به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛ قانون در ادامه نوشت: از برجستهترین شهدای این پرواز، محمدجهانآرا، فرمانده سپاهخرمشهر،یوسفکلاهدوز، قائممقام سپاه پاسداران، جواد فکوری، وزیر دفاع سابق و فرمانده سابق نیروی هوایی و مشاور رییس ستاد مشترک ارتش، ولی فلاحی، جانشین ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران و موسی نامجو، وزیر دفاع وقت بودند که فقدان آنها ضربه سنگینی به کشور در آن دوره بحرانی وارد کرد. آنها پس از بازگشت از عملیات ثامنالائمه(ع) و برای ارائه گزارش به خدمت امام خمینی(س) شهید شدند و به کاروان شهدا پیوستند. در همین راستا، بهمناسبت سیوششمین سالگرد شهادت این عزیزان و همچنین سالگرد عملیات شمشیرسوزان توسط نیروی هوایی در ۸ مهر، به سراغ فرزند شهید فکوری رفتیم. علیفکوری، مانند بسیاری از فرزندان شهدای دیگر، داغهای فراوانی برسینه دارد. این فرزند شهید، زمانی که از دلاوریهای پدرش سخن به میان میآید،عکسی از شهید فکوری و جهانآرا را در عملیات ثامنالائمه(ع) در نزدیکی آبادان نشان میدهد که آخرین حضور پدرش در جبهههای جنگ بودهاست. وی در گفتوگو با «قانون» در واکنش به ماجرای ژنهای خوب در کشور، انتقادهای فراوانی به زبان آورد و تمام این درددلها را در قالب یک بیتشعر برای ما تفسیر کرد و گفت:«تغاری بشکند، ماستی بریزد/ جهان گردد به کام کاسهلیسان». از طرفی او درباره دوران دوری از پدر نیز برای ما سخن گفت که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
چه شد که خانوادهپدریتان در کودکی از تبریز به تهران مهاجرت کردند؟
پدربزرگم در اوایل دهه ۲۰ و شروع جریان جعفر پیشهوری در تبریز ساکن بودند. بهدلیل اتفاقات آن زمان تبریز و ماجراهایی که پیش آمد، تصمیم گرفتند که به تهران مهاجرت و در این شهر سکونت داشته باشند.
به چه علتی پدر شما رشته پزشکی را رها کرد و وارد نیروی هوایی ارتش شد؟
پدرم به علت مشکلات مالی که در آن زمان برایش به وجود آمده بود، رشته پزشکی را رها کردند. ایشان بزرگترین فرزند خانواده بود و به تبع آن، مسئولیتهای فراوانی در قبال سایر اعضا خانوادهشان داشتند. در آن زمان پدرم با توجه به شرایط مالی نمیتوانستند پزشکی را تا اخذ مدرک ادامه دهند. بنابراین از پزشکی بیرون آمدند و وارد حرفه خلبانی شدند.
گفتهمیشود که خانواده مادری شما با وصلت پدرتان بهعلت ارتشی بودنش مخالف بودند، این موضوع را تایید میکنید؟
پدربزرگ بنده، ارتشی بودند. مشکل با ارتشی بودن پدرم نبود بلکه ایشان با حرفه خلبانی میانه خوبی نداشتند. چون معتقد بودند که احتمال سقوط هواپیما که آنزمان طیاره گفته میشد، وجود دارد. البته نکته مورد نقد پدربزرگم نیز درست بود و در نهایت چنین شد و پدر براثر سقوط هواپیما به شهادت رسیدند.
پدر شما زمانیکه برای اولین دوره خلبانی در دهه چهل به آمریکا رفتند، متاهل بودند؟
دقیق اطلاع ندارم این سوال را بهتر است از مادرم بپرسید.
زمستان ۵۷ که انقلاب به ثمر رسید، شهید فکوری در آمریکا بهسر میبردند؟
بله خانواده ما در آمریکا بودند و پدر، چندی پس از پیروزی انقلاب به کشور بازگشتند.
پس در گردهمایی افسران نیروی هوایی نزد امام خمینی(س) حضور نداشتند؟
خیر حضور نداشتند. آن گروهی که نزد امام(ره) رفتند همافران بودند.
در زمان وقوع انقلاب، دوستان پدرتان نگفتند که به ایران نیایید؟
بله، دوستان بسیاری به پدرم گفتند که اوضاع آشفته است و به ایران برنگردید ولی پدرم به کشورش بازگشت.
