماجرا چه راهکاری را اتخاذ کردید؟

این موضوعی که شما به آن اشاره کردید همواره یکی از دغدغه‌های من بوده و سعی کردم که از آن پرهیز کنم به همین خاطر در نگارش کتاب‌هایم سعی کردم از طنز سیاسی و شوخی‌های لحظه‌ای فاصله بگیرم و به موضوعاتی اشاره کنم که از قدرت ماندگاری بیشتری برخوردارند. هر چند که فکر می‌کنم ما نباید این مسئله را نادیده بگیریم که نگارش کتاب در کشورهای دیگر با ایران متفاوت است؛ چرا که ما کشوری داریم که سیاست روی بسیاری از مسائل آن سایه انداخته است و از این جهت اتفاقات سیاسی و اجتماعی روی قلم نویسنده تاثیر می‌گذارد. اما با  همه این تفاسیر فکر می‌کنم «کتاب پس کوچه»، «داستان‌های هزار و یک نصفه شب»، «چقدر خوبیم ما» و «دری وری» محصول همین تفکر هستند و از این جهت از قدرت ماندگاری بالاتری برخوردار هستند.

شما در دو کتاب اخیرتان با اسم دو کتاب تاثیرگذار ما در حوزه ادبیات شوخی کردید؛ «کتاب پس کوچه» که کتابی در حوزه فرهنگ لغات طنز است نامش به نوعی برگرفته از «کتاب کوچه» احمد شاملو است که فرهنگ عامیانه مردم می‌پردازد و «قصه های هزار و یک شب» که یکی از پررنگ‌ترین کتاب‌های ما در حوزه ادبیات داستانی است. چه شد که به سراغ این دو کتاب رفتید؟

من بیست سال در حرفه روزنامه نگاری مشغول به کار بودم و همین موضوع باعث شده است در کنار شیطنت روزنامه نگاری علاقه زیادی به تیتر زدن داشته باشم. به همین خاطر خیلی وقت‌ها برای کتاب‌هایم تیتر می زنم. «کتاب پس کوچه» که در واقع شوخی است با فرهنگ لغات ما، نامش هم با یکی از مطرح ترین کتاب‌های ما در حوزه فرهنگ عامیانه شوخی می کند. «قصه های هزار و نصف شب» هم که در جلد اول پنج داستان و در جلد دومش چهار داستان دارد قصه‌هایی را روایت می‌کند که در نصف شب اتفاق افتاده است. همین موضوع باعث شده که با نام «قصه های هزار و یک شب» شوخی بکنم و اسم کتابم را «قصه‌های هزار و یک نصف شب» بگذارم.

در حین نگارش این کتاب ها هیچ جا کف گیر طنزتان به ته دیگ نخورد و حس نکردید که کم آوردید؟

چرا اتفاقا این اتفاق را هم تجربه کردم. شاید امسال به لحاظ انتشار کتاب‌هایم برایم سال شلوغی بود اما از جهت نوشتار کتاب، من یکی از کم کارترین سال‌های حرفه‌ایم را پشت سر گذاشتم و از فروردین امسال دست به قلم نبردم. یکی از دلایل این موضوع هم این بود که می‌خواستم در طی این مدت به خودم بیشتر بیافزایم.

کمی در مورد «کتاب پس کوچه» صحبت کنیم. کتابی که به نظر می‌رسد در کارنامه هنری شما اثر مهمی به شمار می‌رود، ایده نوشتن کتابی با این ویژگی چطور به ذهن‌تان رسید؟  

