به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا، خبرآنلاین نوشت: فارغ از شکل اهداف راهبردی دولت «دونالد ترامپ» علیه ایران، ماهیت ابزاری آن، از اهمیت بیشتری برخوردار است. ترامپ در سخنرانی جمعه گذشته خود از برجام و تعهدات ایران در قبال آن بد گفت، به رایزنی با متحدان اروپایی آمریکا درباره بازبینی برجام اشاره کرد، محافظهکارانه از سپاه پاسداران و اقدام برای تحریم آن از سوی خزانهداری آمریکا گفت، به دلجویی از افکار عمومی ایران پرداخت و سرانجام دو اعتراض اصلی خود را به برجام بیان کرد: مدتدار بودن این توافق و عدم مشمولیت همهٔ اختلافهای -به زعم او- غرب با ایران در توافقنامه هستهای. در واقع اشاره آخری همانی است که از ابتدا همهٔ ناظران دربارهاش گمانهزنی کرده بودند.
توافق برسر تنها یک بخش از مجموع اختلافهای ایران و غرب و خاصه امریکا که همان مساله هستهای بود، هرگز نمیتوانست به همه موارد اختلافات کشدار پایان دهد. اگرچه این توافق میتوانست بستری برای دستیابی به تعاملات سازندهتر در باره همه موارد باشد، اما تأکید همه طرفها در محدود شدن دامنه توافق، دیر یازود فرصت را برای مخالفان برجام در تشدید اختلافها فراهم میکرد. حال چه کسی مناسبتر از ترامپ برای این فرصت که اصولاً یکی از مشخصههای او و دولتش، مخالفت با برجام و بالتبع جمهوری اسلامی ایران است.
ترامپ با نگاه به موارد اختلاف باقیمانده در روابط پرتنش واشنگتن _ تهران، منازعه با برجام را به شکلی فرساینده دنبال میکند. همه امید او در این کارزار، استمرار اختلافهایی است که همچنان بدون راهحل مرضیالطرفین باقی مانده است. از ابتدا موارد اختلافها و ادعاها در باره ایران در چهار محور خلاصه میشد: توانمندی هستهای ایران؛ بحران خاورمیانه ؛ تروریسم و حقوق بشر.
توافق هستهای توانست به بخشی از این اختلافها پایان دهد که عبارت بودند از تأئید صلح آمیز بودن توانمندی هستهای ایران؛ بلاموضوع کردن اصرار غرب در چگونگی دستیابی ایران به این توانمندی؛ مشارکت آژانس بینالمللی هستهای در نظارت بر فعالیت هستهای و سرانجام لغو تحریمهای هستهای که توانست ایران را در قامتی پیروزمندانه به جامعه جهانی پیوند زند. اما سه محور اختلافهای باقیمانده که بخشی از تحریمهای ایران نیز مربوط به آن است، همچنان برجای خود باقی است. اگرچه شکل و عنوان این اختلافها با ادبیات تازهای بیان میشود اما بستر لازم را برای ایجاد منازعاتی از جنس آنچه دولت ترامپ بر آنها اصرار دارد فراهم کرده است. اکنون گستردگی دامنه نفوذ منطقهای؛ توامندی موشکی و دریافتهای مالی ایران و موضوع حقوق بشر در دستور کار قرار گرفته است.
ترامپ در اعلام سیاست راهبردی دولتش در قبال ایران به همین موارد تکیه زده است. او به درستی میداند که زمان ماجراجویی مانند آنچه در سال 2003 در عراق رخ داد مناسب نیست. جامعه امریکا و جامعه بینالمللی تاب تحمل ماجراجویی جدید را ندارد. پس لازم است با دیپلماسی فعال به تعقیب اهداف پرداخت. مصداق این مدعا محافظهکاری ترامپ در عدم اعلام تروریست بودن سپاه پاسداران است. او تنها به همین بسنده کرد که وزارت خزانه داری امریکا موظف به تحریم سپاه شده است. تصمیم درباره برجام را نیز به کنگره سپرد تا در فرصتی 60 روزه در این باره اقدام کند. اظهارات "رکس تیلرسون" وزیر امور خارجه امریکا در گفتوگو با شبکه "سی بی اس نیوز" حاوی متن پنهان اهداف راهبردی دولت ترامپ درباره ایران است. او گفته است: «زمانی که نیاز به تعامل با ایران باشد، فراخواهد رسید. میخواهیم اطمینان یابیم که دوستان و متحدان ما و دیگر طرفهای توافق هستهای درک روشنی از سیاست رئیسجمهور داشته باشند که بسیار فراتر از صرف توافق هستهای است.»
بنابراین واشنگتن "دیپلماسی" را فرصت کلیدی برای آیندهای قرار داده است که درپی تحقق آن است. این دیپلماسی در دو وجه عمومی و رسمی دنبال میشود: نخست؛ تلاش در ایجاد شکاف میان نظام سیاسی و مردم ایران. دوم؛ شکلگیری محور اتفاق در جامعه بینالملل برای هرگونه اقدام احتمالی. بنابراین، شاه بیت سیاست راهبردی واشنگتن علیه ایران در دیپلماسی تمرکز یافته است. هنر تهران تقویت وفاق ملی و اجرای دیپلماسی فعال برای کاستن از هرگونه بهانه و فرصت از واشنگتن خواهد بود.
نویسنده: جلال خوش چهره، روزنامه نگار