به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا، سیدمحمد موسوی خوئینیها در کانال تلگرامی خود در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه " آیا موضع ضد آمریکایی مجمع روحانیون مبارز تغییری کرده یا خیر؟"، نوشت:
لازم است یادآوری کنم که این سؤال نباید این تصور اشتباه را ایجاد کند که سایرین ضدآمریکا نبودهاند. از میان احزاب، گروهها و جمعیتهای سیاسی که در ایران میشناسم هیچکدام طرفدار دوستی با آمریکا نبودهاند، آمریکائیان هم هیچ زمانی دوست ملت ایران نبودهاند. در ماجرای نهضت بزرگ ملی شدن صنعت نفت، آمریکا هرگونه کارشکنیای کرد تا این نهضت به بار ننشیند و عاقبت با همدستی انگلیسیها و با کودتای نظامی، دولت قانونی مرحوم دکتر مصدق را سرنگون کرد و شاه ایران را مدیون و مرعوب خود ساخت؛ او هم، برای اینکه به سرنوشت پدرش گرفتار نشود و به تبعید بیبازگشت نرود، مطیع بیچونوچرای آمریکا شد. همچنین از زمانی که در پی انقلاب اسلامی، برای همیشه دودمان پهلوی و رژیم سلطنتی سقوط کرد، آمریکا حتی یک روز هم با ایران از در دوستی وارد نشد. امروز هم رئیسجمهور آمریکا در سنگاندازی بر سر راه ایران و ایرانیان گوی سبقت را از پیشینیان خود ربوده است.
با این اشاره کوتاه به عملکرد آمریکا در طول شصت سال بر ضد منافع ایران و بر ضد مردم ایران، امروز چه کسی و کدام گروه، ضدآمریکا نیست که مجمع روحانیون نباشد؟
نهضت اسلامی ایران، که به انقلاب اسلامی منجر شد، نهتنها ضد رژیم پهلوی و نهایتاً ضد رژیم سلطنتی بود، که به علت خاطرههای تلخ دخالتهای آمریکا در ایران، نهضتی ضدآمریکایی هم بود و یکی از نشانههای آشکار آن حمایت اکثریت قاطع مردم ایران از اشغال لانه جاسوسی (سفارت سابق آمریکا در ایران) در سال ۵۸ است.
پس از اشغال لانه، علاوه بر حمایت گسترده تودههای مردم در سراسر کشور، تمام گروهها و تشکلهای سیاسی و حتی غیرسیاسی، از چپترینها تا راستترینها، از این حرکت حمایت کردند؛ مرحوم دکتر یزدی -که خداوند او را مشمول رحمت خود فرماید- در دوره اول مجلس شورای اسلامی، از تریبون مجلس اعلام کرد که «بله، بعد از اینکه مسئله گروگانگیری اتفاق افتاد، من اولین کسی بودم که تایید کردم و با آقای موسوی خوئینیها تلفنی تماس گرفتم و گفتم آقا این کار لازم بوده» (مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی، دوره اول، ۲۷ شهریور ۱۳۵۹، ص ۷۵۰).
به باور بنده، امروز هم تمام مردم ایران و تمام گروهها و احزاب و تشکلهای سیاسی، نهتنها مخالف آمریکا، بلکه مخالف هر دولتی هستند که منافع ملی ایران را تهدید کند، ولی این مخالفت به معنای این نیست که اگر در سال ۵۸ از اشغال لانه جاسوسی آمریکا حمایت جانانه کردند، امروز هم چنین اقدامی را مقبول بدانند و آن را در جهت منافع ملی ارزیابی کنند. همگان دیدند و شاهد بودند که در حمله به سفارت انگلستان و نیز حمله به سفارت عربستان، مردم و احزاب و تشکلها و شخصیتها از تمام جناحها، نهتنها این کارها را تأیید نکردند بلکه آنها را در خلاف جهت منافع ملی ارزیابی کردند.
مجمع روحانیون، امروز، همان مجمع روحانیون دیروز است، ولی هرگز نمیپذیرد که چارچوب رفتار سیاسی او را دیگران به او دیکته کنند. مجمع روحانیون نه در پی آن است که در تنور مبارزه با آمریکا نانی برای خود بپزد و نه هرگز گمان میبرد که در دوستی با آمریکا، تا زمانی که دولتمردان آن کشور بر طبل خصومت میکوبند، برای ملت ایران خیری نهفته است.
آنچه اما در صحنه عمل رخ داده و میدهد این است که جریانی، در پی تصاحب کانونهای قدرت، با توان تبلیغاتی گستردهای که در اختیار گرفته است، رقیب سیاسی خود را که از مقبولیت بالایی در بدنه اجتماعی برخوردار است، تحت فشار و ضربات شدید خود قرار داده و باز همین جریان، شخصیتی را که اصلاحطلبان او را سکاندار جریان اصلاحطلبی میدانند و با یک اظهارنظر، سرنوشت یک انتخابات را رقم میزند، از حقوق اولیه شهروندی محروم میکند، چهرههای محبوب و مظلوم اصلاحطلبان را در حصر نگاه داشته و بسیاری از اصلاحطلبان را، با بهانههای نامقبول، از ورود در کانونهای تصمیمگیری محروم کرده است و میکند، همچنان به حبسها و احضارها و خط و نشان کشیدنها و ... ادامه میدهد و همزمان از فریاد "مرگ بر آمریکا" هم غافل نمیماند. در همین حال از اصلاحطلبان میخواهند که با آنان همصدا شوند و فریاد "مرگ بر آمریکا" سر دهند!
انتظار و توقع این رقیبان مانند درخواست آن شخصی است که دیگری را زیر مشت و لگد گرفته و با چوب و چماق و زنجیر و باتوم و هرچه در دست دارد بر سر و روی آن بینوا میکوبد و با هر ضربهای که میزند نعره "اللهاکبر" سر میدهد و در همان حال از آن افتاده مجروح میخواهد که با او همصدا شود و فریاد "اللهاکبر" سر دهد!
این رقیبان گمان میبرند که احزاب و گروهها و دیگر تشکلهای سیاسی سربازهای داخل پادگاناند که هر روز، صبح و شام، آنها را به صف کنند و هر چه فرمانده میگوید آنها تکرار کنند.
مجمع روحانیون، همان مجمع روحانیون است و همچنان ضدآمریکا است، مگر اینکه آمریکا به فرموده امام خمینی (رض) آدم بشود و این خواسته زیادی نیست. اگر آمریکا حقوق ملت ایران را در اندازه یک ملت مستقل، دارای تمدنی دیرپا و چندهزار ساله، آیینی آسمانی و دارای میلیونها استعداد انسانی بپذیرد و بر این اساس با ایران رفتار کند، آدم شده است و ما هم میتوانیم باب مخاصمه با او را ببندیم.