اولین کتابی که از من چاپ شده بود، کتاب «نگاتیو» بود. کتابی که با فرهنگ لغات سینمایی شوخی کرده بوده، به همین خاطر ایده نگارش کتابی با این ویژگی برای من چندان عجیب و غریب و دور از ذهن نبود. در این کتاب قصد داشتم که با فرهنگ لغات شوخی کنم و آن چیزی که در ابتدا برای نگارش این کتاب در نظر گرفته بودم این بود که برای سی و دو حرف فارسی متوسط پانزده کلمه را بنویسم، اما وقتی کار نگارش کتاب را شروع کردم و حرف الف به پایان رسید فهمیدم که مرتکب اشتباه شدم و راهی که انتخاب کردم بسیار دشوار و ناهموار است به همین خاطر در قرار ملاقاتم با ناشر خواستم از او عذرخواهی کنم و بگویم که نمی‌توانم این کتاب را به اتمام برسانم. اما ایشان به قدری از کتاب تعریف کردند که من در رودربایستی قرار گرفتم و تصمیم گرفتم که این کار را ادامه بدهم. اما کار سخت من تازه شروع شده بود، چرا که ما در زبان فارسی کلمات مترادف و مشابه زیادی داریم و در بعضی از حرف‌ها هم با فقر کلمات مواجه هستیم و همین کار را دشوارتر می‌کرد و برایم چالش سختی به شمار می‌رفت، چرا که من باید سراغ کلماتی می‌رفتم که ضمن تکراری نبودن، مخاطب را به خنده وا می‌داشت. شاید این موضوع در نظر ساده بیاید اما در عمل برای من از لغت صد به آن طرف جانکاه بود. چون باید به گونه ای عمل می کردم که شوخی ها تکراری نباشد و مخاطب را به خنده وا دارد و خب این موضوع با آن حجم از تشابهی که ما در کلمات داریم ساده نبود. شاید به همین خاطر هم بود که پس از اتمام نگارش کتاب دست به یک حذف بی‌رحمانه‌ای زدم و نزدیک به نیمی از کتاب را به دلیل آنکه حس می کردم آن‌چنان که باید من را نمی‌خنداند حذف کردم.

نحوه انتخاب کلمات برای شما به این شکل بود که از روی فرهنگ لغات کلمات را انتخاب می‌کردید و یا شیوه دیگری در پیش گرفته بودید؟

نه، من دقیقا از روی فرهنگ لغات انتخاب می‌کردم. در حین انتخاب لغات هم سعی می‌کردم پتانسیل لغات را برای طنز در نظر بگیرم. شیوه کاری من در واقع به این شکل بود که برای هر حرفی شصت الی هفتاد لغت را در نظر می‌گرفتم، بعد حدود سی و پنج لغت را سرند می‌کردم و در حین نگارش هم اگر حس می‌کردم لغتی از جذابیت لازم برخوردار نیست آن را حذف می کردم. این مرحله حذف تا آخرین لحظه تحویل کتاب به ناشر همراه من بود.

در بخشی از مصاحبه به این موضوع اشاره کردید که از میان ده عنوان کتابی که از شما منتشر شده است یکی از آنها فیلمنامه طنز بوده است؟

همین طور است. «یک چشم به هم زدن» فیلمنامه طنز صامت است که نوشتن آن هم برای من چالش بزرگی به شمار می‌رفت. چرا که بیش از صد سکانس را باید بدون دیالوگ با موقعیت کمدی خلق می‌کردم. البته این فیلمنامه چهار بار با تهیه کننده‌های مطرحی تا آستانه ساخت پیش رفت اما همین بخش بدون دیالوگ بودن کار که البته وجه متمایز کار بود این تهیه کننده‌های مطرح را دچار واهمه می‌کرد.

به عنوان سوال پایانی، در خبرها آمده است قرار است که کتاب «نامه به ریمیدیوس»، «چقدر خوبیم ما» هم قرار است  به شکل کتاب صوتی روانه بازار شود؟

همین طور است، گویندگی «نامه به ریمیدیوس» بر عهده عباس نباتی و هانیه رافت است و نیما رییسی هم گویندگی کتاب «چقدر خوبیم ما» را بر عهده دارد. فکر می‌کنم در شرایط کنونی جامعه ما و با این حجم از شلوغی کتاب‌های صوتی هم بتوانند به فرهنگ شنیداری مخاطبان ما کمک کند.

نظر شما