درباره‌ی «رگ خواب»؛ شاهکار دیگری از نعمت‌الله

قی کردن سال‌ها ترس و احساس گناه در خلال عاشقانه‌ای تلخ

|
۱۳۹۶/۰۴/۱۰
|
۰۶:۲۶:۲۳
| کد خبر: ۵۷۹۸۷۳
قی کردن سال‌ها ترس و احساس گناه در خلال عاشقانه‌ای تلخ
سعید طاهری منتقد جوان سینما به تحلیل فیلم سینمایی "رگ خواب" حمید نعمت الله پرداخت.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، متن یادداشت سعید طاهری به شرح ذیل است:چهارمین فیلم حمید نعمت‌اله‌ی اعجوبه، بهترین فیلمی‌ست که امسال روی پرده سینماها رفته و نشان از استعدادی می‌دهد که تاکنون آن‌طور که لایق‌اش است، مورد توجه منتقدان و مخاطبان سینما قرار نگرفته... «رگ خواب» داستان فرار و مواجهه زنی با تنهایی‌ است: زنی که برای رسیدن به فردیت ویران می‌شود اما در نهایت از زیر تلی از کثافت و ترس بیرون می‌آید و به خود می‌رسد.      

من کیستم؟ سوالی که بسیاری از زنان بعد از تماشای «رگ خوابِ» نعمت‌اله باید از خود بپرسند؛ سوالی که شاید خانواده، سنت، مذهب و جامعه از زنان ایران نمی‌پرسد. منِ یک زن؛ محور اصلی فیلم روی پرده نعمت‌اله است. زنی که در مواجهه با تنهایی به خودش نزدیک می‌شود. فیلم با نریشن مینا در قالب نامه‌ای برای پدرش آغاز می‌شود. پدر برای دختران و زنان ایرانی مفاهیم زیادی دارد: پدر تداعی‌کننده، امنیت، آرامش، ترس، خط قرمز، مسئولیت و در نهایت گریز از تنهایی است. پدر همان کسی است که تا قبل از ازدواج، دخترش را حمایت می‌کند، مسئولیتش را می‌پذیرد و به نوعی فردیتش را تصاحب می‌کند اما پس از ازدواج همه‌ی نقش‌های پدر به جایگزین او یعنی شوهر یا عشق محول می‌شود؛ مگر این‌که شرایط، به اجبار تنهایی را به زن بیاموزد. تنهایی‌ای که از کودکی تعریف نشده است.

احساس گناه، تحقیر، ترس از تنهایی، ناتوانی و ضعف، مفاهیمی است که در« رگ خواب» به چالش کشیده می‌شود. مینا زمانی به یاد پدرش می‌افتد و به او فکر می‌کند که دیگر مردی در زندگی‌اش نیست. گویی پدر، خود اوست، اما این پدر تا زمانی در او وجود دارد که پای مردی دیگر به زندگی‌اش باز نشده باشد.

او از تنهایی می‌ترسد. مرد، عشق و ارتباط برای او همان پدر هستند. پدری که با نگاهش او را می‌ترساند، تحقیر می‌کرد و به او عشق می‌ورزید. مینا دوباره مرد دیگری را به پدرش ترجیح داده... مینا بارها با تنهایی مواجه شده و از آن فرار کرده... مینا خودش را در معرض تحقیر و تخریب قرار می‌دهد تا تنها نباشد، مبارزه نکند و مسئولیتش را دیگری بپذیرد.

