به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا، به نقل از جماران، متن سخنان حجت الاسلام و المسلمین سید علی خمینی که امروز در پیش از خطبه های نمازجمعه تهران به مناسبت چهلمین سالگرد شهادت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی ایراد شد به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ایام عزادارى سید الشهدا است. از خداوند متعال مى خواهیم که اجرمان را در بر پایى این مراسم عظیم کند. خداوند بر اجر همه عزاداران حسینى خصوصا سخنرانان و مداحان بزرگوارى که بعضا با مظلومیت بیرق عزاى حسینی را بر افراشتند و هییٔات را انقلابى نگاه داشتند و از قیام امام که با قیام اباعبدالله عجین بود براى نسل جوان گفتند بیفزاید. این هفته چهلم سالگرد مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی خمینى را در پیش داریم. لذا از من خواسته شد تا در این تریبون مقدس مصدع نمازگزاران بزرگوار شوم. قبل از اینکه چند کلامى را پیرامون موضوع سخن بگوییم جا دارد همه با هم براى شادى روح امام و یادگاران امام و همه شهداى بزرگوار انقلاب و دفاع مقدس و مدافع حرم فاتحه اى را قرایٔت کنیم... در مورد شهادت حاج آقا مصطفى خمینى چند نکته به نظر من داراى اهمیت است که ان شاء الله در وقت موجود به آنها اشاره اى خواهم کرد.
نکته ى اول در مورد اصل شهادت حاج آقا مصطفی است که در هاله اى از ابهام قرار دارد. در این جا فرصت اینکه به نحو تفصیلى روزهاى پایان عمر ایشان را بررسى کنیم و رفت و آمدهاى مشکوک شب آخر زندگى ایشان را باز کنیم نیست. من فقط به این نکته بسنده مى کنم که وقتى پیکر بى جان حاج آقا مصطفا را در نجف به بیمارستان منتقل مى کنند پزشک حاضر در بیمارستان به نام آقاى دکتر... مى گوید به طور قطع ایشان مسموم شده اند و آثار مسمومیت در بدن ایشان پیداست و اگر آقا اجازه دهند من کالبد شکافى مى کنم و این مطلب را ثابت خواهم کرد. اما امام با کالبد شکافى پیکر فرزندشان مخالفت مى کنند و مى فرمایند هر چه سریع ترپیکر ایشان را دفن کنید و بدن ایشان را پاره پاره نکنید. که پیکر ایشان به طرز عجیبى در کنار ضریح امیر المومنین(ع) دفن شد و امروز تقریبا همه کاروانهاى ایرانى و غیر ایرانى که به نجف مشرف مى شوند بر سر مزار ایشان حاضر مى شوند. خوشا به حالش.
نکته دوم در مورد جایگاه علمى و اجتماعى ایشان است. امام در مورد ایشان فرمودند که مصطفا امید آینده ى اسلام م بود و مقام معظم رهبرى در تعبیرى عجیب فرمودند مصطفى امید آینده ى ما و خمینى آینده ى ایران بود! یا مرحوم آیت الله بهاالدینى در مورد ایشان نوشته بودند ابن الامام بل هو الامام! ایشان حقیقتا یک مجتهد مسلم در با ترین درجات اجتهاد بود. شاید کمتر بدانید که ایشان با اینکه کمتر از ٥٠ سال عمر کرد اما در این مدت کوتاه نزدیک پنجاه جلد کتاب نوشت. آن هم نه کتابهاى عمومى بلکه کتابهایى در دقیقترین موضوعات تخصصى حوزوى. در فقه، در اصول، در تفسیر، در فلسفه. و بنده به واسطه ى رشته ى تخصصى خودم به بعضى از کتابها به نحو دقیق مراجعه کرده ام و الحق و الا نصاف نوشته هاى ایشان را در غایت دقت و تعمق یافته ام. خداوند بر اجر ایشان بیافزاید.
نکته سوم در مورد نحوه رفتار امام در مواجهه با این مصیبت بود. امام در آن سالها که در کوران مبارزات بر علیه رژیم فاسد پهلوى بودند به هیچ روى در این حادثه تزلزلى از خود نشان ندادند. در هیچ جلسه ى عمومى در عزاى این فرزند عزیز و صالح و عالم اشک نریختند تا مخالف نهضت اندک ضعف و شکستى را در رهبرى نهضت نبینند. تا جایى که بعضى از یاران نگران حال امام مى شوند. و نگران مى شوند که گریه نکردن به بدن و قلب امام فشار بیاورد. لذا آقاى کوثرى را دعوت مى کنند ایشان هرچه از شهادت حاج آقا مصطفى مى گویند امام اشک نمى ریزند تا اینکه مرحوم کوثرى روضه ى على اکبر صلوات الله علیه را مى خواند آنگاه امام طاقت از دست مى دهند و اشکهایشان در مصیبت اباعبد الله(ع) جارى مى شود.
