‌برای نجات یک زندگی فقط ۱۰ روز فرصت داریم

|
۱۳۹۶/۰۳/۲۵
|
۱۵:۳۲:۳۴
| کد خبر: ۵۷۳۱۴۳
‌برای نجات یک زندگی فقط ۱۰ روز فرصت داریم
در این شب‌های قدری که همه ما برای برآورده شدن خواسته‌ها و آرزوهایمان دعا می‌کنیم و آن‌ها را پشت سر هم بر زبان میآوریم و حتی گاهی بعضی از آرزوهای خود را در میان انبوه خواسته‌هایمان فراموش می‌کنیم، عده‌ای هستند که روزها، هفته‌ها، ماه‌ها و حتی سال‌هاست که تنها یک آرزو دارند، آرزوی رهایی از اعدام.

‌به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛ ‌رضا یکی از همان افرادی است که 9 سال است تنها آرزویش رهایی از قصاص است، اگرچه او روز اول خرداد امسال تا یک قدمی مرگ رفت و طناب دار را دور گردن خود احساس کرد، اما در لحظه آخر خانواده مقتول با پادرمیانی قاضی پرونده و عوامل زندان راضی شدند که در مقابل دریافت 265 میلیون تومان پول دیه تا انتهای ماه رمضان از قصاص بگذرند. 

حسن توکل، برادر رضا در گفت و گو با ایسنا- منطقه خراسان، اظهار می کند: حدود 9 سال پیش در یک مجلس عروسی که برادر من هم در آن حضور داشته است، بر سر جمله ی ساده "تو چرا اینطور به من نگاه می کنی؟" بین دو نفر از افراد جوان درگیری ایجاد و این درگیری هم تبدیل به نزاع دسته جمعی می شود. 

وی با اشاره به اینکه افراد درگیر شده در این نزاع دسته جمعی جوانان 17 تا 21 ساله بوده اند، ادامه می دهد: در این نزاع دو نفر کشته و چندین نفر از جمله برادر من زخمی می‌شوند.

توکل با بیان اینکه مقتولی که برادر من او را به قتل رسانده پسرخاله باجناق من است، خاطرنشان می‌کند: هنگامی که برادرم فهمید این فرد فوت کرده است گفت من اصلا به او کاری نداشته‌ام. به برادرم گفتم خودش را معرفی کند. اگرچه او خود را معرفی کرد اما در نهایت عنوان شد ضربه نهایی منجر به قتل را برادر من زده است.

وی می‌گوید: پس از این اتفاق و در طی این 9 سال بارها و بارها تلاش کردیم با خانواده مقتول ارتباط برقرار کنیم، اما تمام درها به روی ما بسته بود، تا اینکه چند وقت پیش از زندان تماس گرفتند و گفتند امشب تمام اعضای خانواده به ملاقات رضا برویم زیرا قرار است که فردا صبح حکم او اجرا شود، به دلیل اینکه من در تهران زندگی می‌کنم اذان صبح فردای آن روز به زندان رسیدم در همان لحظه پدر مقتول در حال وارد شدن به زندان بود. با او صحبتی کردم و وارد زندان شد. تا اینکه از داخل زندان خبر رسید طناب دار را دور گردن برادرم انداخته‌اند.

وی ادامه می‌دهد: نمی‌دانم چطور این اتفاق افتاد اما در نهایت با وساطت قاضی و عوامل زندان خانواده مقتول راضی می‌شوند تا در مقابل دریافت 265 میلیون تومان از قصاص بگذرند. هنگامی که این موضوع را فهمیدم همانجا صادقانه به قاضی گفتم ما نمی‌توانیم این مبلغ را جور کنیم و تمام تلاش خود را که انجام دهیم شاید تنها 130 میلیون تومان جور شود. اما مسئولین گفتند خدا کمک می‌کند، این فرصت را از دست ندهید.

توکل با بیان اینکه در هنگام کودکی رضا پدر و مادرم فوت کردند و من سرپرستی خواهرها و برادرهایم را بر عهده داشتم، یادآور می‌شود: علی رغم تمایل خانواده رضا علاقه زیادی به درس خواندن نداشت و آن را رها کرد، سپس در یک تعمیرگاه ماشین مشغول کار شد تا اینکه او را به تهران بردم و در کارگاه تولیدی خودمان مشغول به کار شد، پس از اینکه رضا از مشهد رفت دوستانش مدام از او می‌خواستند به مشهد برگردد او هم پس از مدتی به مشهد برگشت تا اینکه این اتفاق افتاد.

وی با تاکید بر اینکه شاید اگر من به جای خانواده مقتول بودم تصمیم بدتری می‌گرفتم، عنوان می‌کند: قبول دارم که برادر من خطا کرده و نباید وارد چنین قضیه‌ای می‌شد اما تاکنون در خاندان ما چنین مواردی وجود نداشته یکی از برادرهای من شهید شده و خودم هم جانباز 50 درصد هستم و سه و نیم سال مفقودالاثر و در اسارت بوده‌ام.

توکل با اشاره به اینکه برادر من صد درصد توبه کرده و مسئولین زندان این موضوع را تایید می‌کنند، یادآور می‌شود: او شب‌ها به کلاس قرآن می‌رود و همچنین نهج البلاغه می‌خواند.

وی تصریح می‌کند: خانواده مقتول وضعیت مالی خوبی ندارند، مادر خانواده مریض است آمپول‌های 800 هزار توانی تزریق می‌کند و پدر خانواده هم مشغول کار کردن در یک آژانس است.

توکل در خصوص میزان مبلغ جمع آوری شده است، تصریح می‌کند: مردم بسیار لطف داشته‌اند و کمک‌های زیادی به ما کرده‌اند، حتی یک خانمی فیش حج خود را برای کمک به رضا هدیه داده است، عده‌ای هم که خود آن‌ها وضعیت مالی خوبی ندارند کمک‌های 5000 هزار تومانی داشته‌اند. حتی عروس‌های خودم حلقه‌های ازدواج‌شان را برای کمک به آزادی رضا فروخته‌اند، از همه آن ها بسیار ممنون و سپاسگزار هستیم. تا کنون مبلغ 220 میلیون تومان جمع آوری شده است.

 

 

 

نظر شما