به گزارش خبرگزاری برنا، عاشق خلق کردن و ساختن است. اما از بی قراری های نسل امروز فاصله دارد. شبیه بچه های دهه 70 نیست، قدردانی هایش مخاطب را به یاد «خودمان» می اندازد – بچه های دهه60، با مرام و متواضع. حتی خوی و خصلت هایش نیز با نوع موسیقی اش هماهنگ نیست. می گوید: «علاقه ام به این ساز ژنی است. و من این راهی را که رفته ام مدیون پدر و مادرم هستم. صبوری هایشان خیلی به من کمک کرده است.» از یک موسیقی پر سر و صدا انتظار نوازنده ای پر هیاهو نیز انتظار می رود. اما «ماهان واحدی» نوازنده درامر و مارش گروه کاکوبند با 18 سال سن و در حالی که سال آخر دبیرستان را به اتمام می رساند، بدون شیله پیله، در مسیری که انتخاب کرده است به درستی حرکت می کند. مسیری که هدایت و مدیریت آن را پدرش به عهده دارد و نظارت بر آن را مادرش عهده دار است. در آخرین روزهای زمستان که بهار در هر گوشه ای از شهر سرک می کشد پای حرف ها و تجربه های وی نشستیم.
چرا درام را انتخاب کردی؟
این سوال را خیلی ها از من می پرسند. حتی عده ای می گفتند که به جای درام برو پیانو بزن، یا می پرسیدند که چرا گیتار را انتخاب نکرده ای؟ من هم همیشه در جواب می گفتم که من برای علاقه و خاطر شما سازم را انتخاب نکرده ام. من برای علاقه خودم ساز می زنم. اما در مورد انتخاب این ساز یکسری چیزها در هر کسی ذاتی است و در خون فرد است. عوامل ژنتیکی باعث می شود که برخی مسائل را بپسندیم و از برخی مسائل خوشمان نیاد. من از اولی که فهمیدم ساز و موسیقی چیست به دست یک درامر نگاه می کردم. الگوی من هم از ابتدا یکسری درامر های خارجی معروف بودند. مثل «اریک مور» و «لارس». پدرم زمانی که نوجوان بود به این ساز علاقه داشتند ولی خودش نتوانست دنبال آن برود. و چون این علاقه را در من دید مرا به این سمت تشویق کرد. مثلا زمانی که بچه بودم و هیات می رفتیم به دست پدرم نگاه می کردم. خیلی دوست داشتم ریتم را یاد بگیرم. پدرم حتی زمانی که سرباز بود در دسته موزیک ارتش ساز می زد. در واقع اولین استاد من پدرم بود. حتی چوب دست گرفتن را پدرم یادم داد. زمانی که وارد گروه کاکوبند شدم تقریبا همه چیزها را بلد بودم و همه این ها را از پدرم یاد گرفته بودم. اما باز هم در حال یادگیری هستم و هیچ وقت خودم را از آموختن بی نصیب نمی دانم.
از چه زمانی علاقمند به نواختن درام شدید؟
از همان بچگی به این ساز علاقه داشتم. خاطرم هست یک دفتر داشتم که توی آن عکس درام کشیده بودم. در واقع یک دایره کشیده بودم و آن را با مداد رنگی سیاه کرده بودم تا شکل درام شود. مادرم همیشه برای من جعبه مداد رنگی می خرید و از مدادهای آن به عنوان چوب های درام استفاده می کردم. تا دوران دبستان کل فعالیت من در هیات ها بود. ایام محرم با توجه به علاقه ای که به درام زدن داشتم در هیات ها درام می زدم. اما زمانی که کلاس پنجم را تمام کردم و رفتم اول راهنمایی هدیه تولد یک ساز درام از پدرم کادو گرفتم.