نکته چهارم خاطره اى است از مکا ه ى همسر امام با امام. در سالهاى بعد از پیروزى انقلاب امام اجازه نمى دادند که در صدا و سیما یا ارگانهاى دیگر از حاج آقا مصطفى تقدیر شود یا براى ایشان بزرگداشت برگزار شود. یکسال روز اول آبان همسر امام در حالیکه اشک مى ریختند به امام مى گویند که باز هم اول آبان شد و کسى از مصطفاى من یادى نکرد. امام ظاهرا مى فرمایند من نمى توانم براى او جلسه بگیرم یا اجازه بدهم که در صدا و سیما براى او برنامه بسازند در حالیکه جوانان مردم روز به روز کشته مى شوند و خانواده هاى مردم ایران هر یک فرزندى دارند که در راه اسلام شهید شده است. من نمى توانم براى فرزندم ویژگى اى قایٔل شوم. ما هم بهتر است مثل همه مردم صبر کنیم و براى او ختم قرآن کنیم و فاتحه بخوانیم. خداوند همه این بزرگان را در سایه سار رحمتش قرار دهد.
چه شخصیت عظیمى داشت امام؛ واقعا غیر قابل درک است. انسان هرچه بیشتر در مورد این شخصیت مداقه مى کند و جاى جاى زندگى او را مى بیند بیشتر در مقابل بزرگى روح او احساس حقارت مى کند. بهترین تعبیر را در این زمینه خلف شایسته و بزرگوار امام، رهبرى معظم انقلاب بکار بردند. ایشان چند سال پیش در مراسم سالگرد امام بعد از اینکه نزدیک سى سال در مورد عظمت شخصیت امام سخن گفته بودند فرمودند:
ما از امام زیاد سخن گفته ایم بعضى گمان مى کنند اغراق کرده ایم. نه ما اغراق نکرده ایم بلکه تنها بخشى از واقعیت را گفته ایم.
نکته پنجم اشاره اى است به عبارتى که امام در مورد شهادت حاج آقا مصطفى به کار بردند و شهادت او را از الطاف خفیه الهیه دانستند. لطف خفى یعنى لطفى که آشکار نیست. ظاهرش نقمت و مصیبت است اما باطنش خیر و صلاح. انسان مومن و موحد وقتى با گوشت و پوست و استخوان خود مى کند که عالم محضر خداست و همه ى مقدرات عالم در طول اراده الهیه است و وقتى تنبه پیدا مى کند که ذات بارى خیر مطلق است مصیبت هاى ظاهریه ى دنیا را هم به آیه ى عسى أن تَکرهوا شییٔاً وهو خیر لکم عرضه مى کند. اساسا در یک تعبیر زیباى برخواسته از فهم عمیق اس م، مومن همیشه زندگیش دو سر برد است. برد برد حقیقى زندگى مومنانه است. اگر دنیا به او اقبال کند او از اقبال دنیا براى رشد معنوى و ثواب بیشتر بهره مى برد و اگر روزگار به مومن پشت کند باز هم او شکر مى کند و ارتقاى درجه پیدا مى کند.
بنیان نگاه مومنانه خوشبینى به الطاف خداست. چه لطف خفى او وچه لطف جلى او. با ما خدا به غیر حرامت چه مى کند؟ پشتوانه مومن شریفه ى ان تنصرا ینصرکم و یثبت اقدامکم است. این نگاه را ما در سراسر زندگى امام مى بینیم. اگر به خدا ایمان داشته باشیم و در راه رضاى او ثابت قدم باشیم درهاى رحمت الهى یکى یکى به روى ما گشوده خواهد شد و قل هل تر ّبصون بنا الله احدى الحسنی. و ما این را در طول دوران انقلاب دیده ایم. ملت ایران جنگ را دیده، انواع و اقسام تحریم ها را دیده اینها تلخ است، ظاهرى سخت دارد اما اینکه امام بزرگوار و رهبرى عزیز از جنگ و تحریم به عنوان لطف و نعمت یاد مى کردند از این باب بود که ما باید به هر اتفاقى به چشم فرصت استفاده کنیم. اصل جنگ تلخ بود ولى ملت ایران از دل این تلخى شیرینهایى استخراج کرد که در همه ابعاد بى نظیر بود. تحریم گزنده است ولى در طول این سالها ما از این تهدیدها فرصت ساخته ایم.
