گفتگو با فریبا نادری؛ بازیگری که این روزها خبرساز است

من اهل رفتن به میهمانی بازیگران نیستم / تیتراژ برایم مهم نیست/ زندگی شخصی ام به خودم مربوط است

|
۱۳۹۶/۰۶/۱۱
|
۰۵:۲۶:۱۴
| کد خبر: ۶۰۷۰۰۸
من اهل رفتن به میهمانی بازیگران نیستم / تیتراژ برایم مهم نیست/ زندگی شخصی ام به خودم مربوط است
فریبا نادری این روزها زیاد خبرساز شده هم رستورانش را افتتاح کرده ، هم ازدواج کرده و هم در آخرین ساخته رضا کریمی یعنی سریال گمشدگان برای سومین بار با این کارگردان تجربه همکاری داشته است. به همین خاطر با او به گفتگو نشستیم و درباره این روزهایش پرسیدیم.

رضا کریمی در میان کارگردانان یک فیلمساز جدی و با ضوابطی خاص محسوب می شود کار کردن با ایشان سخت نیست ؟ فکر می کنم شما با سریال گمشدگان سومین پروژه ای است که همراه ایشان هستید؟

بله اما باید این را بگویم که خودم هم سرکار به شدت آدم جدی هستم به خصوص کارهای جدی، چون روحیه ام طنز است سعی می کنم که جدی بودن را در کارم داشته باشم و قطعا اگر آدم بداخلاقی بودند سومین همکاری را با ایشان تجربه نمی کردم.

در میان این سه تجربه حضور خودتان را در کدام پروژه بیشتر دوست داشتید؟

در طول این سال ها در کار بازیگری پخته تر شدم و اوایل کارم را با آقای کریمی شروع کردم و اواسط کار هنری نیزدوباره با ایشان همراه شدم و حالا بعد از یک دهه بازیگری از نظر قوت بازیگری خودم این کار را بیشتر دوست دارم اما از نظر تمرکز در کار و از دید بازیگری قصه من قصه راه طولانی و در ابتدا فاکتور هشت است.

تا اینجای کار واکنش مخاطبان این سریال به شما به چه صورت بوده است؟

مردم دوست دارند قصه ای را که نزدیک به واقعیت باشد تماشا کنند نمی گویم که این داستان خیلی واقعی است اما مردم قصه گمشدگان را دوست داشتند.

تصویری که ما از گمشدگان می بینیم به شکلی است که انگار نویسنده غیرمستقیم قصد دارد بگوید تهران شهر امنی نیست و به نوعی تبلیغ مهاجرت معکوس است. شما به عنوان بازیگر این کار این حس را ندارید؟

هر جایی که شما غریب باشید برایتان نامعلوم است و فرقی ندارد که در شهر یا کشور دیگری باشد وقتی به جایی وارد می شوی که زادگاهت نیست قطعا زمان بر است که به آن اخت شوی و در نتیجه احساس غربت می کنی و زمان می برد تا به آنجا عادت کنی و آداب محله و آن شهر را یاد بگیری.

حضور فریبا نادری در خبرگزاری برنا

 

روشنگ گرامی نقش اصلی این کار با اعتماد رضا کریمی جلوی دوربین رفته کارنامه پروپیمانی ندارد ، از نگاه بازیگر آن سریال، همکارتان به این اعتماد پاسخ مثبت داده است؟

سوالی است که باید از کارگردان بپرسید ولی به هر حال  نیاز سینما و تلویزیون ما معرفی چهره های جدید است ، من کار سینمایی از ایشان ندیدم و اینجا هم زیاد با ایشان بازی نداشتم و بازی من بیشتر به آقای ناصرنصیر و بازغی محدود بود و با روشنک گرامی یک سکانس بازی داشتم اما درکل نه صرفا درباره خانم گرامی که اعتماد به هر بازیگر جوانی کار درستی است.

به نظر می رسد مثل سابق طول نقش برایتان مهم نیست و بیشتر به کیفیت نقش مهم فکر می کنید؟

پرونده کاری ام نشان می دهد که همیشه این انتخاب را داشتم به خصوص در کارهای آقای کریمی این اتفاق زیاد افتاده و همیشگی بوده زمانی که بازیگر هم نبودم تاثیرگذاری یک نقش کوتاه برایم خیلی جذاب تر جلوه می کرده تا یک آدمی که ساعت ها دست و پا بزند تا مطلبی را به مخاطبش تزریق کند و نقش اصلی باشد. آن کوتاه بودن باید در کنارش تاثیر هم داشته باشد مثل ضرب المثل کم گوی و گزیده گوی...

 

حضور فریبا نادری در خبرگزاری برنا

یعنی عطش اول بودن ندارید؟ کمی شعاری نیست این موضوع؟

من باید رسالتم را درست انجام دهم و آن در 45 دقیقه روی آنتن بودن رخ نمی دهد بلکه باید به گونه ای باشد که مخاطبی که در زمان خصوصی من را به خانه اش راه داده و در مهمانی این فیلم و نقش را نگاه می کند  بفهمد حرفی برای گفتن داشتم که هستم و این خیلی مهم است.

