هشت سال سکان اجرایی مملکت را به دست تفکری دادند که زحمت و خدمت 27 سال گذشته را خیانت نامید؛ او بهترین سرمایههای تربیت یافته در مکتبخانهی جماران را یک مشت انسان رانتخواری فرض کرد که حاضر به پیاده شدن از اسب مواهب دولتی نیستند! حاصل این بدعت خطرناک و این سفسطهی مردم فریب را در هشت سال خروج قطار انقلاب از ریل دیدیم. آنچه ماند ویرانهای بیش نبود که عزت و شرف ایرانی را هم در جهان به خطر انداخته بود.
و روحانی آمد تا خط بطلانی باشد به افراطی گری؛ روحانی از کرامت انسانی دفاع کرد، و این همان چیزی بود که من میخواستم.
روحانی و وزیر خارجهاش شان و جایگاه از دست رفتهی من را در دنیا بهبود بخشیدند و این را باید قدردان باشم.
کرنش و خضوع عالیترین مقام دولتهای اروپایی به روحانی و ظریف، نه از باب تملق و چاپلوسی بود، و نه از روی ترس؛ به نظر من دنیا منطق ایران را شنید و آن را پذیرفت. پس چرا من به منطق پذیرفته شدهی جهانی پشت کنم؟
به پشتوانهی همین اعتماد نوپا، تمامی داراییهای بلوکه شده در دوران به اصطلاح عدالت محوری!! به بیتالمال حکومت اسلامی برگشت.
من ناشکر نیستم؛ هیچ ایرانی بادرایتی حاضر نیست این فرصت پیش آمدهی تاریخی را از دست بدهد.
رای مجدد به روحانی، تشکر از زحمات تیم مذاکره کنندهی هستهای است. من این ابراز تشکر را وظیفه میدانم.
رای به روحانی، رای به کار کارشناسی، رای به حرکت در مسیر قانون، رای به کوتاه کردن دست ویژهخواران، رای به آیندهی روشن و رای به اصلاح طلبی است . اگر چنین نکنم پس چهکنم؟