همانطور که میدانیم نقد و نقادی و انتقاد واژه هایی هستند که حتی در خوشبینانه ترین حالت و تصور از روحیات افراد، زیاد دلچسب و خوشایند نیست.
به جرات میتوان گفت، حتی کسانی هم که مشتاقانه پذیرای انتقاد هستند، دوست ندارند زیاد بر کارهایشان خورده گرفته شود.
به طور ذاتی تمایل بشر به مورد توجه، حمایت و تشویق قرار گرفتن و دیده شدن است. نمی توان هم آن را یک نقص تلقی کرد.
اگر بخواهیم تعریفی از نقد داشته باشیم، نقد عبارت است از: بررسی، قضاوت و داوری و در کنار آن تشخیص نقاط قوت و ضعف و نیز یادآوری کردن آنهاست.
نقد ملزومات و شرایطی دارد که یک منتقد باید به علم و تخصص آن تجهیز باشد. بر روی مباحثی که نقد می کند تسلط کافی داشته باشد تا در پس هر انتقادش منطق محکم و قوی قرار گیرد.
نقد منصفانه بهترین حالتی است که فرد مورد انتقاد سودی عایدش شود و قبل از رکود عملکردش از آن به عنوان یک فرصت استفاده کرده و به تقویت بیشتر کار خود بپردازد.
حال نقد در حیطه ژورنالیستی که متفاوت تر از حوزه سینما و کتاب است، شاید گاهی گزنده تر و تیز تر تلقی شود. گاه ممکن است باعث تنش میان افراد، یک مسئول و طرفدارانش و یک روزنامه نگار شود. ورود به بحث ژورنالیستی قضیه، ما را وارد یک موضوع خاص تر می کند.
حساسیتی که در نقد ژورنالیستی وجود دارد می تواند با دو هدف صورت گیرد و به مراتب دنباله دار تر و با تبعات بیشتری باشد.
در نقد یک کتاب، منتقد یک کتاب خاص را رصد می کند و یک منتقد سینمایی یک فیلم را تماشا و بعد وارد فرمول ها و داده های علمی و ذهنی خود می کند. اما یک خبرنگار برای رصد یک سازمان و نهاد باید مدتها حوزه کاری خود را کنکاش و ارزیابی کند تا بتواند نقد بنویسد.
یک خبرنگار مسئول و وظیفه شناس که به چیزی جز رسالت صادقانه ی حرفه ای خود نمی اندیشد و هدفی جز اصلاح ندارد بدون برجسته سازی های بی مورد و نیز ضعیف تر نشان دادن خصمانه یک اداره و مسئولش مطلبی را به رشته تحریر در نمی آورد. و اگر شخصا دلگیر و ناراضی باشد آن را با قلمش در آمیخته نمی کند.
از آن سو مدیران نیز باید بدانند و آمادگی داشته باشند که هر حرکت و عملکردی زیر ذره بین نقد است و منصفانه و غیر منصفانه کارش نقد خواهد شد.
مسئولین منصف بنا به تعریفی که در ابتدا ذکر شد، از انتقاد بهره برداری مثبت کرده و انتقاد را فرصت می شمارند نه تهدید!. به کارمندان و روابط عمومی و اطرافیان هم القا می کنند که پذیرای نقد باشند.
به واقع نقد نوعی آسیب شناسی و مشاوره رایگان است.
در این بخش از نوشتار با موضوعی به نام "تخریب " مواجه می شویم که آن دسته از مدیران که دوست ندارند عملکردشان زیر تیغ نقد رود، آن را تهدید و مخرب تلقی می کنند.
ناگفته نماند که عملکرد بعضی از روزنامه نگاران و خبرنگاران نیز خوشایند نیست و باعث شده که دیدگاه مسئولین نسبت به نقد منفی و آن را تلخ بدانند.
هنگامی که عده ای بدون تخصص لازم و صرفا به قصد کسب در آمد و شغل اقدام به راه اندازی یک سایت و روزنامه می کنند، تنها حربه ی تامین و رشد اقتصادی خود را تخریب یک سازمان برای مجبور شدن به دادن امتیاز از طریق آگهی به رسانه می شوند!.
این مسائل واقعیت های گزنده و نا خوشایند است. (باز هم تاکید میکنم که عده ای چنین هستند).
به طور کلی تخریب مغرضانه و کینه توزانه است. شیوه نادرستی که هیچ رهاوردی جز تشویش اذهان در پی ندارد. روشی آسان برای صدمه زدن به شخصیت و عملکرد افراد!. از کاه کوه ساختن و نادیده گرفتن عملکرد مثبت. در یک کلام.
همین افرادی که از آن ها به عنوان تخریب گر یاد شد، باعث شده تا میزان سنجش همه منتقدان مصلح در یک نگاه قرار گرفته و همه را به چشم تخریب چی غیر منصف، سیاسی کار و با اهداف خاص ببینند!. که اصلا قضاوت عادلانه ای نیست.
تخریب و انتقاد در تعریف ماهیت و معنا، تفاوت و تعارض دارند. به عبارتی راه نقد از تخریب جداست. تخریب دیدن نیمه خالی لیوان است و نقدش منطبق بر منطق و مصلحت نیست.
اگر خبرنگاری می نویسد فلان بخش از خدمات شهری اشکال دارد و باید مشکل مردم رفع شود تا به معضل وسیع تری نیانجامد، همیشه به معنای سیاسی کاری و زیرآب زنی و خصومت نیست. نباید فورا حالت تدافعی گرفت.
یک مدیر مدبر و یک روابط عمومی قوی همواره در خوشبینانه ترین حالت جوابیه ی محترمانه می دهد نه این که انگشت اتهام به سوی منتقدش نشانه رود.
مخلص کلام این که ذات حرفه ای خبرنگار صرفا خبرنویسی و به به گفتن نیست. وظیفه اش مانند یک پزشک که قسم می خورد، انجام رسالت رسانه ای باید باشد حتی اگر مورد بی مهری قرار گیرد.