پس یعنی از آن بازیگران نیستید که به تیتراژ فکر کنید؟

من به تیتراژ فکر نمی کنم؛ شاید اوایل کار خام بودم و برایم مهم بود ولی تیتراژ چیزی نیست که در ذهن مردم بماند. اما حالا برایم مهم این است که بگویند مثلا آن خانم چه بازی کرد حتی اگر اسم و فامیل من خاطرشان نباشد. البته که تا الان من نشیندم که مردم بگویند شما با چه تیتراژی معرفی شدید مثلا با «حضور» ، با «هنرمندی» و...

تیتراژ موضوعی مهم برای همکاران شماست ؛ نکته ای که حتی برخی در قراردادهایشان هم عنوان می کنند ، واقعا شما نشنیدید؟

واقعا؟! من خیلی اهمیتی نمی دهم و به آن فکر نمی کنم و جزو اولویت هایم نیست.

سابقه کاری شما در تلویزیون پربار تر است و در سینما خیلی حضورتان کمرنگ است چرا؟

پیشنهادها خوب نبوده و یا اعتماد نکردم به کارگردان هایی که پیشنهاد دادند یا نقش ها را دوست نداشتم و ترجیح دادم که در کار تلویزیونی خوب کار کنم.

چقدر لابی و حضور در مهمانی ها و حتی مانور در فضای مجازی در این امر موثر است؟

به مهمانی بازیگران نمی روم، می دانم که این موضوعات بی تاثیر نیست و زمانی که شما در دید یک سری آدم ها باشید که در حال انتخاب بازیگر هستند تاثیرگذار است. زمانی که در دیدها باشی پیشنهاد هم می گیری اما من خیلی اهل این کارها نیستم و خوشحالم که عمده مردم که مخاطب تلویزیون هستند من را دوست دارند و من هم آنها را دوست دارم و تا زمانی که بخواهند برایشان بازی می کنم.

چرا خبر ازدواجتان را در صفحه شخصی تان اعلام نکردید ؛ بالاخره این موضوعی بود که دیر یا زود علنی می شد.

زندگی خصوصی من برای من است مگر من از زندگی خصوصی تک تک مخاطبانم خبر دارم. برای همین ترجیح می دهم که کارهای هنری ام را اطلاع رسانی کنم نه زندگی شخصی را و اگر این اخبار پخش شده است دیگر دست من نبوده و اتفاق افتاده است. به عنوان یک هنرمند فکر نمی کنم که وظیفه ام باشد که خبر ازدواجم را بدهم چون حریم شخصی من به خودم مربوط است. ضمن اینکه من هواداران خودم را می شناسم آنها فضول نیستند و برایشان مهم این نیست که در زندگی شخصی چه کاری انجام می دهم چه میخورم و چه می پوشم وبرای همسرم چه غذایی درست کردم.

این جمله شما سالها پیش کمی منطقی تر به نظر می رسد تا الانی که اطلاعات شخصی چهره هایی که مردم آنها را می شناسند راحت در دسترس قرار می گیرد و این گریزناپذیر است.

من فرصت اینکه ته زندگی مردم را درآورم ندارم و طرفدارانم هم مثل خودم فکر می کنند . طرفداران من گروه سنی شان بین 18 تا 30 سال است و این گروه سنی را دوست دارم زیرا سن جوانی و پختگی است و برایم جذاب است.

از چه زمانی با همسرتان آشنا شدید و...

من از سال 91 با همسرم آشنا شدم و در معاشرت بودیم و کم کم تصمیممان بر این شد که جدی تر به قضیه نگاه کنیم و اینکه در آرامش در کنار هم باشیم تصمیم گرفتیم که ازدواج کنیم.

به تجربه مادری هم فکر می کنید؟

قطعا یکی از اهدافی که به خاطر آن ازدواج کردم مادر شدن است و قطعا این اتفاق خواهد افتاد اما زمانش با خداست ولی در اولویت اول من است.

ریسک زندگی دوم را چطور پذیرفتید؟

علت اینکه بین 4 تا 5 سال طول کشید تا این قضیه به رسمیت دائم برسد همین بود که من به عنوان ازدواج دوم جای ریسک نداشتم با توجه به اینکه مورد قضاوت عجیب و غریب قرار گرفته بودم باید انتخاب درستی را برای خودم تعیین می کردم البته که آینده را فقط خدا می داند.

تجربه رستوران داری چطور است؟ هدفتان از این کار چه بود؟

خیلی شیرین است و هدفمان این بود که غذایی که استفاده می کنیم و می خوریم همان را برای عزیزان در رستورانمان داشته باشیم و با این هدف زدیم با یکسری غذاهای محدود خانگی و خیلی جذاب است که مردم همه می آیند وکامنت های زیبایی می رسد و خستگی را از آدم دور می کند. کلا حس خوبی است.

امنیت درآمدی برایتان برای تاسیس این رستوران مهم تر بود یا علاقه به غذا؟

من کلا دختر شکمویی هستم و همیشه یک خوراکی در ماشین و کیفم همراهم است. خیلی ها از دوستان من هستند که این کار را برای امنیت شغلی می کنند ولی این صرفا هدف اولیه من نبود.

کار بعدی تان چه زمانی ست؟

فعلا کاری را قبول نمی کنم و یکی دو فیلمنامه دیدم که وسوسه شدم ولی فعلا کاری را قبول نمی کنم چون تصمیمم برای مادر شدن را به تعویق می اندازد.

گفتگو از : دنیا خمامی

نظر شما