آن زمان شما در کدام شهر آمریکا ساکن بودید؟
در آلاباما در جنوب آمریکا نزدیک ایالت فلوریدا سکونت داشتیم.
پدرتان پیش از پیروزی انقلاب فردی سیاسی بود؟
خیر، پدر بنده به هیچوجه سیاسی نبود بلکه فردی ارتشی و ملی بودند. تا آخر که به شهادت رسیدند نیز سیاسی نبودند و در سالهای آخر نیز با توجه به شرایط کشور، مسئولیتهایی را قبول کردند.
در جایی خواندم که پدرتان با تیمسار ربیعی، آخرین فرمانده نیروی هوایی پهلوی رابطه مناسبی نداشتند، از آن اتفاقات شنیدهای دارید که برای ما بیان کنید؟
من اطلاعی از این موضوع ندارم ولی بعید میدانم اینگونه بوده باشد.
پدرشما در زمان وقوع انقلاب چه درجهای داشتند؟
درجه پدر در سال۱۳۵۷، سرهنگ تمام بود.
در زمان خدمت شهید فکوری در نیروی هوایی گویا به شهرهای زیادی نقل مکان کردید، از آن سالها چیزی در ذهن دارید؟
بله، اقتضای شغل پدرم همین بود. ما به شهرهای فراوانی نقل مکان کردیم. بنده نیز در شهر شیراز بهدنیا آمدم. از جمله شهرهای دیگری که ما به آن مهاجرت کردیم: دزفول و تبریز در داخل، و در خارج از کشور نیز مدتی را برای گذراندن دورههای آموزشی در آمریکا اقامت داشتیم.
آیا در کودتای نوژه همدان، پدر شما نقش پاکسازی افسران رژیم پیشین را برعهده داشت؟
به هیچ وجه اینگونه نبود. در زمان کودتای نوژه ما در تبریز بهسر میبردیم که پدر متوجه شدند که این اتفاق رخدادهاست. پاکسازی نیروها را افرادی از جمله شهید صیادشیرازی برعهده داشتند.
از آن ۴۸ ساعتی که پدرتان توسط حزب خلق مسلمان در تبریز گروگان گرفتهشد، خاطرهای دارید؟
راستش را بخواهید خاطره روشنی در ذهن ندارم. تنها چیزی که به یاد دارم این بود که در آن روز، من بههمراه خانواده به تهران آمدیم.
شهید فکوری اولین وزیر دفاعی بود که از مجلس رای اعتماد گرفت؛ گفتهمیشود که رییسجمهوروقت و شهیدرجایی برسر این انتخاب اجماع داشتند، این مساله صحت دارد؟
پیش از پدر، شهید چمران این سمت را برعهده داشتند. شهیدچمران از دوستان نزدیک پدر بودند که به خانه ما میآمدند و ساعاتی را به گفتوگو با پدر میگذراندند. بله مقامات دولت در آن زمان برسر انتخاب پدرم اجماع داشتند. البته در آن زمان بنا به دلایلی، نیروهای کارآمدی برای این سمت کمتر پیدا میشد.
پدرتان بهعنوان وزیردفاع با رییسجمهور مخلوع اختلاف نظری برسر تاکتیک و راهبرد جنگ نداشت؟
اختلاف نظر که وجود داشت. آنگونه که بنده شنیدم، تاکتیک وی(بنیصدر) بیشتر بر استفاده از نیروی زمینی بهویژه ارتش متمرکز شدهبود. ایشان چون فردی متکی برمشورت بود احساس میکنم از فرماندهان ارتشیها شنیدهبود که به صلاح است این تاکتیک را پیش ببرد. البته در آن زمان نیروی هوایی نیز عملیاتهای مربوط به خود را انجام میداد. موضوعی که بنده شنیدم این بود که بنیصدر فردی تندمزاج بودهاست و در بازرسیها از نیروهای نظامی، رفتار مناسبی نداشتهاست و سعی پدرم براین بوده که پس از هر تشنجی برود و مساله را حل کند.
رابطه شهیدان فکوری و رجایی چگونه بود؟
اطلاعات فراوانی از روابط میان این دو شخصیت در آن زمان ندارم ولی تا همان اندازه که خبردارم، پدرم با شهید رجایی ارتباط خاصی نداشتند.