او دختری بی‌مادر است؛ کودکی‌اش پر شده از پدر، پدری که در بزرگسالی از او دور است و نقشش را به مردان دیگر سپرده است. مینا عاشق حمایت شدن است. او در تنهایی خوشبخت نیست، خوشبختی او با دیگری تعریف می‌شود، دیگری از جنس پدرش... او ترسوست، زیاد گریه می‌کند، برای تنها نبو‌دن از همه خط قرمزها می‌گذرد، عصیان می‌کند، خودش را می‌زند، به قرص و آرایش و پیراهن قرمز پناه می‌برد، فریاد می زند اما نمی‌تواند از خودش فرار کند. خودی که خودش نیست یا نمی‌خواهد باشد. در کنار مینای «رگ خواب» زنان دیگری نیز هستند: زنانی که موقعیت اجتماعی بهتری دارند و مستقل هستند. خواهر ناتنی او زنی است که شغل، درآمد، خانه و فرزند دارد اما تنهاست. خواهر مینا آینده اوست، آینده زنی که با تنهایی و فردیت مواجه شده و از پس زندگی‌اش برآمده است. زن دیگری هم در «رگ خواب» وجود دارد: زنی میانسال که صاحب قدرت و پول است و عشق مینا را می‌دزد. این زن علی‌رغم وابستگی‌اش به معشوق مینا، سیلی می‌زند و مقتدر است. تو در مقابل با مرد، رفتاری مقتدرانه دارد و اوست که تحقیر می‌کند. شخصیت حاشیه‌ای و کمرنگی هم در فیلم حضور دارد: زنِ صندوق‌دار... زنی که در ابتدا همکار میناست. او نیز بغض می‌کند و از از دست دادن کارش می‌ترسد؛ ضعف دارد و در پایان با مینا همزادپنداری می‌کند و برای او دل می‌سوزاند.

اما مردان «رگ خواب»؛ ابتدا پدری است که مینا را طرد کرده، کسی که ترس‌ها، احساس گناه و ضعف مینا به گردن اوست. مرد دوم شوهری است که مینا از او جدا شده: معتادی که در نهایت به طلاق توافقی تن داده است که البته در فیلم دیده نمی‌شود. مرد اصلی معشوق خیانتکار میناست: کامران. او که خوب می‌داند مینا به توجه و حمایت نیاز دارد و با همین روش به مینا نزدیک می‌شود. رفته‌رفته از او دور می‌شود، زیرا کار و مدیرش در اولویت هستند. کامران به خودش اجازه می‌دهد مینا را تحقیر کند، به او بخندد و مانند دیگر مردان از موضع قدرت با مینا برخورد کند. او از بزرگترین راز مینا که احساس گناه‌ست، باخبر است و در نهایت از همان برای تحقیر او استفاده می‌کند. مرد دیگری که در «رگ خواب» حضور دارد: پادوی رستوران است که با تماشای تحقیر شدن مینا به خودش اجازه می‌دهد به مینا نزدیک شود و او را تحقیر کند، اما در فیلم پسربچه‌ای هم حضور دارد که او هم با شوخی‌های‌اش مینا را تحقیر می‌کند. پسربچه‌ای که شاید به عنوان آینده‌ی تفکر مردان به تصویر ‌کشیده می‌شود.

مردان «رگ خواب» هر کدام به نحوی تحقیر کردن زنان را آموخته‌اند، اما این فیلم قرار نیست همه مسائل را گردن جامعه و خانواده مرد سالار ایران بیندازد، زیرا زنانی در قصه حضور دارند که توانسته‌اند... مقصر اصلی، خود میناست و گویی نعمت‌اله سعی داشته مخاطبان زن را با این موضوع مواجهه کند که می‌توانند علیه همه‌ی این تحقیرها و ترس‌ها عصیان کنند.

در پایان، مینا همه مردان زندگی‌اش را از دست می‌دهد و با تنهایی و خودش مواجه می‌شود و مسئولیت خودش را می‌پذیرد.

«رگ خواب» پر است از صحنه‌های ویران‌کننده: از مواجهه مینا با معشوق و معشوقه‌اش که همراه می‌شود با صدای جادویی همایون شجریان و عبور از جاده‌ی پیچ‌در پیچ تا قی کردن سال‌ها حقارت و ترس و گناه روی صاحب غذاخوری...  

و البته صحنه‌های رویایی چون همنشینی محل زندگی مینا و کلاس موسیقی تا صحنه‌های عاشقانه‌ای که نمونه‌اش در سال‌های اخیر سینمای ما وجود نداشته و نمونه‌ی قبلی و قابل قیاس‌اش شاید در سریال «وضعیت سفیدِ» خود نعمت‌اله است که ویرانی نوجوانی را چنان سنگدلانه روایت می‌کند که هاج و واج می‌مانید...

نظر شما