به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، صادق زیباکلام - استاد دانشگاه - در روزنامه «ایران» مینویسد: همانگونه که در کشورهای مختلف، جریانهای فکری متفاوتی وجود دارد، در آمریکا هم نحلههای متعدد فکری و سیاسی وجود دارد که در بخشبندی سنتی آمریکا به «کبوترها» و «عقابها» تقسیم میشوند. مطابق تقسیمبندی کلی و کلاسیک آمریکا آقای باراک اوباما و دولتش از «کبوتر»ها بودند که وجه غالب سیاستشان «انعطافپذیری» بود. این طیف بویژه در سیاست خارجی خواستار همکاری در قالبهای مسالمتجویانهتر هستند.
در مقابل این جریان، «عقابها» هستند که وجه ممیزهشان تندروی و حرکتهای رادیکال است؛ این گروه اغلب سیاستهایی اتخاذ میکنند که به نفع لایههای ثروتمندتر جامعه باشد و خیلی زود به سمت راهحلهای نظامی میروند. ناگفته پیداست در آمریکا همواره جریانی در «عقاب»ها یا جمهوریخواهان وجود داشته که به چیزی کمتر از سرنگونی نظام جمهوری اسلامی رضایت نمیدهند.
فراموش نکنیم در کشور ما نیز جریانهای تند و رادیکالی وجود دارند که آنها هم به چیزی جز ستیز و رویارویی مستقیم و کامل با آمریکا رضایت نمیدهند. بنابراین آنچه که تیلرسون مطرح کرد، همان طرز فکری است که برخی تندروها در داخل آمریکا دارند و معتقدند اصلاحات فایدهای ندارد و باید نظام جمهوری اسلامی تغییر کند.
وقتی میخواهیم مواضع آقای ترامپ یا اظهارات اخیر رکس تیلرسون وزیر خارجه آمریکا را تحلیل کرده یا بر اساس آن موضع بگیریم، نیازمند توجه به تقسیمبندی درونی آمریکا هستیم که در بالا ذکر شد؛ مؤلفهای که مخالفان رادیکال دولت آقای روحانی نادیده میگیرد و با یکی دانستن دولت و سیاستهای آقای اوباما با آقای ترامپ، میکوشند دیپلماسی تنشزدایی دولت آقای روحانی را طی چهار سال گذشته زیر سؤال برده و ایشان را به سوی سیاستهایی خارج از چارچوب اعتدال، هل بدهند. در حالی که اگر بگوییم بین اوباما و ترامپ تفاوتی وجود ندارد، درست مثل این است که بگوییم در انتخابات 29 اردیبهشت چه آقای روحانی انتخاب میشد و چه آقای رئیسی، سیاست خارجی ما فرق نمیکرد؛ در حالی که ما شاهد هستیم اینگونه نیست؛ سیاست خارجی آقای روحانی را هیچگونه نمیتوان با سیاست خارجی احمدینژاد مقایسه کنیم. سیاست خارجی آقای روحانی دنبال دیالوگ و تنشزدایی است و همانطور که شاهد بودیم، در موضوع هستهای موفقیتهای خوبی داشته؛ در ایجاد رابطه با اروپا، ژاپن، استرالیا و کانادا توفیقهای خوبی بهدست آمده است.
پس قطعاً بین اوباما و ترامپ و خاستگاه فکری و سیاسیشان تفاوت وجود دارد. در مقابل طرز تفکر آقای ترامپ و تیمش، طرز تفکرهای دیگری در آمریکا وجود دارد که جمهوری اسلامی و انقلاب را به رسمیت میشناسد. ما شاهد بودیم وقتی این جریان بر سر کار بود، کاخ سفید 21 ماه مذاکرات هستهای با ایران را پیگیری کرد که منجر به توافق تاریخی وین یا برجام شد. واقعیت این است در داخل نظام آمریکا، جریانهای دیگری وجود دارند که خواهان سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران نیستند؛ علیالقاعده اگر آقای اوباما و دموکراتها خواهان سرنگونی نظام جمهوری اسلامی بودند، دلیلی نداشت 21 ماه با ما مذاکره کنند.
اما در شرایط فعلی که «عقاب»ها یا همان تندروها در کاخ سفید هستند، لازم است دولت ایران برای منزوی کردن آمریکا با حفظ منافع ملی کشورمان به سمت تنشزدایی جهانی برود؛ چون هر حرکتی غیر از این مطلوب تندروها در آمریکا است. باید توجه داشت وزن و جایگاه سیاسی نگاه مقابل آقای ترامپ در آمریکا، سنگین و قابل توجه است؛ مجموعه آرایی که خانم کلینتون آورد، نصف به علاوه یک از آقای ترامپ بیشتر بود؛ اما سیستم انتخابات کالج الکترال بهگونهای بود که در نهایت جمهوریخواهان برنده شدند. در چنین شرایطی لازم است به وزن سنگین «کبوترها» در آمریکا توجه شود تا عرصه برای آقای ترامپ تنگتر شده و پیشبرد سیاست «ایرانستیزی» را برای آقای ترامپ پرهزینه کنیم؛ نه اینکه آب به آسیاب کاخ سفید تندرو بریزیم.
ممکن است در داخل کشور برخی تندروها بخواهند از مواضع اخیر تیلرسون بهرهبرداری یا سوءاستفاده سیاسی کنند؛ تندروها و جریاناتی که مخالف مشی و سیاست اعتدالی آقای روحانی است، این سخنان را دستاویز قرار خواهند داد و به دولت آقای روحانی فشار بیشتری میآورند تا سیاستهای آشتیجویانه و تنشزدایی را کنار گذاشته و به سمت سیاستهای تخاصمی بود؛ این نگاه غلط است؛ چراکه ما شاهدیم الان سیاستهای تنشزدای روحانی به بار نشسته و اکنون بزرگترین حامی برجام، نه دولت جمهوری اسلامی ایران بلکه اتحادیه اروپا و قدرتهای غربی هستند و ژاپن، فرانسه، استرالیا، آلمان و حتی انگلستان حاضر نیستند با ترامپ متحد شوند و برعکس دست همکاری به سوی ایران دراز کردهاند در چنین شرایطی باید به تندروهای داخل توصیه کرد با خویشتنداری نگذارند فضای سیاست خارجی کشور به نفع تندروها و آقای تیلرسون در واشنگتن تغییر وضعیت دهد.