زمان وقوع جنگ تحمیلی در کجا سکونت داشتید؟
در سال۵۹ که جنگ آغاز شد ما در پادگان دوشانتپه سکونت داشتیم. در آن دوران، ارتش بعث عراق نیز سعی داشت آنمنطقه را که فرماندهان نیروی هوایی حضور داشتند مورد حمله پیاپی جنگندههای خود قرار دهد و آنها را به شهادت برساند.
شهید فکوری در عملیات کمان۹۹ که در ابتدای جنگ اجرا شد، چه نقشی داشت؟
عملیات کمان۹۹ خسارات فراوانی به نیروی هوایی عراق وارد کرد. این عملیات پیش از آغاز جنگ برنامهریزی شدهبود تا اگر رژیم بعث، شیطنتی در دستورکار خود قرار داد، از آن استفاده شود. بی شک اطلاع دارید که ارتش بعث به یکباره به ایران حمله نکرد و پیش از آن نیز تحرکات و حتی تجاوزاتی به مرزهای ایران انجام دادهبود. بنابر همین شرایط، فرماندهان نیروی هوایی، عملیات کمان۹۹را پیش از جنگ طراحی کردهبودند که درصورت اقدام متجاوزانه عراق، در دستور کار قرار گیرد تا ابتکارعمل عملیاتی را برای اجرا در دست داشتهباشیم. این عملیات را پدر بنده طرحی نکرده بود بلکه با صلاح و مشورت فرماندهان، از مدتها پیش آماده شده بود.
یعنی نیروی هوایی ارتش پیش از شروع جنگ درباره تجاوز عراق آمادگی داشتهاست؟
بله همینگونه است. گواه این موضوع نیز آن است که طرح این عملیات پیش از آغاز جنگ، روی میز فرماندهی نیروی هوایی ارتش بود.
شهید فکوری، خود مستقیم در عملیاتی حضور داشتند؟
بله در طول آن یکسال، دایم در خط مقدم جبهه حضور داشتند.
از لحظهای که خبر شهادت پدر را آوردند، خاطرهای در ذهن دارید؟
مدرسه بودم که من را به خانه آوردند و خبر شهادت ایشان را آنجا مطلع شدم.
از افسران نیروی هوایی، کدام یک با پدر رابطهای نزدیک و صمیمی داشتند؟
مرحوم تیمسار عمرانی که چندسال پیش فوت شدند و همچنین تیمسار صابونچی که در کانادا ساکن هستند، از دوستان صمیمی پدر بودند.
از سران انقلاب، کدام یک با پدر رابطهای دوستانه و گرم داشتند؟
رهبر معظم انقلاب که مشاور او در وزارت دفاع نیز بودند، صمیمیترین و گرمترین رابطه را با پدر داشتند. از دیگر بزرگان نیز شهید بهشتی، دارای رابطهای دوستانهای با پدر بودند.
پیش از انقلاب، پدرتان با افکار دکترعلی شریعتی میانهخوبی داشتند؟
بله؛ پدر پیش از انقلاب به حسینیهارشاد میرفتند و حتی مادر را نیز همراه خود بهآنجا میبردند و پای سخنان دکتر علی شریعتی مینشستند. نوار صحبتها و کتابهای مرحوم شریعتی هنوز بهعنوان یادگار آن سالها در خانه ما وجود دارد.
با توجه به خیانتهایی که منافقین و برخی جریانها در آن دوران داشتند، در مورد نحوه شهادت پدرتان و سقوط هواپیمای هرکولس برای خانواده شما سوالی پیش نیامد؟
بله ابهامات وجود داشت.
در این زمینه پیگیری کردید؟
بله، ولی پاسخ درستی دریافت نکردیم.
شما با سایر فرزندان شهدای پرواز هرکولس ارتباطی دارید؟
بله دوستی ما تا به امروز ادامه داشتهاست. بهغیر از فرزندان شهید فلاحی که در انگلستان بهسر میبرند و فرزند شهید کلاهدوز که ارتباط چندانی با او ندارم، با سایر دوستان ارتباط داریم.
آنگونه که شنیدهام پدرتان در زمان حیاتشان در امور خیر فعالیت میکردند و سرپرستی خانوادههایی را نیز عهدهدار بودند، این صحت دارد؟
بله، پدر به خانوادههای بسیاری کمک میکردند ولی اینکه سرپرستی خانوادهای بیبضاعت را برعهده داشتهاند، چندان اطلاع ندارم.