امروز بدبین ترین منتقدان نظام جمهورى هم مى نمى توانند انکار کنند که به برکت راهى که امام پایه ریزى کرد و رهبرى معظم انقلاب با استقامت مثال زدنى دنبال کرد، جمهورى اسلامی از هر زمان دیگر مستحکم تر و عزیز تر و در مسایٔل بین المللی پرنفوذتر از همیشه است. اگر در سالهاى پیش از انقلاب کوچکترین سیاستهاى این مملکت با دخالت مستقیم اربابان انگلیسى و آمریکایى تنظیم مى شد و اگر در کمال وقاحت عزت ایران و ایرانى را با کاپیتوسیون (که این هفته مصادف با پیام مهم امام در اعتراض به این لایحه خفت بار هم هست) لگد مال مى کردند امروز ما شاهد این هستیم که رییس جمهور منزوى امریکا از آن سوى دنیا فقط حرفهاى پوچ مى زند. حرفهاى بى معنا و خالى!
من وقتى کلام ترامپ را ملاحظه کردم ناخود آگاه در ذهنم کودکى مجسم شد که از فرط استیصال و عجز فقط جیغ و داد مى کند. ترامپ به کودکى مى ماند که از فرط عجز به فریاد روى آورده است. اما نتیجه ى این صحبتها چه شد؟ این گاف سیاسى جز اینکه آمریکا را در دنیا منزوى کرد و جز اینکه ملت ایران را بیش از پیش با هم متحد کرد چه ثمره اى براى آمریکا داشت؟ جز اینکه ما بیش از پیش فهمیدیم که خوى استکبارى سردمداران آمریکا تغییرى نکرده و متاسفانه اینها هنوز آدم نشده اند چه حاصلى داشت. ملت ایران با تجربه تاریخى خود و کشورهاى دیگر به خوبى مى داند خوى استکبار، سیرى پذیر نیست.
ما باید بدانیم که حتا اگر از تمام نیروى دفاعى و انرژى هسته اى بگذریم و حتا اگر نفت و گازمان را هم تقدیم آنها کنیم آنها سیر نمى شوند چراکه این خصلت خوى استکبارى است. مرگ بر آمریکا، آرزوى مرگ براى این خوى استکبارى است. نه آرزوى مرگ براى مردم و حتا مسیٔول آمریکایى! من مى خواستم بگویم صحبتهاى اخیر رییس جمهور آمریکا از مصادیق لطف خفى است اما دیدم این بى انصافى است. این صحبتها مصداق لطف جلى و آشکار است. کدام سخن و اقدام مى توانست این مقدار تجلى وحدت ملت ایران باشد؟
اگر کوچکترین شناختى و فهم سیاسى اى مى داشتند، مى فهمیدند که بکار بردن واژه ى جعلى خلیج عربى چقدر نابخردانه و ناصحیح بوده! صحبتهاى اخیر ترامپ مایه دلگرمى است. نشانه این است که دست دشمنان نظام جمهورى اسلامی چقدر خالى است. کما اینکه اصل مناقشه بر سر مسأله هسته اى ما هم همینطور است. غرب اصل جمهورى اس مى و گفتمان و لایت فقیه را پذیرفته، اصل حضور جمهورى اسلامى در دنیا و صدور پیام انقلاب را پذیرفته و جالب است که در مسأله اى فریاد مى کند که اص هدف ما نیست!
داد مى زنند که ایران نباید به سلاح هسته اى دست یابد! خوب مگر ما مى خواهیم به سلاح هسته اى دست پیدا کنیم؟ در عرف سیاست این کار فرار از شکست تلقى مى شود. یعنى بیایید برای دشمن خودتان هدفى قرار دهید که هدف او نیست و بعد بگویید ما موفق شدیم که نگذاریم طرف مقابل به هدفش برسد! این پورپگانداى سیاسى براى این است که شکست پذیرفته نشود! البته ما منکر وجود مشکلات در کشورمان نیستیم! منکر وجود فقر، بیکارى، و فساد در بخشهایى از کشور نیستیم. و الحمدلله مردم ما همانطور که امام مى خواست چشمان تیز بینى دارند و کام نسبت به انحرافات حساس هستند.
ما به تعبیر مقام معظم رهبرى تا رسیدن به قله ها فاصله داریم. اما طى هم مقدار از مسیر با این همه دشمنى ها و اخت فات و جنگ، معجزه اى بوده که بدست ملت ایران تحقق یافته و انشاالله از این به بعد مسیرمان راحت تر از گذشته خواهد بود.