همان درامی که کادو گرفتید شروع دوران یادگیری شما شد. با همان هدیه وارد دنیای موسیقی شدید؟
دقیقا، بعد از چند ماه استاد فرامزر فرهادی هر جمعه صبح می آمد منزل ما و به من درس های درام یاد می داد. ایشان از درامرهای قدیمی بودند که من خیلی چیزها از ایشان آموختم. به جایی رسیدیم که ایشان یک روز به من گفتند فقط به خاطر اشتیاق و علاقه ات هست که من این همه راه را از تهران به کرج می آیم. من اگر یک مقدار یادت می دهم تو چندین برابر آن را به من تحویل می دهی. واقعا همینطور بود. من بی نهایت تمرین می کردم. روزی چندین ساعت مداوم تمرین داشتم. مثلا قسمت کوچکی از یک ریتم را استاد به من یاد می داد یا قسمت خیلی کوچکی از یک آهنگ را به من می آموخت من هفته بعد کل آهنگ را برایش می نواختم. دو سال با آقای فرهادی کار کردم و در نهایت یک روز ایشان به من گفت من فراتر از آن چیزی که به تو یاد داده ام شدی.
چطور با وی آشنا شدید؟
ایشان از آشنایان شوهر خاله ام بود. من در واقع به خاله و شوهر خاله ام خیلی مدیونم. با توصیه های این دو نفر پدرم برایم درام خریدند. شوهر خاله ام که خودش هم اهل موسیقی و هنر بود خیلی مرا به این سمت تشویق کرد. شوهر خاله ام چون از موسیقی شناخت داشت و خودش پرکاشن می زد، پدرم را تشویق کرد که برای من ساز را بخرد. من مدیون پدرم، مادرم، خاله و شوهر خاله ام هستم.
روزی چند ساعت تمرین می کردید؟
من هر روز تمرین می کردم. شاید بیش از سه چهار ساعت در روز. اگر می توانستم بیش از این تمرین می کردم. چون درام سازی مثل پیانو و گیتار نیست که صدای آرامی داشته باشد. ریتم و سر و صدا و حجم بالایی از صدا دارد و یاد گرفتن آن اعصاب می خواهد که آن را مادرم داشت.
تمرینات و کلاس رفتن ها به درس شما لطمه ای نمی زد؟
من کنار درس و مدرسه تمرین می کردم. خوشبختانه تا الان لطمه ای به درسم نزده است. اگر مانعی برای موفقیت من در درس و مشق بود پدر و مادرم جلوی مرا می گرفتند. پدرم خیلی در این کار مرا راهنمایی کرد یعنی در واقع مدیریت پدرم بود که توانستم درام را در کنار مدرسه داشته باشم. مثلا امسال که کنکور دارم مادرم با مشاور مدرسه ام مشورت کرد که آیا موسیقی را موقتا کنار بگذارم یا نه، اما مشاور مدرسه به مادرم گفت که اصلا این کار را نکنم و موسیقی و کلاس ها و اجراهایم را ادامه دهم.
بعد از اینکه کلاس های خصوصی تمام شد چه کار کردید؟
یکی از بستگان شوهر خاله ام استاد موسیقی هستند و مرا به آموزشگاهی که خودشان در آن تدریس می کردند معرفی کرد. در این آموزشگاه با سامان بهشتی آشنا شدم. همان روز ایشان از من تست گرفتند و من پشت سازشان نشستم. یک ساز بی نظیر که تا آن زمان من فقط این ساز را در عکس ها و فیلم ها دیده بودم. بسیار ساز خوبی بود. من همان چیزهایی را که بلد بودم زدم. ایشان آمدند و کنار من نشستند و با هم شروع کردیم به زدن. اینقدر هیجان زده بودم که با استادی بزرگی مثل سامان بهشتی کار می کنم. و خوشبختانه استادم از بین تمام هنرجویانشان مرا به گروه کاکوبند معرفی کرد و الان هم هر کاری برای سازم انجام می دهم با مشورت و همفکری ایشان است. من خیلی مدیون وی هستم و هر چه که بلد هستم از ایشان یاد گرفته ام. وی یکی از بهترین های این رشته است و من افتخار این را دارم که در کنارشان هر لحظه بیش از گذشته یاد می گیرم.
درام چه ویژگی دارد؟ شاید کمتر علاقمند به موسیقی از درام شناخت داشته باشد.