موضع شما درباره بحث تازه بهراهافتاده«ژن خوب» چیست؟
بنده بهعنوان فرزند یکی از شهدای نیروی هوایی که از پاکترین و باهوشترین قشرهای جامعه بوده و هستند، معتقدم که ریشه این بحثها در قرن معاصر به آلمانهای نازی برمیگردد که دولت وقت آن زمان آلمان، روی برتری نژاد تاکید میکرد. این فردی که امروز این حرف را میزند اگر برگردد به آن دوران، مستقیم به کوره آدمسوزی خواهدرفت. فردی با سن کم، جایگاهی را به دست میآورد و فعالیتهایی را انجام میدهد که نه براساس نبوغ خودش بلکه براساس جایگاهی بوده که پدرش در گذشته به دستآوردهاست؛ بعد میآید و اینگونه میگوید که از شماها بهترم!باید به آنها گفت که شما چه برتری نسبت به سایر افراد دارید؟ امروز گویا آلمان نازی شدهایم که بد و خوب تعیین میکنیم؟ افرادی که امروز ادعا میکنند از بقیه باهوشتر هستند به چه چیز خود مینازند؟ به رانتهایی که استفاده کردهاند؟ جالب اینکه امروز طلبکار نیز هستند! برخی از آنها نیز به دنبال سهم انقلاب هستند و زمانی که مردم به روند کاری آنها انتقاد میکنند، میگویند پدرم سهمش را از انقلاب گرفتهاست.
من همین جا اعلام میکنم که بعد از این همه سال، سنوات پدر من هنوز پرداخت نشدهاست. خانواده بنده نیز با مشکلات مالی روبهرو هستند. این مطلبی را که میگویم به مردم اطلاع دهید که در این اواخر عدهای از آقازادگان که سنشان به جنگ نیز نمیرسد، میروند و کارت جانبازی میگیرند. افرادی که از فراوانی داشتن ژنخوب فقط در رختخواب بودهاند.
این موضوعات ثابت شدنی است؟
این اتفاقات را دیدهام که مطرح میکنم.
بنیاد شهید در طول این سالها به شما رسیدگی نکردهاست؟
بنیاد تا حدودی رسیدگی میکند. پدر من و مهدی کروبی، از کسانی بودند که نزد امام(س) رفتند و بنیاد را بنا نهادند. من بهعنوان فرزند آن شهید امروز در گوشهای از بنیاد در یک شرکت ورشکسته قرار گرفتهام و یک پسرجوان که معلوم نیست از کجا آمده، میآید و به من دستور میدهد. شما خودتان چه فکری میکنید؟ فکر میکنید که رسیدگی به ما بسیار خوب بودهاست؟ تا همین امروز، ماهها میگذشت که حقوق نگرفتهبودم و امروز سرانجام یک بخشی از آن واریز شد. فکر کردید که ما را بالای سرشان گذاشتهاند؟خیر، اینگونه نیست. بسیاری از خانواده شهدای ارتش امروز در مضیقه هستند.
از اینکه پدر از آمریکا به ایران برگشت، راضی هستید؟
خیررضایت ندارم. همانهایی که گفتند برنگردد با وجود سختیهای ابتدای کار، امروز خود و فرزندانشان در وضعیت مناسبی قرار دارند. ما که برگشتیم و زندگیمان را برای مملکت گذاشتیم اینگونه داریم پاسخ زحماتمان را میبینیم.
خاطرهای از پدرتان دارید که مایل به بیان آن باشید؟
آخرین خاطرهام به مهر ۶۰ برمیگردد که من را به مدرسه رساند و پس از آن، دیگر هیچگاه او را ندیدم.
در پایان، موضوعی هست که دوست داشتهباشید بیان کنید؟
این سازمانی که بنده در آن مشغول هستم در طول این سالها، نزدیک به ۱۲۰ شرکت زیرمجموعهاش ورشکست شدهاست. علت این ورشکستگیها نیز بها دادن به افراد بیتجربه و ناکارآمد است. فردی یک شرکت را زمین زد، بهجای بازخواست، او را در شرکتی دیگر گذاشتند. جالب آنکه شرکت بعدی را نیز ورشکست کرد. این روند تا شرکت ششم ادامه پیدا کرد. چه کسی پاسخگوی این اتفاقات خواهد بود. اینها متعلق به خانواده شهدا و آن دختری است که برای یک میلیون، ناله و زاری میکند یا آن فردی که بهخاطر بستگانش به سرکار میآید و ۴۰میلیارد اختلاس میکند؟