درام ریشه در چند کشور مختلف دارد که همه آنها در نهایت در یک کشور جمع شدند. ساید درام استوانه هایی بود که انگلیسی ها هنگام جنگ به کمرشان می بستند و به وسیله آن به یکدیگر اطلاعات می دادند و مارش جنگی می زدند. طبل های بزرگ که جز سازهای کوبه ای بودند از آفریقا آمد. سیمبال یا سنج هم که نوع دیگری از ساز کوبه ای است و شبیه بشقاب های برنجی بود از آسیای شرقی، کشورهایی مثل چین آمده است که همچنان در این کشورها استفاده می شود. تمامی این سازها در آمریکا جمع شدند و مجموعه ای به نام «درامز» را تشکیل دادند. در این ساز کل بدن درگیر است. یعنی هر دو تا دست و پا. از کنار هم قرار گرفتن این اعضا ریتم تشکیل می شود و از یک ریتم آهنگ. درام تنها سازی است که بعد از پیانو تمام اعضای بدن درگیر هستند. من هم به سازهای کوبه ای علاقه دارم. درام سر و صدای زیادی دارد و همین موضوع باعث می شود که من انرژی ام تخلیه شود. من کلا به ساز کوبه ای خیلی علاقه دارم. مثلا دایی ام که دف می زد من خیلی به صدای دفش علاقه داشتم تا اگر کسی گیتار می زند.
یک درامر چه ویژگی هایی بایستی داشته باشد؟
یک درامر باید خوش اخلاق باشد. از نظر جسمی هم حتما نباید حتما ورزشکار باشد. به نرمی عضلاتش و سریع بودن حرکات دست ها و پاها احتیاج دارد. اگر درامری بدنسازی کار کند عضلاتش سفت می شود و دستش برای بسیاری از حرکات باز نیست. مثلا نمی تواند به نرمی چوب را در دستش بگیرد. انگار در حال جا به جا کردن وزنه است. بایستی این نکته را بگویم که یک درامر ابتدا باید دست هایش را تربیت کند بعد خودش را تربیت کند. به نظرم یک درامر باید خوش اخلاق باشد. چون صدای درام خیلی زیاد است، باید پرخاشگری اش را بتواند کنترل کند.ش
سقف آرزوهای ماهان واحدی کجاست؟
روزی یکی از بهترین درامر های ایران بشوم. دوست دارم که در ایران یک درامر موفق باشم و در بهترین مدرسه درام ایران تدریس کنم.
ماهان واحدی بیست سال آینده کجاست؟
اگر برنامه ای که امروز دارم را نتوانم تا بیست سال آینده عملی کنم قطع امید کامل از زندگی است. من روی چیزی سرمایه گذاری می کنم که بعدا بتوانم از آن استفاده کنم. می دانم که می توانم یک نوازنده خوبی بشوم و دارم سعی خودم را می کنم که نوازنده ماهری باشم. تمام تلاشم این است آنچه را که استادم می گوید انجام دهم. باز هم بیش از این تمرین و تلاش می کنم. دوست دارم برای بیست سال آینده یک رزومه کاری بسیاری عالی از خودم به جا بگذارم.
آینده غیر موسیقی ات را چطور ترسیم کردی؟
الان در مدرسه معماری می خوانم و مطمئن هستم که کنکور هم قبول می شوم. من عاشق معماری هستم چون معماری ترکیبی از نقاشی و خطوط است که در کنار هم یک طرح و نقشه را خلق می کنند. من هم عاشق خلق کردن هستم. کلا کارهای عجیب و غریب را دوست دارم.
دنبال یادگیری ساز دیگری هستی؟
من در یک خانواده اهل موسیقی بزرگ شده ام. بنابراین با سازها بیگانه نیستم. اما اگر زمانی از درام خسته شوم، حتما پیانو یاد می گیرم. چون پیانو سازی است که بی نهایت آرامش دارد. ولی از آنجایی که هیچ وقت از درام خسته نخواهم شد پس هیچ وقت پیانو یاد نمی گیرم.
هیچ وقت از ساز خسته شده ای؟
از صدای سازم خسته شدم، ولی از خود ساز نه خسته نشدم. 6 سال است که این ساز را می نوازم و هر روز از زوایای مختلف از سازم عکس می گیرم.